eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
وه که گر من بازبینم روی یار را تا قیامت شکر گویم کردگار را یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بی‌وفا یاران که بربستند بار را مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق دوستان ما بیازردند یار را همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر نهد امیدوارِ را رای رای توست جنگ و آشتی ما قلم در سر کشیدیم اختیار را هر که را در خاک غربت پای در مانْد مانْد گو دگر در بینی دیار را عافیت نظر در منظر مکن ور کنی بدرود کن و قرار را گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین قبله‌ای دارند و ما نگار را خاک پایش شد بازگفتم من بر آن دامن نمی‌خواهم غبار را دوش حورازاده‌ای دیدم که پنهان از رقیب در میان یاوران می‌گفت یار را گر مراد ترک وصل ما بگوی ور مرا رها کن اختیار را درد پوشیده مانی تا جگر پرخون شود بِه که با دشمن نمایی حال زار را گر هزارت غم بود با کس نگویی ای برادر تا نبینی غمگسار را ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن تا به خدمت عرضه دارم افتقار را دوستان گویند چرا دادی به تا میان خلق کم کردی وقار را ما صلاح در بی‌نوایی دیده‌ایم هر کسی گو مصلحت بینند کار را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/610 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یار باید که هر چه یار کند بر مراد اختیار کند زینهار از کسی که در غم دوست پیش بیگانه کند بار یاران بکش که دامن آن برد کاحتمال خار کند خانه در خراباتست نیکنامی در او چه کار کند شهربند هوای مباش سگ شهر استخوان شکار کند هر شبی یار شاهدی بودن روز هشیاریت خمار کند قاضی شهر عاشقان باید که به یک شاهد اختصار کند سر سرای سلطانست نادر آن جا کسی گذار کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/491 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر لحظه در برم از اندیشه شود تا منتهای کار من از چون شود دل برقرار نیست که گویم نصیحتی از راه عقل و معرفتش رهنمون شود یار آن حریف نیست که از در درآیدم آن حدیث نیست که از برون شود فرهادوارم از لب گزیر نیست ور کوه محنتم به مثل بیستون شود ساکن نمی‌شود آب چشم من سیماب طرفه نبود اگر بی سکون شود دم درکش از ملامتم ای دوست کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد تا زعفران چهره من گون شود دیوار به سنگ تعنت خراب گشت رخت سرای عقل به یغما کنون شود چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل ترسم که در سر جنون شود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/454 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار چون نتواند کشید دست در آغوش یار گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار آتش آه است و دود می‌رودش تا به سقف چشمه چشمست و موج می‌زندش بر کنار گر تو ز ما فارغی ما به تو مستظهریم ور تو ز ما بی نیاز ما به تو امیدوار ای که به یاران غار مشتغلی دوستکام غمزده‌ای بر درست چون سگ اصحاب غار این همه بار احتمال می‌کنم و می‌روم اشتر مست از نشاط گرم رود بار ما سپر انداختیم گردن تسلیم پیش گر بکشی حاکمی ور بدهی تیغ جفا گر زنی ضرب تو آسایشست روی ترش گر کنی تلخ تو گوار اگر داغ در تو مؤثر شود فخر بود بنده را داغ خداوندگار ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/427 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس پستان یار در خم گیسوی تابدار چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس یک شب که دوست فتنه خفتست بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ یا از در سرای اتابک غریو کوس لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود برداشتن به گفته بیهوده خروس ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/401 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که هست التفات بر جانش گو مزن مهر جانانش درد من بر من از طبیب من است از که جویم دوا و درمانش آن که سر در کمند وی دارد نتوان رفت جز به فرمانش چه کند بنده حقیر فقیر که نباشد به امر سلطانش ناگزیر است یار عاشق را که ملامت کنند یارانش وآن که در بحر قلزم است غریق چه تفاوت کند ز بارانش گل به غایت رسید بگذارید تا بنالد هزاردستانش عقل را گر هزار حجت هست دعوی کند به بطلانش هر که را نوبتی زدند این تیر در جراحت بماند پیکانش ناله‌ای می‌کند چو گریه طفل که ندانند درد پنهانش سخن مگوی یا چو گفتی بیار برهانش نرود هوشمند در آبی تا نبیند نخست پایانش گر به یک دمت بی دوست هر دو عالم دهند مستانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/386 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت‌ها یک دم برآسودی تنم قال مولائی لطرفی تنم اسقیانی و دعانی افتضح و مستوری نیامیزد به هم ما به مسکینی سلاح انداختیم لا تحلوا قتل من القی السلم یا غریب الحسن رفقا بالغریب خون درویشان مریز ای محتشم گر نکردستی به پنجه تیز ما لذاک الکف مخضوبا بدم قد ملکت القلب ملکا دائما خواهی اکنون عدل کن ستم گر بخوانی ور برانی بنده‌ایم لا ابالی ان دعالی او شتم یا قضیب البان ما هذا الوقوف گر خلاف سرو می‌خواهی بچم عمرها پرهیز می‌کردم ز ما حسبت الان الا قد هجم خلیانی نحو منظوری اقف تا چو از سر بسوزم تا قدم در ازل رفته‌ست ما را دوستی لا تخونونی فعهدی ماانصرم بذل روحی فیک امر هین خود چه باشد در کف حاتم درم بنده‌ام تا زنده‌ام بی لم ازل عبدا و اوصالی رمم شنعة العذال عندی لم تفد کز ازل بر من کشیدند این رقم گر بنالم وقتی از زخمی قدیم لا تلومونی فجرحی ما التحم ان ترد محو البرایا فانکشف تا وجود خلق ریزی در عدم عقل و صبر از من چه می‌جویی که کلما اسست بنیانا هدم انت فی قلبی الم تعلم به کز نصیحت کن نمی‌بیند الم جان صرف کن در پای دوست ان غایات الامانی تغتنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/361 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همی‌زنم سرد بر امید کسی که یاد از من به سال‌ها به چشم رحم به رویم نظر همی‌نکند به دست جور و جفا گوشمال داده بسی دلم ببرد و به جان می‌ندهد کسی به شهر این کند به جای کسی به هر چه در نگرم نقش روی او بینم که دیده در همه عالم بدین صفت به دست چه شیر سیه چه مورچه‌ای به دام هجر چه باز سفید چه مگسی عجب مدار ز من روی زرد و زار که کوه کاه شود گر برد جفای خسی بر آستان وصالت نهاده سر بر آستین خیالت نبوده دسترسی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/109 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یار باید که هر چه یار کند بر مراد اختیار کند زینهار از کسی که در غم دوست پیش بیگانه کند بار یاران بکش که دامن آن برد کاحتمال خار کند خانه در خراباتست نیکنامی در او چه کار کند شهربند هوای مباش سگ شهر استخوان شکار کند هر شبی یار شاهدی بودن روز هشیاریت خمار کند قاضی شهر عاشقان باید که به یک شاهد اختصار کند سر سرای سلطانست نادر آن جا کسی گذار کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/491 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه که گر من بازبینم روی یار را تا قیامت شکر گویم کردگار را یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بی‌وفا یاران که بربستند بار را مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق دوستان ما بیازردند یار را همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر نهد امیدوارِ را رای رای توست جنگ و آشتی ما قلم در سر کشیدیم اختیار را هر که را در خاک غربت پای در مانْد مانْد گو دگر در بینی دیار را عافیت نظر در منظر مکن ور کنی بدرود کن و قرار را گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین قبله‌ای دارند و ما نگار را خاک پایش شد بازگفتم من بر آن دامن نمی‌خواهم غبار را دوش حورازاده‌ای دیدم که پنهان از رقیب در میان یاوران می‌گفت یار را گر مراد ترک وصل ما بگوی ور مرا رها کن اختیار را درد پوشیده مانی تا جگر پرخون شود بِه که با دشمن نمایی حال زار را گر هزارت غم بود با کس نگویی ای برادر تا نبینی غمگسار را ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن تا به خدمت عرضه دارم افتقار را دوستان گویند چرا دادی به تا میان خلق کم کردی وقار را ما صلاح در بی‌نوایی دیده‌ایم هر کسی گو مصلحت بینند کار را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/610 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت‌ها یک دم برآسودی تنم قال مولائی لطرفی تنم اسقیانی و دعانی افتضح و مستوری نیامیزد به هم ما به مسکینی سلاح انداختیم لا تحلوا قتل من القی السلم یا غریب الحسن رفقا بالغریب خون درویشان مریز ای محتشم گر نکردستی به پنجه تیز ما لذاک الکف مخضوبا بدم قد ملکت القلب ملکا دائما خواهی اکنون عدل کن ستم گر بخوانی ور برانی بنده‌ایم لا ابالی ان دعالی او شتم یا قضیب البان ما هذا الوقوف گر خلاف سرو می‌خواهی بچم عمرها پرهیز می‌کردم ز ما حسبت الان الا قد هجم خلیانی نحو منظوری اقف تا چو از سر بسوزم تا قدم در ازل رفته‌ست ما را دوستی لا تخونونی فعهدی ماانصرم بذل روحی فیک امر هین خود چه باشد در کف حاتم درم بنده‌ام تا زنده‌ام بی لم ازل عبدا و اوصالی رمم شنعة العذال عندی لم تفد کز ازل بر من کشیدند این رقم گر بنالم وقتی از زخمی قدیم لا تلومونی فجرحی ما التحم ان ترد محو البرایا فانکشف تا وجود خلق ریزی در عدم عقل و صبر از من چه می‌جویی که کلما اسست بنیانا هدم انت فی قلبی الم تعلم به کز نصیحت کن نمی‌بیند الم جان صرف کن در پای دوست ان غایات الامانی تغتنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/361 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همی‌زنم سرد بر امید کسی که یاد از من به سال‌ها به چشم رحم به رویم نظر همی‌نکند به دست جور و جفا گوشمال داده بسی دلم ببرد و به جان می‌ندهد کسی به شهر این کند به جای کسی به هر چه در نگرم نقش روی او بینم که دیده در همه عالم بدین صفت به دست چه شیر سیه چه مورچه‌ای به دام هجر چه باز سفید چه مگسی عجب مدار ز من روی زرد و زار که کوه کاه شود گر برد جفای خسی بر آستان وصالت نهاده سر بر آستین خیالت نبوده دسترسی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/109 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر لحظه در برم از اندیشه شود تا منتهای کار من از چون شود دل برقرار نیست که گویم نصیحتی از راه عقل و معرفتش رهنمون شود یار آن حریف نیست که از در درآیدم آن حدیث نیست که از برون شود فرهادوارم از لب گزیر نیست ور کوه محنتم به مثل بیستون شود ساکن نمی‌شود آب چشم من سیماب طرفه نبود اگر بی سکون شود دم درکش از ملامتم ای دوست کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد تا زعفران چهره من گون شود دیوار به سنگ تعنت خراب گشت رخت سرای عقل به یغما کنون شود چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل ترسم که در سر جنون شود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/454 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که هست التفات بر جانش گو مزن مهر جانانش درد من بر من از طبیب من است از که جویم دوا و درمانش آن که سر در کمند وی دارد نتوان رفت جز به فرمانش چه کند بنده حقیر فقیر که نباشد به امر سلطانش ناگزیر است یار عاشق را که ملامت کنند یارانش وآن که در بحر قلزم است غریق چه تفاوت کند ز بارانش گل به غایت رسید بگذارید تا بنالد هزاردستانش عقل را گر هزار حجت هست دعوی کند به بطلانش هر که را نوبتی زدند این تیر در جراحت بماند پیکانش ناله‌ای می‌کند چو گریه طفل که ندانند درد پنهانش سخن مگوی یا چو گفتی بیار برهانش نرود هوشمند در آبی تا نبیند نخست پایانش گر به یک دمت بی دوست هر دو عالم دهند مستانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/386 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈