بگذر ای غافل ز یاد این و آن یاد حق کن تا بمانی جاودان در حقیقت نیستی ذاکر، بدان چون فراموشت شد آنچه دون است ذاکری، گرچه نجنبانی زبان تا کنی یاد خود و سود و زیان چون ز خود وز یاد خود فازغ شوی شاهد مذکور گردی بی گمان بگذری از ذکر اسماء و صفات چون شود مذکور جانت را عیان نایدت یاد از و جان و روان واله و مدهوش کردی آن نفس در لایزالی، بی‌نشان هر چه خواهی آن زمان یابی ازو خود کسی خود را نخواهد آن زمان این چنین دولت نخواهی تو مگر بر کنی را ز یاد این و آن یاد ناید هیچ گونه حق تو را تا تو یاد آری ز یار و خان و مان ای ، غیر یاد او مکن تا مگر یاد آیدت با ذاکران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1031 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈