#صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر #خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از #خواب بامداد
برخاستم به طالع فر#خنده فال دوست
از #دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ #دل رها نکنم جز نهال دوست
تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی
کاین دوست بود در نظرم یا خیال دوست
هوشم نماند و عقل برفت و سخن نبست
مقبل کسی که محو شود در کمال دوست
#سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگارخورده چون بنماید جمال دوست
#صبحی_مبارکست_نظر_بر_جمال_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/450
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و #عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
هر آنچه بر سر آزادگان رود #زیباست
علیالخصوص که از دست یار #زیباخوست
دلم ز دست به در برد سروبالایی
خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
به #خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیهبوست
چو گوی در همه عالم به جان بگردیدم
ز دست #عشقش و چوگان هنوز در پی گوست
جماعتی به همین آب چشم بیرونی
نظر کنند و ندانند کآتشم در توست
ز دوست هر که تو بینی مراد #خود #خواهد
مراد خاطر #سعدی مراد خاطر اوست
#بتا_هلاک_شود_دوست_در_محبت_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/19
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم مگر به #خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
ما را دگر به سرو بلند التفات نیست
از دوستی قامت بااعتدال دوست
زان بیخودم که عاشق #صادق نباشدش
پروای #نفس #خویشتن از اشتغال دوست
ای #خواب گرد دیده #سعدی دگر مگرد
یا دیده جای #خواب بود یا خیال دوست
#گفتم_مگر_به_خواب_ببینم_خیال_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/45
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
چو التماس برآمد هلاک باکی نیست
کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم
ببند یک #نفس ای آسمان دریچه #صبح
بر آفتاب که امشب #خوش است با #قمرم
ندانم این شب قدر است یا ستاره روز
تویی برابر من یا خیال در نظرم
خوشا هوای #گلستان و #خواب در بستان
اگر نبودی تشویش #بلبل سحرم
بدین دو دیده که امشب تو را همیبینم
دریغ باشد فردا که دیگری نگرم
روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنهترم
چو میندیدمت از شوق بیخبر بودم
کنون که با تو نشستم ز ذوق بیخبرم
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر #شمع و همین ساعتش زبان ببرم
میان ما به جز این پیرهن نخواهد بود
و گر حجاب شود تا به دامنش بدرم
مگوی #سعدی از این درد جان نخواهد برد
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم
#یک_امشبی_که_در_آغوش_شاهد_شکرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/327
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب #عشق آی و از این جمله برستی
ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت
غایب مشو از دیده که در #دل بنشستی
آرام #دلم بستدی و دست شکیبم
برتافتی و پنجه صبرم بشکستی
احوال دو چشم من بر هم ننهاده
با تو نتوان گفت به #خواب شب مستی
سودازدهای کز همه عالم به تو پیوست
دل نیک بدادت که #دل از وی بگسستی
در روی تو گفتم سخنی چند بگویم
رو باز گشادی و در نطق ببستی
گر باده از این خم بود و مطرب از این کوی
ما توبه بخواهیم شکستن به درستی
#سعدی غرض از حقه تن آیت حق است
صد تعبیه در توست و یکی باز نجستی
نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرستی
#یارا_قدحی_پر_کن_از_آن_داروی_مستی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/172
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه که گر من بازبینم روی یار #خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار #خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار #خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار #خویش را
همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر
مرهمی بر #دل نهد امیدوارِ #خویش را
رای رای توست #خواهی جنگ و #خواهی آشتی
ما قلم در سر کشیدیم اختیار #خویش را
هر که را در خاک غربت پای در #گل مانْد مانْد
گو دگر در #خواب #خوش بینی دیار #خویش را
عافیت #خواهی نظر در منظر #خوبان مکن
ور کنی بدرود کن #خواب و قرار #خویش را
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین #خویش
قبلهای دارند و ما #زیبا نگار #خویش را
خاک پایش #خواستم شد بازگفتم #زینهار
من بر آن دامن نمیخواهم غبار #خویش را
دوش حورازادهای دیدم که پنهان از رقیب
در میان یاوران میگفت یار #خویش را
گر مراد #خویش #خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا #خواهی رها کن اختیار #خویش را
درد #دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
بِه که با دشمن نمایی حال زار #خویش را
گر هزارت غم بود با کس نگویی #زینهار
ای برادر تا نبینی غمگسار #خویش را
ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن
تا به خدمت عرضه دارم افتقار #خویش را
دوستان گویند #سعدی #دل چرا دادی به #عشق
تا میان خلق کم کردی وقار #خویش را
ما صلاح #خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار #خویش را
#وه_که_گر_من_بازبینم_روی_یار_خویش_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/610
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هزار جهد بکردم که سر #عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که #دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیدهدل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده #خواب نکردهست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخمخورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست، ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که #سعدی طریق #عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم؟
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
#هزار_جهد_بکردم_که_سر_عشق_بپوشم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/304
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
صد کاروان عالم اسرار بگذرد
مست #شراب و #خواب و جوانی و شاهدی
هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد
هر گه که بگذرد بکشد دوستان #خویش
وین دوست منتظر که دگربار بگذرد
گفتم به گوشهای بنشینم چو عاقلان
دیوانهام کند چو پری وار بگذرد
گفتم دری ز خلق ببندم به روی #خویش
دردیست در #دلم که ز دیوار بگذرد
بازار حسن جمله #خوبان شکستهای
ره نیست کز تو هیچ خریدار بگذرد
غایب مشو که عمر گران مایه ضایعست
الا دمی که در نظر یار بگذرد
آسایشست رنج کشیدن به بوی آنک
روزی طبیب بر سر بیمار بگذرد
ترسم که مست و عاشق و بیدل شود چو ما
گر محتسب به خانه خمار بگذرد
#سعدی به #خویشتن نتوان رفت سوی دوست
کان جا طریق نیست که اغیار بگذرد
#هر_گه_که_بر_من_آن_بت_عیار_بگذرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/558
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشاید گفتن آنکس را #دلی هست
که ندهد بر چنین صورت #دل از دست
نه منظوری که با او میتوان گفت
نه خصمی کز کمندش میتوان رست
به #دل گفتم ز چشمانش بپرهیز
که هشیاران نیاویزند با مست
سرانگشتان مخضوبش نبینی
که دست صبر برپیچید و بشکست
نه آزاد از سرش بر میتوان خاست
نه با او میتوان آسوده بنشست
اگر دودی رود بیآتشی نیست
و گر #خونی بیاید کشتهای هست
خیالش در نظر، چون آیدم #خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست
نشاید خرمن بیچارگان سوخت
نمیباید #دل درمندگان خست
به آخر دوستی نتوان بریدن
به اول #خود نمیبایست پیوست
دلی از دست بیرون رفته #سعدی
نیاید باز تیر رفته از شست
#نشاید_گفتن_آنکس_را_دلی_هست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/288
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای #خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز #خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو #خواهی
مرا مگو که چه #نامی به هر لقب که تو #خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری #دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت #خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز #خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو #سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر #خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
#ندانمت_به_حقیقت_که_در_جهان_به_که_مانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/71
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
فراز سرو سیمینش #گلی بر بار میبینم
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من
که بر هر شعبهای مرغی شکرگفتار میبینم
مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت
می بی درد مینوشم #گل بی خار میبینم
عجب دارم ز بخت #خویش و هر دم در گمان افتم
که مستم یا به #خوابم یا جمال یار میبینم
زمین بوسیدهام بسیار و خدمت کرده تا اکنون
لب معشوق میبوسم رخ #دلدار میبینم
چه طاعت کردهام گویی که این پاداش مییابم
چه فرمان بردهام گویی که این مقدار میبینم
تویی یارا که #خواب آلود بر من تاختن کردی
منم یا رب که بخت #خود چنین بیدار میبینم
چو خلوت با میان آمد نخواهم #شمع کاشانه
تمنای بهشتم نیست چون دیدار میبینم
کدام آلاله میبویم که مغزم عنبرآگین شد
چه ریحان دسته بندم چون جهان #گلزار میبینم
ز گردون نعره میآید که اینت بوالعجب کاری
که #سعدی را ز روی دوست برخوردار میبینم
#منم_یا_رب_در_این_دولت_که_روی_یار_میبینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/282
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت #دل رنجور بیقرار منست
به #خواب در نرود چشم بخت من همه عمر
گرش به #خواب ببینم که در کنار منست
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار منست
حقیقت آن که نه در #خورد اوست جان عزیز
ولیک درخور امکان و اقتدار منست
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار منست
اگر هزار غمست از جفای او بر #دل
هنوز بنده اویم که غمگسار منست
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست
به #لالهزار و #گلستان نمیرود #دل من
که یاد دوست #گلستان و #لالهزار منست
ستمگرا #دل #سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست
و گر مراد تو اینست بیمرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار منست
#مگر_نسیم_سحر_بوی_زلف_یار_منست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/25
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرو به #خواب که #خوابت ز چشم برباید
گرت مشاهده #خویش در خیال آید
مجال صبر همین بود و منتهای شکیب
دگر مپای که عمر این همه نمیپاید
چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی
تو #خود بیا که دگر هیچ در نمیباید
اگر چه #صاحب حسنند در جهان بسیار
چو آفتاب برآید ستاره ننماید
ز نقش روی تو مشاطه دست بازکشید
که #شرم داشت که #خورشید را بیاراید
به لطف #دلبر من در جهان نبینی دوست
که دشمنی کند و دوستی بیفزاید
نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس
که مرده را به نسیمت روان بیاساید
دریغ نیست مرا هر چه هست در طلبت
دلی چه باشد و جانی چه در حساب آید
چرا و چون نرسد دردمند عاشق را
مگر مطاوعت دوست تا چه فرماید
گر آه سینه #سعدی رسد به حضرت دوست
چه جای دوست که دشمن بر او ببخشاید
#مرو_به_خواب_که_خوابت_ز_چشم_برباید #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/443
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ماهرویا! روی #خوب از من متاب
بیخطا کشتن چه میبینی صواب
دوش در #خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به #خواب
از درون سوزناک و چشم تر
نیمهای در آتشم نیمی در آب
هر که باز آید ز در پندارم اوست
تشنه مسکین آب پندارد سراب
ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را #خون مسکینان خضاب
او سخن میگوید و #دل میبرد
و او نمک میریزد و مردم کباب
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
خوی به دامان از بناگوشش بگیر
تا بگیرد جامهات بوی #گلاب
فتنه باشد شاهدی #شمعی به دست
سرگران از #خواب و سرمست از #شراب
بامدادی تا به شب رویت مپوش
تا بپوشانی جمال آفتاب
#سعدیا گر در برش #خواهی چو چنگ
گوشمالت #خورد باید چون رباب
#ماهرویا!_روی_خوب_از_من_متاب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/455
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما را همه شب نمیبرد #خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خار است به #زیر پهلوانم
بی روی تو #خوابگاه سنجاب
ای دیده عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای #عشق دادم
پیرانه سر آمدم به کُتّاب
زهر از کف دست #نازنینان
در حلق چنان رود که جُلّاب
دیوانهی کوی #خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
#سعدی نتوان به هیچ کشتن
اِلّا به فراق روی احباب
#ما_را_همه_شب_نمیبرد_خواب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/466
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم مگر به #خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
ما را دگر به سرو بلند التفات نیست
از دوستی قامت بااعتدال دوست
زان بیخودم که عاشق #صادق نباشدش
پروای #نفس #خویشتن از اشتغال دوست
ای #خواب گرد دیده #سعدی دگر مگرد
یا دیده جای #خواب بود یا خیال دوست
#گفتم_مگر_به_خواب_ببینم_خیال_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/45
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
از دنیی و آخرت گزیر است
وز صحبت دوست #ناگزیرم
ای مرهم ریش دردمندان
درمان دگر نمیپذیرم
آن کس که به جز تو کس ندارد
در هر دو جهان من آن فقیرم
ای محتسب از جوان چه #خواهی
من توبه نمیکنم که پیرم
یک روز کمان ابروانش
میبوسم و گو بزن به تیرم
ای باد #بهار عنبرین بوی
در پای لطافت تو میرم
چون میگذری به خاک #شیراز
گو من به فلان زمین اسیرم
در #خواب نمیروم که بی دوست
پهلو نه #خوش است بر حریرم
ای مونس روزگار #سعدی
رفتی و نرفتی از ضمیرم
#گر_من_ز_محبتت_بمیرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/316
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند #خواب را
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل
وان را که عقل رفت چه داند صواب را
گفتم مگر به وصل رهایی بود ز #عشق
بیحاصل است #خوردن مستسقی آب را
دعوی درست نیست گر از دست #نازنین
چون #شربت شکر نخوری زهر #ناب را
#عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست
همشرکتی به #خوردن و خفتن دواب را
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را
قوم از #شراب مست و ز منظور بینصیب
من مست از او چنان که نخواهم #شراب را
#سعدی نگفتمت که مرو در کمند #عشق
تیر نظر بیفکند افراسیاب را
#گر_ماه_من_برافکند_از_رخ_نقاب_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/18
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است
نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی
که بلند از نظر مردم کوتهبین است
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در #خواب نشد چشم من و پروین است
خود گرفتم که نظر بر رخ #خوبان کفر است
من از این بازنگردم که مرا این دین است
وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که #بهار آمد و فروردین است
چمن امروز بهشت است و تو در میبایی
تا خلایق همه گویند که حورالعین است
هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او
همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است
آنچه سرپنجهٔ سیمین تو با #سعدی کرد
با کبوتر نکند پنجه که با شاهین است
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن #شیرین است
#گر_کسی_سرو_شنیدهست_که_رفتهست_این_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/21
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام #خویش کرد و حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد #خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که #خود هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر #خونم بریزد
که سر در پای او #خوشتر که بر دوش
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح #خویشتن کوش
دهل #زیر #گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش #زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه #خواهد کرد گو میبین و میجوش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد میآید تو خاموش
حدیث حسن #خویش از دیگری پرس
که #سعدی در تو حیران است و مدهوش
#قیامت_باشد_آن_قامت_در_آغوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/383
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر #زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
برون از #خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد
محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم
چو #بلبل کز نشاط #گل فراغ از آشیان دارد
نه مردی گر به #شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد
به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد
محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد
خوش آمد باد نوروزی به #صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
یکی سر بر کنار یار و #خواب #صبح مستولی
چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد
چو #سعدی #عشق تنها باز و راحت بین و آسایش
به تنها ملک میراند که منظوری نهان دارد
#غلام_آن_سبک_روحم_که_با_من_سر_گران_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/565
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب یاران و دوستان هنر است
سخن دشمنان نه معتبر است
مهر مهر از درون ما نرود
ای برادر که نقش بر حجر است
چه توان گفت در لطافت دوست
هر چه گویم از آن لطیفتر است
آن که منظور دیده و #دل ماست
نتوان گفت #شمس یا #قمر است
هر کسی گو به حال #خود باشید
ای برادر که حال ما دگر است
تو که در #خواب بودهای همه شب
چه نصیبت ز #بلبل سحر است
آدمی را که جان معنی نیست
در حقیقت درخت بیثمر است
ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است
برگ تر خشک میشود به زمان
برگ چشمان ما همیشه تر است
جان #شیرین فدای صحبت یار
شرم دارم که نیک مختصر است
این قدر دون قدر اوست ولیک
حد امکان ما همین قدر است
پرده بر #خود نمیتوان پوشید
ای برادر که #عشق پرده در است
#سعدی از بارگاه قربت دوست
تا خبر یافتهست بیخبر است
ما سر اینک نهادهایم به طوع
تا خداوندگار را چه سر است
#عیب_یاران_و_دوستان_هنر_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/45
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشرت #خوش است و بر طرف جوی #خوشترست
می بر سماع #بلبل #خوشگوی #خوشترست
عیش است بر کنار سمنزار #خواب #صبح؟
نی، در کنار یار سمنبوی #خوشترست
خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد
بر بستر شقایق #خودروی #خوشترست
روی از جمال دوست به صحرا مکن که روی
در روی همنشین وفاجوی #خوشترست
آواز چنگ مطرب #خوشگوی گو مباش
ما را حدیث همدم #خوشخوی #خوشترست
گر شاهد است سبزه بر اطراف #گلستان
بر عارضین شاهد #گلروی #خوشترست
آب از نسیم باد زرهروی گشته گیر
مفتول زلف یار زرهموی #خوشترست
گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش
ما را مقام بر سر این کوی #خوشترست
#سعدی! جفا نبرده چه دانی تو قدر یار؟
تحصیل کام #دل به تکاپوی #خوشترست
#عشرت_خوش_است_و_بر_طرف_جوی_خوشترست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/41
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زنده کدام است بر هوشیار
آن که بمیرد به سر کوی یار
عاشق دیوانه سرمست را
پند خردمند نیاید به کار
سر که به کشتن بنهی پیش دوست
به که به گشتن بنهی در دیار
ای که #دلم بردی و جان سوختی
در سر سودای تو شد روزگار
شربت زهر ار تو دهی نیست تلخ
کوه احد گر تو نهی نیست بار
بندی مهر تو نیابد خلاص
غرقه #عشق تو نبیند کنار
درد نهانی #دل تنگم بسوخت
لاجرمم #عشق ببود آشکار
در #دلم آرام تصور مکن
وز مژهام #خواب توقع مدار
گر #گله از ماست شکایت بگوی
ور گنه از توست غرامت بیار
بر سر پا عذر نباشد قبول
تا ننشینی ننشیند غبار
دل چه محل دارد و دینار چیست
مدعیم گر نکنم جان نثار
#سعدی اگر زخم #خوری غم مخور
فخر بود داغ خداوندگار
#زنده_کدام_است_بر_هوشیار #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/425
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
من نیز چشم از #خواب #خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم #خواب را
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان #خویشتن
گر وی به تیرم میزند اِستادهام نُشّاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بیپایاب را
امروز حالا غرقهام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد #دل غرقاب را
گر بیوفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی
کآن کافر اعدا میکشد وین سنگدل احباب را
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را
«#سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
ای بیبصر! من میروم او میکشد قلاب را
#ز_اندازه_بیرون_تشنهام_ساقی_بیار_آن_آب_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/29
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈