هدایت شده از زبان‌شناسی همگانی
✅ زبان‌شناسی، زبان‌دانی، زبان‌آگاهی فرق این سه در چیست؟ 🔸«زبان‌شناسی» شاخه‌ای از علم است که به مطالعۀ علمی زبان می‌پردازد، رشته‌ای تحصیلی است که دانشجویان در آن تحصیل می‌کنند، حوزه‌ای است که کتاب‌های تخصصی در زمینه‌اش نوشته می‌شود، و ساخت‌های مورد مطالعه‌اش آواشناسی، ساخت‌واژه، نحو، معناشناسی و گفتمان است. زبان‌شناسی لزوماً زبان‌ویژه نیست، یعنی آن‌چه در درجۀ اول مورد مطالعه‌‌ قرار می‌دهد زبان در معنای عام آن است و در درجۀ بعد قواعد و ساختارهای زبانی را بر روی زبان‌های مشخص بررسی می‌کند. 🔸«زبان‌دانی» معانی متعدد دارد. مثلاً به کسی که بر زبان‌های متعدد تسلط داشته باشد زبان‌دان می‌گویند. اما منظور من از زبان‌دانی تسلط بر ظرایف و زیر و بمِ یک زبانِ مشخص است. پس، با این تعریف، زبان‌دانی زبان‌ویژه است. محمد قاضی در ترجمۀ دن کیشوت زبان‌دانی‌اش را نشان می‌دهد، در سبکی که برگزیده است، یا در معادل‌گذاری‌های فارسی‌اش برای ضرب‌المثل‌های غیرفارسی. یا مثلاً زبان‌دانی داریوش آشوری را، علاوه‌بر نثر خاصش، در واژه‌سازی‌هایش می‌توانیم مشاهده کنیم. زبان‌دان‌ها همان‌هایی هستند که قابلیت‌های یک زبان را به‌خوبی می‌شناسند و می‌توانند آثاری خلق کنند که کاربران آن زبان را حیرت‌زده کنند. ادبا معمولاً در این دسته‌اند. چه‌بسا کسی زبان‌شناس مقبولی باشد، اما زبان‌دان قابلی نباشند و چه‌بسا زبان‌دان قابلی که از زبان‌شناسی چیزی نداند؛ بعضی پیران روستایی زبان‌دانانی هستند که سواد خواندن و نوشتن هم ندارند چه رسد به دانستن زبان‌شناسی. 🔸اما جذاب‌تر از دو تای قبل «زبان‌آگاهی» است. زبان‌آگاهی یک فرایند است، طریقه و مسیر است، حرکت از زبان و با زبان به‌سمت خودِ زبان است و ممکن است در لایه‌های متفاوتی ظهور و بروز پیدا کند و از همین رو اعم از زبان‌شناسی و زبان‌دانی است، مثلاً وقتی کسی زبان‌شناس می‌شود به‌نوعی زبان‌آگاه هم می‌شود، چون به قواعدِ ریز و پیچیده‌ای که در زبان به کار می‌برده و از آن غافل بوده آگاهی پیدا می‌کند؛ کسی که با خواندن متون نظم و نثرِ کهن قابلیت‌های زبانی خود را افزایش می‌دهد به‌نوعی زبان‌آگاه می‌شود؛ یا ویراستاری که به واژه‌ها و عبارات زبان حساس و دقیق می‌شود زبان‌آگاه است و هر چه حساسیت و دقت زبانی‌اش بیشتر باشد زبان‌آگاه‌تر است. 🔸همۀ این‌ها سطوحی از زبان‌آگاهی است، اما به نظر می‌رسد لایه‌های عمیق‌تری هم داشته باشد: زبان‌آگاهی طریقی است که نتیجه‌اش درک و دریافت هر چه بیشترِ ظرایف جهان‌های ذهن و روان و خارج و رابطۀ میان ‌این جهان‌ها با یکدیگر است. بسیاری از اختلالات روانی و مشکلات ذهنی با بالارفتن سطح زبان‌آگاهی حل می‌شود. ذهن‌آگاهی نیز از خلال سکوت میان کلمات و فواصل کلامی جوانه می‌زند و رشد می‌کند. اگر همچون هایدگر به موضوع بنگریم، از آنجا که هیچ مفهومی بدون نام‌گذاری پا به عرصۀ وجود نمی‌گذارد، هر چه مفاهیم و بازنمایی‌هایش در جهان ما بیشتر می‌شود، ناشناخته‌ها شناخته‌ می‌شوند. دست‌آخر اینکه اتساع وجودی در انسان با زبان‌آگاهی است که محقق می‌شود. فرد هر چه زبان‌آگاه‌تر باشد دایرۀ اندیشه‌اش وسیع‌تر است و به تبع آن ظرف وجودی‌اش اتساع بیشتری دارد. چه‌بسا زبان‌شناس یا زبان‌دانی که به این معنا زبان‌آگاه نباشد، اما نکتۀ قابل توجه این است که زبان‌دانی می‌تواند جادۀ زبان‌آگاهی را هموارتر کند و زبان‌شناسی تحلیل علمی‌تری از آن ارائه دهد. 🔸سطوح و لایه‌های مختلف زبان‌آگاهی را می‌توان به‌صورت زیر نشان داد: ۱. از زبان‌نشناسی ← به زبان‌شناسی ۲. از زبان‌ندانی ← به زبان‌دانی ۳. از روان ناخودآگاه ← به روان خودآگاه ۴. از ذهن ناسالم ← به ذهن سالم ۵. از ناهشیاری ← به بهشیاری ۶. از جامعۀ کمترپیشرفته ← به جامعۀ پیشرفته ۷. از کم‌دانشی ← به بیش‌دانشی ۸. از جهان ناشناخته ← به جهان شناخته‌شده ۹. از ظرف وجودی نامتسع ← به ظرف وجودی متسع 🔸در همۀ این لایه‌ها زبان نقشی جدی و پررنگ دارد و اساساً حرکت میان ‌آن‌ها بدون زبان شدنی نیست. منبع: کانال تلگرامی زبانشناسیک 🇮🇷 @linguiran