معلمت همه شوخی و #دلبری آموخت
جفا و #ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار #بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و #قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم #عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از #دل من
وجود من ز میان تو #لاغری آموخت
بلای #عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و #خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به #خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده #سعدی شناوری آموخت
#معلمت_همه_شوخی_و_دلبری_آموخت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/399
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی
من #خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد #نام گدایی
صاحب نظران #لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی
باید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی
بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو #خوشتر که ز بیگانه دعایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم #هوسی بود و هوایی
گر دست دهد دولت آنم که سر #خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی
شاید که به #خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی
خون در #دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
شرط کرم آنست که با درد بمیری
#سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی
#مشتاق_توام_با_همه_جوری_و_جفایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/190
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا رسد که برآرم هزار #ناله چو #بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی #گل
خبر برید به #بلبل که عهد میشکند #گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تحول
اَمَااُخالِصُ وُدّی؟ اَلَم اُراعِکَ جَهدی؟
فَکَیْفَتَنقُضُ عَهدی؟ وَ فیمَ تَهجُرُنی؟ قُل!
اگر چه مالک رقی و پادشاه به حقی
همت حلال نباشد ز #خون بنده تغافل
مَنِالمُبَلّغُ عَنّی اِلیٰ مُعَذِّب ِ قلبی
اِذا جَرَحْتَفُؤادی بِسَیْف ِ لَحْظُکَ فَاقْتُل
تو آن کمند نداری که من خلاص بیابم
اسیر ماندم و درمان تحمل است و تذلل
لَأوْضَحَنَّبِسِرّی و لَو تَهَتَّکَ سِتْری
اذَالْاَحِبَّةُتَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعذُل
وفا و عهد مودت میان اهل ارادت
نه چون بقای شکوفهست و #عشقبازی #بلبل
تَمِیلُبَینَ یَدَینا و #لا تَمِیلُ اِلَینا
لَقَدشَدَدتَ عَلَینا اِلامَ تَعقِدُ فَاحلُل
مرا که چشم ارادت به روی و موی تو باشد
دلیل صدق نباشد نظر به #لاله و سنبل
فُتاتُشَعرِکَ مِسکٌ اِنِ اتّخَذت عبیرا
وَ حَشوُثَوبِکَ وردٌ و طِیبُ فِیکَ قَرَنفُل
تو #خود تأمل #سعدی نمیکنی که ببینی
که هیچ بار ندیدت که سیر شد ز تأمل
#مرا_رسد_که_برآرم_هزار_ناله_چو_بلبل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/370
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست
چنان به دام تو الفت گرفت مرغ #دلم
که یاد مینکند عهد آشیان ای دوست
گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت
به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست
دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست
بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست
تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود
هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست
جفا مکن که بزرگان به خردهای ز رهی
چنین سبک ننشینند و سرگران ای دوست
به لطف اگر بخوری #خون من روا باشد
به قهرم از نظر #خویشتن مران ای دوست
مناسب لب لعلت حدیث بایستی
جواب تلخ بدیعست از آن دهان ای دوست
مرا رضای تو باید نه زندگانی #خویش
اگر مراد تو قتلست وارهان ای دوست
که گفت #سعدی از آسیب #عشق بگریزد
به دوستی که #غلط میبرد گمان ای دوست
که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار
ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست
#مرا_تو_غایت_مقصودی_از_جهان_ای_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/638
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مجنون #عشق را دگر امروز حالت است
کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است
فرهاد را از آن چه که #شیرین ترش کند
این را شکیب نیست گر آن را ملالت است
عذرا که #نانوشته بخواند حدیث #عشق
داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است
مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار
کاین ره که برگرفت به جایی #دلالت است
ای مدعی که میگذری بر کنار آب
ما را که غرقهایم ندانی چه حالت است
زین در کجا رویم که ما را به خاک او
واو را به #خون ما که بریزد حوالت است
گر سر قدم نمیکنمش پیش اهل #دل
سر بر نمیکنم که مقام خجالت است
جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است
جز سر #عشق هر چه بگویی بطالت است
ما را دگر معامله با هیچکس نماند
بیعی که بی حضور تو کردم اقالت است
از هر جفات بوی وفایی همی دهد
در هر تعنتیت هزار استمالت است
#سعدی بشوی لوح #دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است
#مجنون_عشق_را_دگر_امروز_حالت_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/144
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
عیش خلوت به تماشای #گلستان ماند
می حلالست کسی را که بود خانه بهشت
خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند
خط سبز و لب لعلت به چه ماننده کنی
من بگویم به لب چشمه حیوان ماند
تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سر زلف پریشان ماند
چه کند کشته #عشقت که نگوید غم #دل
تو مپندار که #خون ریزی و پنهان ماند
هر که چون موم به #خورشید رخت نرم نشد
زینهار از #دل سختش که به سندان ماند
نادر افتد که یکی #دل به وصالت ندهد
یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند
تو که چون برق بخندی چه غمت دارد از آنک
من چنان زار بگریم که به باران ماند
طعنه بر حیرت #سعدی نه به انصاف زدی
کس چنین روی نبیند که نه حیران ماند
هر که با صورت و بالای تواش انسی نیست
حیوانیست که بالاش به انسان ماند
#مجلس_ما_دگر_امروز_به_بستان_ماند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/508
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ماهرویا! روی #خوب از من متاب
بیخطا کشتن چه میبینی صواب
دوش در #خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به #خواب
از درون سوزناک و چشم تر
نیمهای در آتشم نیمی در آب
هر که باز آید ز در پندارم اوست
تشنه مسکین آب پندارد سراب
ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را #خون مسکینان خضاب
او سخن میگوید و #دل میبرد
و او نمک میریزد و مردم کباب
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
خوی به دامان از بناگوشش بگیر
تا بگیرد جامهات بوی #گلاب
فتنه باشد شاهدی #شمعی به دست
سرگران از #خواب و سرمست از #شراب
بامدادی تا به شب رویت مپوش
تا بپوشانی جمال آفتاب
#سعدیا گر در برش #خواهی چو چنگ
گوشمالت #خورد باید چون رباب
#ماهرویا!_روی_خوب_از_من_متاب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/455
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما #دل دوستان به جان بخریم
ور جهان دشمن است غم نخوریم
گر به #شمشیر میزند معشوق
گو بزن جان من که ما سپریم
آن که صبر از جمال او نبود
به ضرورت جفای او ببریم
گر به خشم است و گر به عین رضا
نگهی باز کن که منتظریم
یک نظر بر جمال طلعت دوست
گر به جان میدهند تا بخریم
گر تو گویی خلاف عقل است این
عاقلان دیگرند و ما دگریم
باش تا #خون ما همیریزد
ما در آن دست و قبضه مینگریم
گر برانند و گر ببخشایند
ما بر این در گدای یک نظریم
دوست چندان که میکشد ما را
ما به فضل خدای زندهتریم
#سعدیا زهر قاتل از دستش
گو بیاور که چون شکر بخوریم
ای نسیم صبا ز روضه انس
برگذر پیش از آن که درگذریم
تو خداوندگار باکرمی
گر چه ما بندگان بی هنریم
#ما_دل_دوستان_به_جان_بخریم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/268
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین #دل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از #گل
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن #خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل
گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید
هزارش صید پیش آید به #خون #خویش مستعجل
گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من
بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
به #خونم گر بیالاید دو دست #نازنین شاید
نه قتلم #خوش همیآید که دست و پنجه قاتل
اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل
مرا تا پای میپوید طریق وصل میجوید
بهل تا عقل میگوید زهی سودای بیحاصل
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
در این معنی سخن باید که جز #سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید نشیند #لاجرم بر #دل
#گرم_بازآمدی_محبوب_سیم_اندام_سنگین_دل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/371
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد
لعل است یا لبانت، قند است یا دهانت
تا در برت نگیرم، نیکم یقین نباشد
صورت کنند #زیبا بر پرنیان و دیبا
لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد
زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی
حقا که در دهانش این انگبین نباشد
گر هر که در جهان را شاید که #خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد
گر جان #نازنینش در پای ریزی ای #دل
در کار #نازنینان جان #نازنین نباشد
ور زان که دیگری را بر ما همیگزیند
گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد
#عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد
#سعدی به هیچ علت روی از تو برنپیچد
الا گرش برانی علت جز این نباشد
#گر_گویمت_که_سروی_سرو_این_چنین_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/527
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
ز #عشق سیر نباشد ز عیش بس نکند
در این روش که تویی پیش هر که بازآیی
گرش به تیغ زنی روی بازپس نکند
چنان به پای تو در مردن آرزومندم
که زندگانی #خویشم چنان #هوس نکند
به مدتی #نفسی یاد دوستی نکنی
که یاد تو نتواند که یک #نفس نکند
ندانمت که اجازت نوشت و فتوی داد
که #خون خلق بریزی مکن که کس نکند
اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار
شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند
بنال #سعدی اگر #عشق دوستان داری
که هیچ #بلبل از این #ناله در قفس نکند
#کسی_که_روی_تو_بیند_نگه_به_کس_نکند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/489
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس این کند که ز یار و دیار برگردد
کند هرآینه چون روزگار برگردد
تنکدلی که نیارد کشید زحمت #گل
ملامتش نکنند ار ز خار برگردد
به جنگ خصم کسی کز حیل فروماند
ضرورتست که بیچاره وار برگردد
به آب تیغ اجل تشنه است مرغ #دلم
که نیم کشته به #خون چند بار برگردد
به #زیر سنگ حوادث کسی چه چاره کند
جز این قدر که به پهلو چو مار برگردد
دلم نماند پس این #خون چیست هر ساعت
که در دو دیده یاقوت بار برگردد
گر از دیار به وحشت ملول شد #سعدی
گمان مبر که به معنی ز یار برگردد
#کس_این_کند_که_ز_یار_و_دیار_برگردد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/575
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس از این نمک ندارد که تو ای #غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری
نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد تو سر کدام داری
ملکا مها نگارا صنما بتا #بهارا
متحیرم ندانم که تو #خود چه #نام داری
نظری به لشکری کن که هزار #خون بریزی
به خلاف تیغ هندی که تو در نیام داری
صفت رخام دارد تن نرم #نازنینت
دل سخت نیز با او نه کم از رخام داری
همه دیدهها به سویت نگران حسن رویت
منت آن کمینه مرغم که اسیر دام داری
چه مخالفت بدیدی که مخالطت بریدی
مگر آن که ما گداییم و تو احتشام داری
به جز این گنه ندانم که محب و مهربانم
به چه جرم دیگر از من سر انتقام داری
گله از تو حاش لله نکنند و #خود نباشد
مگر از وفای عهدی که نه بر دوام داری
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم
که تو در #دلم نشستی و سر مقام داری
سخن لطیف #سعدی نه سخن که قند مصری
خجل است از این حلاوت که تو در کلام داری
#کس_از_این_نمک_ندارد_که_تو_ای_غلام_داری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/124
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاروانی شکر از مصر به #شیراز آید
اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
گو تو بازآی که گر #خون منت در #خورد است
پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید
نام و ننگ و #دل و دین گو برود این مقدار
چیست تا در نظر عاشق جانباز آید
من #خود این سنگ به جان میطلبیدم همه عمر
کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
اگر این داغ جگرسوز که بر جان من است
بر #دل کوه نهی سنگ به آواز آید
من همان روز که روی تو بدیدم گفتم
هیچ شک نیست که از روی چنین #ناز آید
هر چه در صورت عقل آید و در وهم و قیاس
آن که محبوب من است از همه ممتاز آید
گر تو بازآیی و بر #ناظر #سعدی بروی
هیچ غم نیست که منظور به اعزاز آید
#کاروانی_شکر_از_مصر_به_شیراز_آید #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/438
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو #دل از صحبت ما برکندند
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند #دل که به مهر آکندند
عیب #شیرین دهنان نیست که #خون میریزند
جرم #صاحب نظرانست که #دل میبندند
مرض #عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به #نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بی #ناله #سعدی #خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
#کاروان_میرود_و_بار_سفر_میبندند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/501
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی #دلدار پرخمست
غم #شربتی ز #خون #دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها #دل منست گرفتار در غمان
یا #خود در این زمانه #دل شادمان کمست
زین سان که میدهد #دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم #عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان منستی و #دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#کارم_چو_زلف_یار_پریشان_و_درهمست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/34
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فریاد من از فراق یار است
وافغان من از غم نگار است
بی روی چو ماه آن نگارین
رخسارهٔ من به #خون نگار است
خون جگرم ز فرقت تو
از دیده روانه در کنار است
درد #دل من ز حد گذشتهست
جانم ز فراق بیقرار است
کس را ز غم من آگهی نیست
آوخ که جهان نه پایدار است
از دست زمانه در عذابم
زان جان و #دلم همی فکار است
#سعدی چه کنی شکایت از دوست
چون شادی و غم نه برقرار است
#فریاد_من_از_فراق_یار_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/43
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق را #دلی از سنگ سختتر باید
مرا #دلیست که با شوق بر نمیآید
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
بیا و گر همه دشنام میدهی شاید
اگر چه هر چه جهانت به #دل خریدارند
منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید
بکش چنان که توانی که بنده را نرسد
خلاف آن چه خداوندگار فرماید
نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس
که مرده را به نسیمت روان بیاساید
مپرس کشته #شمشیر #عشق را چونی
چنان که هر که ببیند بر او ببخشاید
پدر که چون تو جگرگوشه از خدا میخواست
خبر نداشت که دیگر چه فتنه میزاید
توانگرا در رحمت به روی درویشان
مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید
به #خون #سعدی اگر تشنهای حلالت باد
تو دیر #زی که مرا عمر #خود نمیپاید
#فراق_را_دلی_از_سنگ_سختتر_باید #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/445
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر #دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر #دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در #دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی وی روی تو #بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد #سعدی
کاو را در انتظارت #خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری
#عمری_به_بوی_یاری_کردیم_انتظاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/129
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شکست عهد مودت نگار #دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن #خون #خوار #خویش نپسندم
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
بیار ساقی سرمست جام باده #عشق
بده به رغم مناصح که میدهد پندم
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
به خاک پای تو سوگند و جان زنده #دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم
به #خنده گفت که #سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان #عشق دربندم
#شکست_عهد_مودت_نگار_دلبندم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/336
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شراب از دست #خوبان سلسبیلست
و گر #خود #خون میخواران سبیلست
نمیدانم رطب را چاشنی چیست
همی بینم که خرما بر نخیلست
نه وسمست آن به #دلبندی خضیبست
نه سرمست آن به جادویی کحیلست
سرانگشتان #صاحب #دلفریبش
نه در حنا که در #خون قتیلست
الا ای کاروان محمل برانید
که ما را بند بر پای رحیلست
هر آن شب در فراق روی لیلی
که بر مجنون رود لیلی طویلست
کمندش میدواند پای مشتاق
بیابان را نپرسد چند میلست
چو مور افتان و خیزان رفت باید
و گر #خود ره به #زیر پای پیلست
حبیب آن جا که دستی برفشاند
محب ار سر نیفشاند بخیلست
ز ما گر طاعت آید #شرمساریم
و ز ایشان گر قبیح آید جمیلست
بدیل دوستان گیرند و یاران
ولیکن شاهد ما بیبدیلست
سخن بیرون مگوی از #عشق #سعدی
سخن #عشقست و دیگر قال و قیلست
#شراب_از_دست_خوبان_سلسبیلست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/35
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
ور در همه باغستان سروی نبود شاید
در عقل نمیگنجد در وهم نمیآید
کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید
چندان #دل مشتاقان بربود لب لعلت
کاندر همه شهر اکنون #دل نیست که برباید
هر کس سر سودایی دارند و تمنایی
من بنده فرمانم تا دوست چه فرماید
گر سر برود قطعا در پای نگارینش
سهلست ولی ترسم کاو دست نیالاید
حقا که مرا دنیا بی دوست نمیباید
با تفرقه خاطر دنیا به چه کار آید
سرهاست در این سودا چون حلقه زنان بر در
تا بخت بلند این در بر روی که بگشاید
ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی
تا #خون #دل مجنون از دیده نپالاید
بر خسته نبخشاید آن سرکش سنگین #دل
باشد که چو بازآید بر کشته ببخشاید
ساقی بده و بستان داد طرب از دنیا
کاین عمر نمیماند و این عهد نمیپاید
گویند چرا #سعدی از #عشق نپرهیزد
من مستم از این معنی هشیار سری باید
#سروی_چو_تو_میباید_تا_باغ_بیاراید #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/446
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
طوطی خموش به چو تو گفتار میکنی
کس #دل به اختیار به مهرت نمیدهد
دامی نهادهای که گرفتار میکنی
تو #خود چه فتنهای که به چشمان ترک مست
تاراج عقل مردم هشیار میکنی
از دوستی که دارم و غیرت که میبرم
خشم آیدم که چشم به اغیار میکنی
گفتی نظر خطاست تو #دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنهکار میکنی
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی
دستان به #خون تازه بیچارگان خضاب
هرگز کس این کند که تو عیار میکنی
با دشمنان موافق و با دوستان به خشم
یاری نباشد این که تو با یار میکنی
تا من سماع میشنوم پند نشنوم
ای مدعی نصیحت بیکار میکنی
گر تیغ میزنی سپر اینک وجود من
صلح است از این طرف که تو پیکار میکنی
از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار میکنی
زنهار #سعدی از #دل سنگین کافرش
کافر چه غم #خورد چو تو زنهار میکنی
#سرو_ایستاده_به_چو_تو_رفتار_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/64
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست درآمد از خرابات
با عقل خراب در مناجات
بر خاک فکنده خرقه زهد
و آتش زده در لباس طامات
دل برده #شمع مجلس او
پروانه به شادی و سعادات
جان در ره او به عجز میگفت
کای مالک عرصه کرامات
از #خون پیادهای چه خیزد
ای بر رخ تو هزار شه مات
حقا و به جانت ار توان کرد
با تو به هزار جان ملاقات
گر چشم #دلم به صبر بودی
جز #عشق ندیدمی مهمات
تا باقی عمر بر چه آید
بر باد شد آن چه رفت هیهات
صافی چو بشد به دور #سعدی
زین پس من و دردی خرابات
#سرمست_درآمد_از_خرابات #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/444
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که #غلام توام بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به #ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
به #خون خسته اگر تشنهای هلا ای دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به #شرعم از تو ستانند #خونبها ای دوست
وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر
به حق آن که نیم یار بیوفا ای دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
غم تو دست برآورد و #خون چشمم ریخت
مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست
اگر به #خوردن #خون آمدی هلا برخیز
و گر به بردن #دل آمدی بیا ای دوست
بساز با من رنجور #ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
حدیث #سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/639
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈