حسن تو دایم بدین قرار نماند
مست تو جاوید در خمار نماند
ای #گل خندان نوشکفته نگه دار
خاطر #بلبل که نوبهار نماند
حسن #دلاویز پنجهایست نگارین
تا به قیامت بر او نگار نماند
عاقبت از ما غبار ماند زنهار
تا ز تو بر خاطری غبار نماند
پار گذشت آن چه دیدی از غم و شادی
بگذرد امسال و همچو پار نماند
هم بدهد دور روزگار مرادت
ور ندهد دور روزگار نماند
#سعدی شوریده بیقرار چرایی
در پی چیزی که برقرار نماند
شیوه #عشق اختیار اهل ادب نیست
بل چو قضا آید اختیار نماند
#حسن_تو_دایم_بدین_قرار_نماند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/507
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
کآرام جان و انس #دل و نور دیدهاند
لطف آیتیست در حق اینان و کبر و #ناز
پیراهنی که بر قد ایشان بریدهاند
آید هنوزشان ز لب لعل بوی شیر
#شیرین لبان نه شیر که شکر مزیدهاند
پندارم آهوان تتارند مشک ریز
لیکن به #زیر سایهٔ طوبی چریدهاند
رضوان مگر سراچهٔ فردوس برگشاد
کاین حوریان به ساحت دنیا خزیدهاند
آب حیات در لب اینان به ظن من
کز لولههای چشمهٔ کوثر مکیدهاند
دست گدا به سیب زنخدان این گروه
نادر رسد که میوهٔ اول رسیدهاند
گل برچنند روز به روز از درخت #گل
زین #گلبنان هنوز مگر #گل نچیدهاند
عذر است هندوی بت سنگین پرست را
بیچارگان مگر بت سیمین ندیدهاند
این لطف بین که با #گل آدم سرشتهاند
وین روح بین که در تن آدم دمیدهاند
آن نقطههای خال چه شاهد نشاندهاند
وین خطهای سبز چه موزون کشیدهاند
بر استوای قامتشان گویی ابروان
بالای سرو راست هلالی خمیدهاند
با قامت بلند صنوبرخرامشان
سرو بلند و کاج به شوخی چمیدهاند
سحر است چشم و زلف و بناگوششان دریغ
کاین مؤمنان به سحر چنین بگرویدهاند
ز ایشان توان به #خون جگر یافتن مراد
کز کودکی به #خون جگر پروریدهاند
دامن کشان حسن #دلاویز را چه غم
کآشفتگان #عشق گریبان دریدهاند
در باغ حسن #خوشتر از اینان درخت نیست
مرغان #دل بدین #هوس از بر پریدهاند
با چابکان #دلبر و شوخان #دلفریب
بسیار درفتاده و اندک رهیدهاند
هرگز جماعتی که شنیدند سر #عشق
نشنیدهام که باز نصیحت شنیدهاند
زنهار اگر به دانه خالی نظر کنی
ساکن که دام زلف بر آن گستریدهاند
گر شاهدان نه دنیی و دین میبرند و عقل
پس زاهدان برای چه خلوت گزیدهاند
نادر گرفت دامن سودای وصلشان
دستی که عاقبت نه به دندان گزیدهاند
بر خاک ره نشستن #سعدی عجب مدار
مردان چه جای خاک که بر #خون طپیدهاند
#اینان_مگر_ز_رحمت_محض_آفریدهاند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/504
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپندار از لب #شیرین عبارت
که کامی حاصل آید بیمرارت
فراق افتد میان دوستداران
زیان و سود باشد در تجارت
یکی را چون ببینی کشتهٔ دوست
به دیگر دوستانش ده بشارت
ندانم هیچکس در عهد حسنت
که بادل باشد الا بیبصارت
مرا آن گوشهٔ چشم #دلاویز
به کشتن میکند گویی اشارت
گر آن حلوا به دست صوفی افتد
خداترسی نباشد روز غارت
عجب دارم درون عاشقان را
که پیراهن نمیسوزد حرارت
جمال دوست چندان سایه انداخت
که #سعدی #ناپدیدهست از حقارت
#مپندار_از_لب_شیرین_عبارت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/344
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما بی تو به #دل بر نزدیم آب صبوری
چون سنگدلان #دل بنهادیم به دوری
بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری
خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن
ما از تو گریزان و تو از خلق نفوری
جز خط #دلاویز تو بر طرف بناگوش
سبزه نشنیدم که دمد بر #گل سوری
در باغ رو ای سرو خرامان که خلایق
گویند مگر باغ بهشت است و تو حوری
روی تو نه روییست کز او صبر توان کرد
لیکن چه کنم گر نکنم صبر ضروری
#سعدی به جفا دست امید از تو ندارد
هم جور تو بهتر که ز روی تو صبوری
#ما_بی_تو_به_دل_بر_نزدیم_آب_صبوری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/117
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی
دیوِ #خوشطبع بِه از حورِ گرهپیشانی
آرزو میکندم با تو دمی در بستان
یا به هر گوشه که باشد که تو #خود بستانی
با من کشتهٔ هجران #نفسی #خوش بنشین
تا مگر زنده شوم زآن #نفس روحانی
گر در آفاق بگردی به جز آیینه تو را
صورتی کس ننماید که بدو میمانی
هیچ دورانی بی فتنه نگویند که بود
تو بدین حسن مگر فتنه این دورانی
مردم از ترس خدا سجده رویت نکنند
بامدادت که ببینند و من از حیرانی
گرم از پیش برانی و به شوخی نروم
عفو فرمای که عجز است نه بی فرمانی
نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
بندگان را نبود جز غم آزادی و من
پادشاهی کنم ار بنده #خویشم #خوانی
زین سخنهای #دلاویز که #شرح غم توست
خرمنی دارم و ترسم به جوی نستانی
تو که یک روز پراکنده نبودهست #دلت
صورت حال پراکندهدلان کی دانی
نفسی بندهنوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی
سخن زندهدلان گوش کن از کشته #خویش
چون #دلم زنده نباشد که تو در وی جانی
این توانی که نیایی ز در #سعدی باز
لیک بیرون روی از خاطر او نتوانی
#کبر_یک_سو_نِه_اگر_شاهد_درویشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/72
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار #خویش و آتش ما تیز میکنی
گر #خون #دل #خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
بر تلخ عیشی من اگر #خنده آیدت
شاید که #خنده شکرآمیز میکنی
حیران دست و دشنه #زیبات ماندهام
کآهنگ #خون من چه #دلاویز میکنی
#سعدی #گلت شکفت همانا که #صبحدم
فریاد #بلبلان سحرخیز میکنی
#دیدار_مینمایی_و_پرهیز_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/62
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپندار از لب #شیرین عبارت
که کامی حاصل آید بیمرارت
فراق افتد میان دوستداران
زیان و سود باشد در تجارت
یکی را چون ببینی کشتهٔ دوست
به دیگر دوستانش ده بشارت
ندانم هیچکس در عهد حسنت
که بادل باشد الا بیبصارت
مرا آن گوشهٔ چشم #دلاویز
به کشتن میکند گویی اشارت
گر آن حلوا به دست صوفی افتد
خداترسی نباشد روز غارت
عجب دارم درون عاشقان را
که پیراهن نمیسوزد حرارت
جمال دوست چندان سایه انداخت
که #سعدی #ناپدیدهست از حقارت
#مپندار_از_لب_شیرین_عبارت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/344
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما بی تو به #دل بر نزدیم آب صبوری
چون سنگدلان #دل بنهادیم به دوری
بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری
خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن
ما از تو گریزان و تو از خلق نفوری
جز خط #دلاویز تو بر طرف بناگوش
سبزه نشنیدم که دمد بر #گل سوری
در باغ رو ای سرو خرامان که خلایق
گویند مگر باغ بهشت است و تو حوری
روی تو نه روییست کز او صبر توان کرد
لیکن چه کنم گر نکنم صبر ضروری
#سعدی به جفا دست امید از تو ندارد
هم جور تو بهتر که ز روی تو صبوری
#ما_بی_تو_به_دل_بر_نزدیم_آب_صبوری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/117
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی
دیوِ #خوشطبع بِه از حورِ گرهپیشانی
آرزو میکندم با تو دمی در بستان
یا به هر گوشه که باشد که تو #خود بستانی
با من کشتهٔ هجران #نفسی #خوش بنشین
تا مگر زنده شوم زآن #نفس روحانی
گر در آفاق بگردی به جز آیینه تو را
صورتی کس ننماید که بدو میمانی
هیچ دورانی بی فتنه نگویند که بود
تو بدین حسن مگر فتنه این دورانی
مردم از ترس خدا سجده رویت نکنند
بامدادت که ببینند و من از حیرانی
گرم از پیش برانی و به شوخی نروم
عفو فرمای که عجز است نه بی فرمانی
نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
بندگان را نبود جز غم آزادی و من
پادشاهی کنم ار بنده #خویشم #خوانی
زین سخنهای #دلاویز که #شرح غم توست
خرمنی دارم و ترسم به جوی نستانی
تو که یک روز پراکنده نبودهست #دلت
صورت حال پراکندهدلان کی دانی
نفسی بندهنوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی
سخن زندهدلان گوش کن از کشته #خویش
چون #دلم زنده نباشد که تو در وی جانی
این توانی که نیایی ز در #سعدی باز
لیک بیرون روی از خاطر او نتوانی
#کبر_یک_سو_نِه_اگر_شاهد_درویشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/72
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈