هدایت شده از بیت‌ الغزل
با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشـــانی‌ام طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی‌ام آمده‌ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام دلخوش گرمای کسی نیستم آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام آمده‌ام با عطــشِ سال‌ها تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام ماهیِ برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانی‌ام خوب‌ترین حادثه می‌دانمت خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟ حــرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی‌ام حرف بزن! حرف بزن! سال‌هاست تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام ها! به کجا می‌کِشی‌ام خوبِ من؟ ها! نکِشانی به پشــیمانی‌ام! @beytolghazal