هزار جهد بکردم که من باشی مرادبخش بی‌قرار من باشی انیس خاطر امیدوار من باشی چو خسروان ملاحت به بندگان نازند تو در میانه خداوندگار من باشی از آن عقیق که خونین ز او اگر کنم غمگسار من باشی در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند گرت ز دست برآید نگار من باشی دمی انیس سوگوار من باشی شود غزاله خورشید صید لاغر من گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی سه بوسه کز دو لبت کرده‌ای وظیفه من اگر ادا نکنی قرض دار من باشی من این مراد ببینم به خود که نیم شبی به جای اشک روان در کنار من باشی من ار چه شهرم جوی نمی‌ارزم مگر تو از کرم خویش من باشی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/754 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈