▫️ انسان، عزم، جغرافیا
• سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش اول
(
#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ حمیدرضا میررکنی
🔸 این سطور در وقتی نوشته میشود که یکی از بزرگترین جنگهای تاریخ بر سر آزادی فلسطین برقرار است؛ طوفانالأقصی. صبح هفتم اکتبر، وقتی که طوفانالأقصی آغاز شد، کسی فکر نمیکرد این «عملیات» آغاز یک «نبرد» به وسعت سرزمینی پنج میلیون کیلومتر مربع باشد. اما شد. مگر شوخی است که ظرف بیست روز از منتهاالیه حجاز تا مرز اروپا و آسیا همگی وارد «نبردی واحد» بشوند؟ گویا دعوت تازهای پیدا شده؛ دعوت به انقلاب و تحولی اساسی. با مروری بر اخبار برای ما روشن میشود که باور به تحول و انقلابی بزرگ در آینده، در ارتکاز بسیاری از گویندگان و نویسندگان و تحلیلگران کنونی حاضر اسـت. برخی از «جنگ جهانی سوم» سخن میگویند، برخی از انتقال قدرت از غرب به آسیا، برخی از پایان جهان تکقطبی و آغاز دوران چند قطبی و... مشربهای مختلف این تحول بزرگ را به زبانها و بیانهای گوناگونی مطرح و پیشبینی میکنند؛ اما قدر متیقَن حرفهای همۀ آنها «در راه بودن تحولی بزرگ» است. این حاصل شنیدن ندای تازهای است که صحنه سرداده است. صحنه (و یا هرچیز دیگری که گویای واقعیت کلیتی بهنام جهان باشد) خود را در مستعدّترین وضع خود بر نیروهای صحنه نمایان و عیان کرده است؛ چنانکه نیروهای مختلف و متعارض وقتی به صحنه نظر میکنند؛ همگی اذعان میکنند که «بله! صحنه هیچ موقع اینقدر مستعدّ انقلاب و تحوّل نبودهاست».
🔹 نبرد طوفانالأقصی از پس محاسبهای طراحی و ممکن شدهاست؛ محمد الضیف، از بزرگان مقاومت اسلامی فلسطین در دقایق اول عملیات دربارۀ اهداف این عملیات توضیحاتی داد: «اهانت به مسجدالأقصی توسط صهیونیستها، تشدید ظلم نسبت به اسرای فلسطینی و...» این اهداف حتماً جزء انگیزههای اصلی مقاومت فلسطین بوده است؛ اما چرا مقاومت «حالا» عزم به چنین نبردی کرده است؟ این عزم در درکی از صحنه ریشهدار است. مقاومت صحنه را مستعدّ تحولی بزرگ یافته و از سر همین درک، عملیات طوفانالأقصی را ممکن دیده است. همینطور اولیاء طاغوت؛ آنان هم صحنه را بسیار مستعدّ این تحول بزرگ یافتهاند؛ صفبندی سریع بینالمللی در برابر مقاومت، تجمیع نیروهای منطقهای غربی در خاک اسرائیل ظرف مدت سه روز و آرایش شدید آنان در برابر مقاومت و مهمتر از همه سبُعیت بیمثال آنان در بمباران غزه، همه و همه بهخاطر آن است که آنان هم آن تحول بزرگ را واقعاً محتمل و نزدیک یافتهاند. طرحهای سادهلوحانۀ دودولتی بیش از هر زمان دیگری بچگانه مینماید؛ چرا که نسبتی با بلندای دعوت صحنه به انقلاب و تحول، پیدا نمیکنند.
🔸 گفتارهای معمولِ تحلیلی در مسائل بینالملل، ریشهها و نشانههایی برای این تغییر و تبدیل شناسایی کردهاند؛ تقویت بنیۀ نظامی مقاومت (هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ نیروی انسانی)، ضعف ائتلاف غربی در منطقه بهطور عامّ و ضعف درونی رژیم بهطور خاص و قدم گذاشتن چین در منطقه به عنوان یک قدرت اقتصادی و ... اینها البته علل و عوامل قابل تأمل و لازم توجهی است. اما پیداست که طوفانالأقصی و تمام مناسباتی که تحت عنوان «محور مقاومت» میشناسیم، بیش از هر چیز حاصل یک «عزم» است. حتی اگر تصور تقویت بنیۀ نظامی مقاومت، بیعزم انسانی درست و ممکن باشد، وقتی همۀ این توشه و توان فراهم باشد و عزمی به جهاد و راهی برای مجاهدتِ در آن در کار نباشد، چطور آرایشی به این وسعت محقق خواهد شد؟ تحلیلهای مادی نسبت به آنچه با آن روبهروییم چندان گویا نیستند؛ چرا که از دیدار عزمها عاجزند؛ غافل از آنکه مهمترین استعداد صحنه در تغییر و انقلاب، ظهور و زوال عزمهاست. آنچه میجنگد، عزم است. آنچه شکست میخورد عزم است. آنچه ظهور میکند، عزم است. آنچه زایل میشود و میمیرد هم عزم است. اما عزم چیست؟ «عزم جوهرۀ انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است»(چهل حدیث؛ امام خمینی، صفحۀ 7). آدمی همه عزم است؛ انسانی است و عزمی. اگر صحنۀ مستعدّ کنونی را عزم تازهای خلق کرده است، و اگر عزم جوهرۀ انسان است، پس آیا نباید حکم کنیم که انسان تازهای قدم به صحنه گذاشته است؟ صحنه تازه نخواهد شد، مگر آنکه انسان تازه شده باشد؛«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(رعد، 11). باید انسانها تازه شوند تا عزمهای تازه صحنه را مستعدّ تازگی کنند. اگر صحنه بیش از هر زمان دیگری مستعدّ تحولی بزرگ شدهاست، این یعنی بیش از هر وقت دیگری انسانی تازه پا به عرصه گذاشته و بیش از هر زمانی انسان تازه شده است. این انسانِ تازه وجوه دیدنی مختلفی دارد. اما آنچه اینجا میباید در نظر آورد، عزم و ارادۀ این انسان به ساخت یک جغرافیای مستقل است.
🆔
@Sourehmagazine