وه که گر من بازبینم روی یار #خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار #خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار #خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار #خویش را
همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر
مرهمی بر #دل نهد امیدوارِ #خویش را
رای رای توست #خواهی جنگ و #خواهی آشتی
ما قلم در سر کشیدیم اختیار #خویش را
هر که را در خاک غربت پای در #گل مانْد مانْد
گو دگر در #خواب #خوش بینی دیار #خویش را
عافیت #خواهی نظر در منظر #خوبان مکن
ور کنی بدرود کن #خواب و قرار #خویش را
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین #خویش
قبلهای دارند و ما #زیبا نگار #خویش را
خاک پایش #خواستم شد بازگفتم #زینهار
من بر آن دامن نمیخواهم غبار #خویش را
دوش حورازادهای دیدم که پنهان از رقیب
در میان یاوران میگفت یار #خویش را
گر مراد #خویش #خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا #خواهی رها کن اختیار #خویش را
درد #دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
بِه که با دشمن نمایی حال زار #خویش را
گر هزارت غم بود با کس نگویی #زینهار
ای برادر تا نبینی غمگسار #خویش را
ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن
تا به خدمت عرضه دارم افتقار #خویش را
دوستان گویند #سعدی #دل چرا دادی به #عشق
تا میان خلق کم کردی وقار #خویش را
ما صلاح #خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار #خویش را
#وه_که_گر_من_بازبینم_روی_یار_خویش_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/610
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را سماع نباشد که سوز #عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان #شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد #خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر #خواستم احوال #عشق پوشیدن
دگر به #گل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان #عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که #سعدی به داغ #عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز #خواهد بود
#تو_را_سماع_نباشد_که_سوز_عشق_نبود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/471
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را سماع نباشد که سوز #عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان #شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد #خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر #خواستم احوال #عشق پوشیدن
دگر به #گل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان #عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که #سعدی به داغ #عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز #خواهد بود
#تو_را_سماع_نباشد_که_سوز_عشق_نبود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/471
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه که گر من بازبینم روی یار #خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار #خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار #خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار #خویش را
همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر
مرهمی بر #دل نهد امیدوارِ #خویش را
رای رای توست #خواهی جنگ و #خواهی آشتی
ما قلم در سر کشیدیم اختیار #خویش را
هر که را در خاک غربت پای در #گل مانْد مانْد
گو دگر در #خواب #خوش بینی دیار #خویش را
عافیت #خواهی نظر در منظر #خوبان مکن
ور کنی بدرود کن #خواب و قرار #خویش را
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین #خویش
قبلهای دارند و ما #زیبا نگار #خویش را
خاک پایش #خواستم شد بازگفتم #زینهار
من بر آن دامن نمیخواهم غبار #خویش را
دوش حورازادهای دیدم که پنهان از رقیب
در میان یاوران میگفت یار #خویش را
گر مراد #خویش #خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا #خواهی رها کن اختیار #خویش را
درد #دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
بِه که با دشمن نمایی حال زار #خویش را
گر هزارت غم بود با کس نگویی #زینهار
ای برادر تا نبینی غمگسار #خویش را
ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن
تا به خدمت عرضه دارم افتقار #خویش را
دوستان گویند #سعدی #دل چرا دادی به #عشق
تا میان خلق کم کردی وقار #خویش را
ما صلاح #خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار #خویش را
#وه_که_گر_من_بازبینم_روی_یار_خویش_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/610
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈