به نام خدا از زمان شهادت اسماعیل هنیه، یک چشمم به مجازی بود و یک چشمم به اخبار تلویزیون. من منتظر بودم. منتظر انتقام، منتظر اعاده حق خودم و کشورم و انقلابم. هر روز که می‌گذشت و خبری نبود، درهم مچاله می‌شدم. به رهبرم اعتماد کامل دارم اما آدم عجولی‌ام. دوست داشتم قلاده‌ی این سگ هار را زودتر می‌بستیم. دو دوتاهای رهبر با دودوتا‌های من فرق دارد. این پیر فرزانه کیص‌ست و صاحب بصیرت وافر. می‌داند عجله وسوسه‌ی شیطان است و شیطان هم عجیب صبور است. گفتم بعد از اربعین زدن موشک‌هامان قطعی‌ست؛ اما نشد. دولت جدید که روی کار آمد بین خوف و رجا، وزنه‌ی خوف سنگین‌تر شد. سخنرانی رئیس جمهور در سازمان بین‌الملل شعله‌های خشم را در درونم شعله‌ور‌تر کرد. من از پشت‌پرده‌ها خبر نداشتم. اما امشب بیشتر از همیشه به بصیرت به توان بی‌نهایت رهبرم ایمان آوردم. ما طبق منشور سازمان بین الملل حق جواب دادن به دست‌درازی سگیون به خاک کشورم را داشتیم. رهبر صبورم، صبر کرد تا مجمع سالیانه سازمان ملل تمام شود که دنیا ببینند این سازمان هیچ‌کاری برای این حرکت ددمنشانه سگیون نمی‌کند و حالا هیچ‌کسی توی دنیا نمی‌تواند حرفی بزند و ایران را از این حقش محروم کند‌. امشب همه اشک شدم از شوق. با تمام وجودم برای ظهور دعا کردم و التماس خدا کردم بقیه عمرم را بگیرد و به عمر رهبرم اضافه کند. امشب گره‌ی توی گلویم کمی باز شد. هیجان همه‌ی وجودم را گرفت. امشب دعا کردم کاش سید بزرگ‌مان بودند و می‌دیدند؛ اما یادم آمد ایشان بیناتر از ما نظاره می‌کنند. خودشان با خون‌شان پیروزی‌مان را امضاء کردند. الحمدلله کما هو اهله. ✍ 〰〰〰〰 〰〰〰〰 @khatterevayat @baharezahraa