یار با ما بی‌وفایی می‌کند بی‌گناه از من جدایی می‌کند شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا جای دیگر روشنایی می‌کند می‌کند با بیگانگی با غریبان آشنایی می‌کند جوفروش است آن نگار سنگدل با من او گندم نمایی می‌کند یار من اوباش و قلاش است و رند بر من او پارسایی می‌کند ای مسلمانان به فریادم رسید کان فلانی بی‌وفایی می‌کند کشتی عمرم شکسته‌ست از غمش از من مسکین جدایی می‌کند آنچه با من می‌کند اندر زمان آفت دور سمایی می‌کند سخن در راه از لبش بوسی گدایی می‌کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/483 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈