هیولای زنگی👹 دخترم ۲ سالش بود،منم مدیر دبستان پسرانه بودم بعد دخترم رفت توی حیاط یکم با توپ بازی کنه که زنگ رو زدم ترسید همه پسرا حجوم آوردن، بدو بدو اومد دفترم گفت مامان هیولای زنگی اومده😱 همه رو میاره بیرون کمکم کن نخورتم،با ترس و لرز رفت زیر میزم قائم شد و جیغ زد که ناظم مدرسه (خواهرم) اومد گفت: چی شده ترسیده بود.گفتم:هیولای زنگی اومده مریم(دخترم)رو بخوره😂 نشستیم باهاش صحبت کردیم که چی بوده تازه فهمید رفت با پسرا بازی کرد.🙃 🎬@khaterehay_shirin