هدایت شده از چشمه جاری
🔶 یکی از علاقه‌مندان استاد صفایی، ایشان را با تعدادی از دوستان برای صرف ناهار به منزلش دعوت کرده بود. 🔶 وقتی به منزلش رسیدیم، صاحبخانه هنوز نیامده بود. پسرش در را باز کرد و گفت: بفرمایید داخل، در همین حین صاحبخانه رسید 🔶 به پسرش گفت: بابا بدو، پسرک دوید داخل خانه، ما نفهمیدیم منظورش چیست؟ 🔶 از پله های حیاط که بالا می رفتیم، دیدیم پسرش یک قالیچه که عکس زنی در آغوش مردی که جامی از می به دست داشت نشان می داد، جمع می کند. 🔶 استاد صفایی هنگام خروج، صاحبخانه را به کناری کشید و آهسته به او گفت: خانه ات به گونه ای باشد که اگر روزی امام زمان علیه السلام خواست وارد شود، معطلش نکنی. 🔶 چه احتیاجی است که قالیچه روی قالی بیندازی آن هم با چنین نقش هایی⁉️ 📕 حکایت ها و هدایت ها ص ۴۲ 🆔👉 @cheshmeyejarie