ما بی تو به بر نزدیم آب صبوری چون سنگدلان بنهادیم به دوری بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن ما از تو گریزان و تو از خلق نفوری جز خط تو بر طرف بناگوش سبزه نشنیدم که دمد بر سوری در باغ رو ای سرو خرامان که خلایق گویند مگر باغ بهشت است و تو حوری روی تو نه روییست کز او صبر توان کرد لیکن چه کنم گر نکنم صبر ضروری به جفا دست امید از تو ندارد هم جور تو بهتر که ز روی تو صبوری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/117 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈