eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢توسل به (عج) در اوج درماندگی و اضطرار 📜فرزندشان در اثر سرما درگذشت. خودش را با تسکین می‌داد اما همسرش بسیار بی‌تابی می‌کرد. روزی به نزدیکی منزل که رسید همسایه‌ها را دید دور خانه‌اش جمع شده‌اند. فهمید همسرش بدحال شده و شده است. تشخیص پزشکان بود. تصمیم گرفت متوسل شود به (عج) اما بابت اعمالش از آقا می‌کشید. به خدا گفت: خدایا هرچه هستم آفریده توام، تو را به ذات مقدّست سوگند که ولیّ خود را مأمور شفای بیمار من قرار بده. شب از نیمه گذشته بود که سروصدایی از حیاط بلند شد. به حیاط آمد و دخترش را خندان دید. از قضیه جویا شده بود. گفتند همسرش ناگهان صدا زده است: بلند شوید و را بدرقه کنید و خودش تا حیاط راه رفته بود... ♻️برگرفته از: 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و هزاران بار خدا را شکر، که و داریم تا با شنیدن سخنانش آروم بشیم... 🙏🏻❤️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای دل من به تو گرم است... ❤️ 🙏🏻این روزا برای سلامتی و طول عمر و بیشتر دعا کنیم. ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔴 با سلام کردم! 📜آقای بلورساز از تجّار محترم مشهد خدمت رسیدند و گفتند: دندانم دچار بیماری خاصی شده بود که بالاخره به جراحی کشید. پس از عمل جراحی متوجه شدم که لال شده و زبانم از کار افتاده و دیگر قادر به تکلّم نیستم. به دکترهای زیادی در شهرهای مختلف رجوع کردم، نتواستند زبانم را معالجه کنند و گفتند: اعصاب زبان در حال جراحی دهان صدمه دیده است و دیگر باز نمی‌شود و نمی‌توانید صحبت کنید! یکی از اخیار تهران وقتی مرا به این حال دید، به من گفت: فلانی! شما خوب است چهل شب چهارشنبه به بروید. من این حرف را پذیرفتم و قرار گذاشتم که روزهای سه‌شنبه از مشهد به تهران بیایم تا شب چهارشنبه در حضور داشته باشم. هفته سی و هفتم در مشغول اعمال بودم که ناگاه متوجه شدم نورانی شد و (عج) تشریف آوردند، من با خود گفتم: چگونه با این عدم قدرت بر تکلّم می‌توانم خدمت برسم و مشکل خود را عرض کنم؟ در این فکر بودم که ناگاه متوجه شدم آقا به طرف من آمدند و به من فرمودند: سلام کن! با عنایت حضرت سلام کردم، در حالی که زبانم نیز باز شد و قدرت تکلم گذشته را پیدا کردم. ♻️برگرفته از: 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran