#عشق در #دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام #دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت
#عشق و سودا و #هوس در سر بماند
صبر و آرام و قرار از دست رفت
گر من از پای اندرآیم گو درآی
بهتر از من صد هزار از دست رفت
بیم جان کاین بار #خونم میخورد
ور نه این #دل چند بار از دست رفت
مرکب سودا جهانیدن چه سود
چون زمام اختیار از دست رفت
#سعدیا با یار #عشق آسان بود
#عشق باز اکنون که یار از دست رفت
#عشق_در_دل_ماند_و_یار_از_دست_رفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/601
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به حدیث در نیایی که لبت شکر نریزد
نچمی که شاخ طوبی به ستیزه بر نریزد
هوس تو هیچ طبعی نپزد که سر نبازد
ز پی تو هیچ مرغی نپرد که پر نریزد
دلم از غمت زمانی نتواند ار ننالد
مژه یک دم آب حسرت نشکیبد ار نریزد
که نه من ز دست #خوبان نبرم به عاقبت جان
تو مرا بکش که #خونم ز تو #خوبتر نریزد
درر است لفظ #سعدی ز فراز بحر معنی
چه کند به دامنی در که به دوست بر نریزد
#به_حدیث_در_نیایی_که_لبت_شکر_نریزد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/546
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به حدیث در نیایی که لبت شکر نریزد
نچمی که شاخ طوبی به ستیزه بر نریزد
هوس تو هیچ طبعی نپزد که سر نبازد
ز پی تو هیچ مرغی نپرد که پر نریزد
دلم از غمت زمانی نتواند ار ننالد
مژه یک دم آب حسرت نشکیبد ار نریزد
که نه من ز دست #خوبان نبرم به عاقبت جان
تو مرا بکش که #خونم ز تو #خوبتر نریزد
درر است لفظ #سعدی ز فراز بحر معنی
چه کند به دامنی در که به دوست بر نریزد
#به_حدیث_در_نیایی_که_لبت_شکر_نریزد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/546
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به حسن #دلبر من هیچ در نمیباید
جز این دقیقه که با دوستان نمیپاید
حلاوتیست لب لعل آبدارش را
که در حدیث نیاید چو در حدیث آید
ز چشم غمزده #خون میرود به حسرت آن
که او به گوشه چشم التفات فرماید
بیا که دم به دمت یاد میرود هر چند
که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید
امیدوار تو جمعی که روی بنمایی
اگر چه فتنه نشاید که روی بنماید
نخست #خونم اگر میروی به قتل بریز
که گر نریزی از دیدهام بپالاید
به انتظار تو آبی که میرود از چشم
به آب چشم نماند که چشمه میزاید
کنند هر کسی از حضرتت تمنایی
خلاف همت من کز توام تو میباید
شکر به دست ترش روی خادمم مفرست
و گر به دست #خودم زهر میدهی شاید
تو همچو کعبه عزیز اوفتادهای در اصل
که هر که وصل تو #خواهد جهان بپیماید
من آن قیاس نکردم که زور بازوی #عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
نگفتمت که به ترکان نظر مکن #سعدی
چو ترک ترک نگفتی تحملت باید
در سرای در این شهر اگر کسی #خواهد
که روی #خوب نبیند به #گل برانداید
#به_حسن_دلبر_من_هیچ_در_نمیباید #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/448
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام #خویش کرد و حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد #خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که #خود هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر #خونم بریزد
که سر در پای او #خوشتر که بر دوش
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح #خویشتن کوش
دهل #زیر #گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش #زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه #خواهد کرد گو میبین و میجوش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد میآید تو خاموش
حدیث حسن #خویش از دیگری پرس
که #سعدی در تو حیران است و مدهوش
#قیامت_باشد_آن_قامت_در_آغوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/383
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین #دل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از #گل
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن #خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل
گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید
هزارش صید پیش آید به #خون #خویش مستعجل
گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من
بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
به #خونم گر بیالاید دو دست #نازنین شاید
نه قتلم #خوش همیآید که دست و پنجه قاتل
اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل
مرا تا پای میپوید طریق وصل میجوید
بهل تا عقل میگوید زهی سودای بیحاصل
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
در این معنی سخن باید که جز #سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید نشیند #لاجرم بر #دل
#گرم_بازآمدی_محبوب_سیم_اندام_سنگین_دل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/371
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقتها یک دم برآسودی تنم
قال مولائی لطرفی #لا تنم
اسقیانی و دعانی افتضح
#عشق و مستوری نیامیزد به هم
ما به مسکینی سلاح انداختیم
لا تحلوا قتل من القی السلم
یا غریب الحسن رفقا بالغریب
خون درویشان مریز ای محتشم
گر نکردستی به #خونم پنجه تیز
ما لذاک الکف مخضوبا بدم
قد ملکت القلب ملکا دائما
خواهی اکنون عدل کن #خواهی ستم
گر بخوانی ور برانی بندهایم
لا ابالی ان دعالی او شتم
یا قضیب البان ما هذا الوقوف
گر خلاف سرو میخواهی بچم
عمرها پرهیز میکردم ز #عشق
ما حسبت الان الا قد هجم
خلیانی نحو منظوری اقف
تا چو #شمع از سر بسوزم تا قدم
در ازل رفتهست ما را دوستی
لا تخونونی فعهدی ماانصرم
بذل روحی فیک امر هین
خود چه باشد در کف حاتم درم
بندهام تا زندهام بی #زینهار
لم ازل عبدا و اوصالی رمم
شنعة العذال عندی لم تفد
کز ازل بر من کشیدند این رقم
گر بنالم وقتی از زخمی قدیم
لا تلومونی فجرحی ما التحم
ان ترد محو البرایا فانکشف
تا وجود خلق ریزی در عدم
عقل و صبر از من چه میجویی که #عشق
کلما اسست بنیانا هدم
انت فی قلبی الم تعلم به
کز نصیحت کن نمیبیند الم
#سعدیا جان صرف کن در پای دوست
ان غایات الامانی تغتنم
#وقتها_یک_دم_برآسودی_تنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/361
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیتو حرام است به خلوت نشست
حیف بود در به چنین روی بست
دامن دولت چو به دست اوفتاد
گر بهلی باز نیاید به دست
این چه نظر بود که #خونم بریخت؟
وین چه نمک بود که ریشم بخست؟
هر که بیفتاد به تیرت نخاست
وان که درآمد به کمندت نجست
ما به تو یکباره مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست
صبر قفا #خورد و به راهی گریخت
عقل بلا دید و به کنجی نشست
بار مذلت بتوانم کشید
عهد محبت نتوانم شکست
وین رمقی نیز که هست از وجود
پیش وجودت نتوان گفت هست
هرگز اگر راه به معنی برد
سجدهٔ صورت نکند بتپرست
مستی خمرش نکند آرزو
هر که چو #سعدی شود از #عشق مست
#بیتو_حرام_است_به_خلوت_نشست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/322
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به #خونم
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم
زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبانها به تحمل چو ستونم
مشنو که همه عمر جفا بردهام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
بیم است چو #شرح غم #عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم
آنان که #شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
شمشیر برآور که مرادم سر #سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم
#آن_کس_که_از_او_صبر_محال_است_و_سکونم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/285
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده #خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود #شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه #شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ #زیرینم
چو #بلبل آمدمت تا چو #گل ثنا گویم
چو #لاله #لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو #ناف آهو #خونم بسوخت در #دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن #سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که #شیرینم
#من_از_تو_صبر_ندارم_که_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/283
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی #خود از کمند بجستی
دلم شکستی و رفتی خلاف #شرط مودت
به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی
چراغ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن
کس این سرای نبندد در این چنین که تو بستی
گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی
شکنجه صبر ندارم بریز #خونم و رستی
بیا که ما سر هستی و کبریا و رعونت
به #زیر پای نهادیم و پای بر سر هستی
گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بیگناه بخستی
هر آن کست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی و درستی
گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
تو هم در آینه بنگر که #خویشتن بپرستی
عجب مدار که #سعدی به یاد دوست بنالد
که #عشق موجب شوق است و خمر علت مستی
#تو_هیچ_عهد_نبستی_که_عاقبت_نشکستی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/174
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین #خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان
تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری
بالای سرو بوستان رویی ندارد #دلستان
خورشید با رویی چنان مویی ندارد عنبری
تا نقش میبندد فلک کس را نبودهست این نمک
ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری
تا #دل به مهرت دادهام در بحر فکر افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محرابم دری
دیگر نمیدانم طریق از دست رفتم چون غریق
آنک دهانت چون عقیق از بس که #خونم میخوری
گر رفته باشم #زین جهان بازآیدم رفته روان
گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری
از نعلش آتش میجهد نعلم در آتش مینهد
گر دیگری جان میدهد #سعدی تو جان میپروری
هر کس که دعوی میکند کاو با تو انسی میکند
در عهد موسی میکند آواز گاو سامری
#آخر_نگاهی_باز_کن_وقتی_که_بر_ما_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/152
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقتها یک دم برآسودی تنم
قال مولائی لطرفی #لا تنم
اسقیانی و دعانی افتضح
#عشق و مستوری نیامیزد به هم
ما به مسکینی سلاح انداختیم
لا تحلوا قتل من القی السلم
یا غریب الحسن رفقا بالغریب
خون درویشان مریز ای محتشم
گر نکردستی به #خونم پنجه تیز
ما لذاک الکف مخضوبا بدم
قد ملکت القلب ملکا دائما
خواهی اکنون عدل کن #خواهی ستم
گر بخوانی ور برانی بندهایم
لا ابالی ان دعالی او شتم
یا قضیب البان ما هذا الوقوف
گر خلاف سرو میخواهی بچم
عمرها پرهیز میکردم ز #عشق
ما حسبت الان الا قد هجم
خلیانی نحو منظوری اقف
تا چو #شمع از سر بسوزم تا قدم
در ازل رفتهست ما را دوستی
لا تخونونی فعهدی ماانصرم
بذل روحی فیک امر هین
خود چه باشد در کف حاتم درم
بندهام تا زندهام بی #زینهار
لم ازل عبدا و اوصالی رمم
شنعة العذال عندی لم تفد
کز ازل بر من کشیدند این رقم
گر بنالم وقتی از زخمی قدیم
لا تلومونی فجرحی ما التحم
ان ترد محو البرایا فانکشف
تا وجود خلق ریزی در عدم
عقل و صبر از من چه میجویی که #عشق
کلما اسست بنیانا هدم
انت فی قلبی الم تعلم به
کز نصیحت کن نمیبیند الم
#سعدیا جان صرف کن در پای دوست
ان غایات الامانی تغتنم
#وقتها_یک_دم_برآسودی_تنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/361
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده #خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود #شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه #شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ #زیرینم
چو #بلبل آمدمت تا چو #گل ثنا گویم
چو #لاله #لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو #ناف آهو #خونم بسوخت در #دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن #سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که #شیرینم
#من_از_تو_صبر_ندارم_که_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/283
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین #دل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از #گل
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن #خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل
گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید
هزارش صید پیش آید به #خون #خویش مستعجل
گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من
بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
به #خونم گر بیالاید دو دست #نازنین شاید
نه قتلم #خوش همیآید که دست و پنجه قاتل
اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل
مرا تا پای میپوید طریق وصل میجوید
بهل تا عقل میگوید زهی سودای بیحاصل
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
در این معنی سخن باید که جز #سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید نشیند #لاجرم بر #دل
#گرم_بازآمدی_محبوب_سیم_اندام_سنگین_دل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/371
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام #خویش کرد و حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد #خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که #خود هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر #خونم بریزد
که سر در پای او #خوشتر که بر دوش
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح #خویشتن کوش
دهل #زیر #گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش #زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه #خواهد کرد گو میبین و میجوش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد میآید تو خاموش
حدیث حسن #خویش از دیگری پرس
که #سعدی در تو حیران است و مدهوش
#قیامت_باشد_آن_قامت_در_آغوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/383
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈