گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد
لعل است یا لبانت، قند است یا دهانت
تا در برت نگیرم، نیکم یقین نباشد
صورت کنند #زیبا بر پرنیان و دیبا
لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد
زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی
حقا که در دهانش این انگبین نباشد
گر هر که در جهان را شاید که #خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد
گر جان #نازنینش در پای ریزی ای #دل
در کار #نازنینان جان #نازنین نباشد
ور زان که دیگری را بر ما همیگزیند
گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد
#عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد
#سعدی به هیچ علت روی از تو برنپیچد
الا گرش برانی علت جز این نباشد
#گر_گویمت_که_سروی_سرو_این_چنین_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/527
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقتی #دل سودایی میرفت به بستانها
بی #خویشتنم کردی بوی #گل و ریحانها
گه نعره زدی #بلبل گه جامه دریدی #گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در #دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم #عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به #گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون #عشق حرم باشد سهل است بیابانها
هر تیر که در کیش است گر بر #دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
گویند مگو #سعدی چندین سخن از #عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
#وقتی_دل_سودایی_میرفت_به_بستانها #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/488
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آفتاباست آن پریرخ یا ملائک یا بشر؟
قامتاست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر؟
هَدَّصبری ما تَوَلّیٰ؛ رَدَّ عَقلی ما ثَنا
صادَقَلبی ما تَمَشّیٰ؛ زادَ وَجدی ما عَبَر
گُلبُناست آن یا تن #نازکنهادش یا حریر؟
آهناست آن یا #دل #نامهربانش یا حَجَر؟
تِهْتُ؛و المَطلوبُ عِندی، کَیفَ حالی اِنّنَا
حِرْتُ؛وَ المأمولُ نَحوی مَا احتیالی اِن هَجَر
باغ فردوس است؛ #گلبرگش نخوانم یا #بهار
جان #شیرین است؛ #خورشیدش نگویم یا #قمر
قُللِمَن یَبغِی فِراراً مِنهُ: هَل لی سَلْوَةٌ
اَمعلَی التقدیرِ اِنّی اَبتَغیٰ، اَینَ المَفَر؟
بر فراز سرو سیمینش چو بخرامد به #ناز
چشم شورانگیز بین! تا نجم بینی بر شجر
یُکرِهُالمحبوبُ وَصلی؛ اِنتَهیٰ عَمّا نَهیٰ
یَرسِمُالمنظورُ قَتلی اِرتَضیٰ فی ما اَمَر
کاشاندک مایه نرمی در خطابش دیدمی
وَرمرا #عشقش به سختی کُشت، سهل است اینقدَر
قِیلَلی: فِیالحُبِّ اَخطارٌ و تحصیلُ المُنیٰ
دولَةٌاَلقیٰ بِمَناَلقیٰ بِروحی فِیالخَطر
گوشه گیرای یار! یا جان در میان آور! که #عشق
تیرباراناست؛ یا تسلیم باید یا حَذَر
فَالتَنائیغُصَّةٌ؛ ما ذاقَ اِلّا مَن صَبا
والتدَانی فُرصةٌ؛ ما #نالَ اِلّا مَن صَبَر
دختران طبع را یعنی سخن با این جمال
آبرویینیست پیش آن آن #زیبا پسر
لَحظُکَالقَتّالَیَغویٰ فی هلاکی؛ #لا تَدَع!
عِطفُکَالمَیّاسَیَسعیٰ فی بَلائی؛ #لا تَذَر!
آخر ایسرو روان! بر ما گذر کن یک زمان!
آخر ایآرام جان! در ما نظر کن یک نظر!
یا رَخیمَالجِسمِ! لَوْ #لا اَنتَ، شَخصی مَا انحَنیٰ
یا کَحیلَالطَرفِ!لَوْ #لا اَنتَ، دَمعی مَا انحَدَر
دوستیرا گفتم اینک عمر شد، گفت ای عجب!
طُرفهمیدارم که بی #دلدار چون بردی به سر
بَعضُخِلّانی اَتانی سائلاً عَن قِصَّتی
قُلتُلا تَسئَل! صُفار الوَجه یُغنی عن خبر
گفت #سعدی! صبر کن؛ یا سیم و زر ده، یا گریز!
#عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر
#آفتاباست_آن_پریرخ_یا_ملائک_یا_بشر؟ #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/429
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را #نام #خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون #دلارام میزند #شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که #نادانیم
هر #گلی نو که در جهان آید
ما به #عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
#سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
#ما_گدایان_خیل_سلطانیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/267
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را نتوان گفت که #صاحبنظر است
#عشقبازی دگر و #نفسپرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش #عشقش نبود طاقت سوز
گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
گر من از دوست بنالم #نفسم #صادق نیست
خبر از دوست ندارد که ز #خود باخبر است
آدمی صورت اگر دفع کند شهوت #نفس
آدمی #خوی شود ور نه همان جانور است
شربت از دست #دلارام چه #شیرین و چه تلخ
بده ای دوست که مستسقی از آن تشنهتر است
من #خود از #عشق لبت فهم سخن مینکنم
هرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکر است
ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست
خصم آنم که میان من و تیغت سپر است
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر
بند پایی که به دست تو بود تاج سر است
دست #سعدی به جفا نگسلد از دامن دوست
ترک لؤلؤ نتوان گفت که دریا خطر است
#هر_کسی_را_نتوان_گفت_که_صاحبنظر_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/44
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی #دلدار پرخمست
غم #شربتی ز #خون #دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها #دل منست گرفتار در غمان
یا #خود در این زمانه #دل شادمان کمست
زین سان که میدهد #دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم #عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان منستی و #دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#کارم_چو_زلف_یار_پریشان_و_درهمست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/34
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و #عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
هر آنچه بر سر آزادگان رود #زیباست
علیالخصوص که از دست یار #زیباخوست
دلم ز دست به در برد سروبالایی
خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
به #خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیهبوست
چو گوی در همه عالم به جان بگردیدم
ز دست #عشقش و چوگان هنوز در پی گوست
جماعتی به همین آب چشم بیرونی
نظر کنند و ندانند کآتشم در توست
ز دوست هر که تو بینی مراد #خود #خواهد
مراد خاطر #سعدی مراد خاطر اوست
#بتا_هلاک_شود_دوست_در_محبت_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/19
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ #یار میآورد
دل شوریدهٔ ما را به بو، در کار میآورد
#من_آن_شکلِ_صنوبر_را_ز_باغِ_دیده_بَرکَندَم
که هر گُل کز غمش بِشْکُفت مِحنت بار میآورد
فروغِ ماه میدیدم ز بامِ قصر او روشن
که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار میآورد
ز بیمِ غارتِ #عشقش #دلِ پُرخون رها کردم
ولی میریخت خون و رَه بِدان هنجار میآورد
به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بیگَه
کز آن راهِ گرانْ قاصد، خبرْ دشوارْ میآورد
#سراسر_بخششِ_جانان_طریقِ_لطف_و_احسان_بود
اگر تسبیح میفرمود، اگر زُنّار میآورد
عَفَاالله چینِ ابرویَش اگر چه ناتوانم کرد
به #عشوه هم پیامی بر سرِ بیمار میآورد
عجب میداشتم دیشب ز #حافظ جام و پیمانه
ولی مَنعَش نمیکردم که صوفی وار میآورد
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1099
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
#نیازمندِ_بلا_گو_رخ_از_غبار_مَشوی
که کیمیایِ مراد است، خاکِ کویِ نیاز
ز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای #دل
که مردِ راه نَیَندیشَد از نَشیب و فَراز
طهارت ار نه به خونِ جگر کُنَد عاشق
به قولِ مُفتیِ #عشقش درست نیست نماز
در این مُقامِ مجازی به جز پیاله مگیر
در این سراچهٔ بازیچه، غیرِ #عشق مَباز
#به_نیمْ_بوسه_دعایی_بخر_ز_اهلِ_دلی
که کِیدِ دشمنت از جان و جسم دارد باز
فِکَنْد زمزمهٔ #عشق در حجاز و عراق
نوایِ بانگِ غزلهایِ #حافظ از #شیراز
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/974
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
#گر_چه_از_کویِ_وفا_گشت_به_صد_مرحله_دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سِلمی رَسی ای بادِ صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز مَنَش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه
جای #دلهای عزیز است به هم بر مَزَنَش
گو #دلم حقِّ وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طُرِّهٔ عَنبرشِکَنَش
#در_مقامی_که_به_یادِ_لبِ_او_مِی_نوشند
سِفله آن مست، که باشد خبر از خویشتنش
عِرض و مال از درِ میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورَد رَخْت به دریا فِکَنَش
هر که ترسد ز ملال اندُهِ #عشقش نه حلال
سَرِ ما و قدمش یا لبِ ما و دهنش
شعرِ #حافظ همه بیتُ الْغَزَلِ معرفت است
آفرین بر نَفَسِ #دلکَش و لطفِ سخنش
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/949
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش
بتِ سنگین #دلِ سیمین بناگوش
#نگاری_چابکی_شِنگی_کُلَه_دار
ظریفی مَه وشی تُرکی قباپوش
ز تابِ آتشِ سودایِ #عشقش
به سانِ دیگ دایم میزنم جوش
چو پیراهن شوَم آسوده خاطر
گَرَش همچون قبا گیرم در آغوش
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مِهرت از جانم فراموش
#دل_و_دینم_دل_و_دینم_بِبُردهست
بَر و دوشش بَر و دوشش بَر و دوش
دوایِ تو دوایِ توست #حافظ
لبِ نوشش لبِ نوشش لبِ نوش
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/948
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
#گر_چه_از_کویِ_وفا_گشت_به_صد_مرحله_دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سِلمی رَسی ای بادِ صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز مَنَش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه
جای #دلهای عزیز است به هم بر مَزَنَش
گو #دلم حقِّ وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طُرِّهٔ عَنبرشِکَنَش
#در_مقامی_که_به_یادِ_لبِ_او_مِی_نوشند
سِفله آن مست، که باشد خبر از خویشتنش
عِرض و مال از درِ میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورَد رَخْت به دریا فِکَنَش
هر که ترسد ز ملال اندُهِ #عشقش نه حلال
سَرِ ما و قدمش یا لبِ ما و دهنش
شعرِ #حافظ همه بیتُ الْغَزَلِ معرفت است
آفرین بر نَفَسِ #دلکَش و لطفِ سخنش
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/949
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقتی #دل سودایی میرفت به بستانها
بی #خویشتنم کردی بوی #گل و ریحانها
گه نعره زدی #بلبل گه جامه دریدی #گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در #دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم #عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به #گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون #عشق حرم باشد سهل است بیابانها
هر تیر که در کیش است گر بر #دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
گویند مگو #سعدی چندین سخن از #عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
#وقتی_دل_سودایی_میرفت_به_بستانها #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/488
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت طرب #خوش یافتم آن #دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از #شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
دوش ای پسر می #خوردهای چشمت گواهی میدهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
روی #خوش و آواز #خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب #خوشآواز را
چشمان ترک و ابروان جان را به #ناوک میزنند
یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را
شور غم #عشقش چنین حیف است پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را
#شیرازْ پرغوغا شدست از فتنهٔ چشم #خوشت
ترسم که آشوبِ #خوشت برهم زند #شیراز را
من مرغکی پربستهام زان در قفس بنشستهام
گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
#سعدی تو مرغ #زیرکی #خوبت به دام آوردهام
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را
#وقت_طرب_خوش_یافتم_آن_دلبر_طناز_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/632
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را نتوان گفت که #صاحبنظر است
#عشقبازی دگر و #نفسپرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش #عشقش نبود طاقت سوز
گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
گر من از دوست بنالم #نفسم #صادق نیست
خبر از دوست ندارد که ز #خود باخبر است
آدمی صورت اگر دفع کند شهوت #نفس
آدمی #خوی شود ور نه همان جانور است
شربت از دست #دلارام چه #شیرین و چه تلخ
بده ای دوست که مستسقی از آن تشنهتر است
من #خود از #عشق لبت فهم سخن مینکنم
هرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکر است
ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست
خصم آنم که میان من و تیغت سپر است
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر
بند پایی که به دست تو بود تاج سر است
دست #سعدی به جفا نگسلد از دامن دوست
ترک لؤلؤ نتوان گفت که دریا خطر است
#هر_کسی_را_نتوان_گفت_که_صاحبنظر_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/44
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
#چو_باخود_یافتند_اهل_طرب_را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
#ز_بهر_صید_دلهای_جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هر کجا درد #دلی بود
به هم کردند و #عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس #دلها که بیآرام کردند
#چو_گوی_حسن_در_میدان_فکندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز در صد آفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به #دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/849
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد
#بس_دل_که_به_کوی_غم_او_شاد_فروشد
بس جان که ز #عشق رخ او زار برآمد
در صومعه و بتکده #عشقش گذری کرد
مؤمن ز #دل و گبر، ز زنار برآمد
#در_کوی_خرابات_جمالش_نظر_افگند
شور و شغبی از در خمار برآمد
در وقت مناجات خیال رخش افروخت
فریاد و فغان از #دل ابرار برآمد
یک جرعه ز جام لب او میزدهای یافت
سرمست و خرامان به سر دار برآمد
#در_سوختهای_آتش_شمع_رخش_افتاد
از سوز #دلش شعلهٔ انوار برآمد
باد در او بر سر آتش گذری کرد
از آتش سوزان گل بی خار برآمد
ناگاه ز رخسار شبی پرده برانداخت
صد مهر ز هر سو به شب تار برآمد
باد سحر از خاک درش کرد حکایت
صد نالهٔ زار از #دل بیمار برآمد
کی بو که فروشد لب او بوسه به جانی؟
کز بوک و مگر جان خریدار برآمد
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/860
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
#نیازمندِ_بلا_گو_رخ_از_غبار_مَشوی
که کیمیایِ مراد است، خاکِ کویِ نیاز
ز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای #دل
که مردِ راه نَیَندیشَد از نَشیب و فَراز
طهارت ار نه به خونِ جگر کُنَد عاشق
به قولِ مُفتیِ #عشقش درست نیست نماز
در این مُقامِ مجازی به جز پیاله مگیر
در این سراچهٔ بازیچه، غیرِ #عشق مَباز
#به_نیمْ_بوسه_دعایی_بخر_ز_اهلِ_دلی
که کِیدِ دشمنت از جان و جسم دارد باز
فِکَنْد زمزمهٔ #عشق در حجاز و عراق
نوایِ بانگِ غزلهایِ #حافظ از #شیراز
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/974
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟
نگوید: چون شد آخر آن #دل بیمار چتوان کرد؟
#تنم_از_رنج_بگدازد،_دلم_از_غم_به_جان_آرد
چنین است، ای مسلمانان مرا غمخوار چتوان کرد؟
ز داروخانهٔ لطفش چو دارو جان نمییابد
بسازم با غم دردش بنالم زار چتوان کرد؟
#دلا،_بر_من_همین_باشد_که_جان_در_راه_او_بازم
اگر آن ماه ننماید مرا رخسار چتوان کرد؟
چو از خوان وصال او ندارم جز جگر قوتی
بخایم هم از بن دندان جگر ناچار چتوان کرد؟
سحرگاهان به کوی او بسی رفتم به بوی او
بسی گفتم: قبولم کن، نکرد آن یار چتوان کرد؟
#چنان_نالیدم_از_شوقش_که_شد_بیدار_همسایه
ز خواب این دیدهٔ بختم نشد بیدار چتوان کرد؟
مرا چون نیست از #عشقش به جز تیمار و غم روزی
ضرورت میخورم هر دم غم و تیمار چتوان کرد؟
عراقی نیک میخواهد که فخر عالمی باشد
ولیکن یار میخواهد که باشد عار چتوان کرد؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/872
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را #نام #خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون #دلارام میزند #شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که #نادانیم
هر #گلی نو که در جهان آید
ما به #عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
#سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
#ما_گدایان_خیل_سلطانیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/267
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد
لعل است یا لبانت، قند است یا دهانت
تا در برت نگیرم، نیکم یقین نباشد
صورت کنند #زیبا بر پرنیان و دیبا
لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد
زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی
حقا که در دهانش این انگبین نباشد
گر هر که در جهان را شاید که #خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد
گر جان #نازنینش در پای ریزی ای #دل
در کار #نازنینان جان #نازنین نباشد
ور زان که دیگری را بر ما همیگزیند
گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد
#عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد
#سعدی به هیچ علت روی از تو برنپیچد
الا گرش برانی علت جز این نباشد
#گر_گویمت_که_سروی_سرو_این_چنین_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/527
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی #دلدار پرخمست
غم #شربتی ز #خون #دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها #دل منست گرفتار در غمان
یا #خود در این زمانه #دل شادمان کمست
زین سان که میدهد #دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم #عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان منستی و #دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#کارم_چو_زلف_یار_پریشان_و_درهمست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/34
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ #یار میآورد
دل شوریدهٔ ما را به بو، در کار میآورد
#من_آن_شکلِ_صنوبر_را_ز_باغِ_دیده_بَرکَندَم
که هر گُل کز غمش بِشْکُفت مِحنت بار میآورد
فروغِ ماه میدیدم ز بامِ قصر او روشن
که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار میآورد
ز بیمِ غارتِ #عشقش #دلِ پُرخون رها کردم
ولی میریخت خون و رَه بِدان هنجار میآورد
به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بیگَه
کز آن راهِ گرانْ قاصد، خبرْ دشوارْ میآورد
#سراسر_بخششِ_جانان_طریقِ_لطف_و_احسان_بود
اگر تسبیح میفرمود، اگر زُنّار میآورد
عَفَاالله چینِ ابرویَش اگر چه ناتوانم کرد
به #عشوه هم پیامی بر سرِ بیمار میآورد
عجب میداشتم دیشب ز #حافظ جام و پیمانه
ولی مَنعَش نمیکردم که صوفی وار میآورد
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1099
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زان گه که بر آن صورت #خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
گفتیم که عقل از همه کاری به درآید
بیچاره فروماند چو #عشقش به سر افتاد
شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم
چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد
در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش
ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد
با هر که خبر گفتم از اوصاف جمیلش
مشتاق چنان شد که چو من بیخبر افتاد
هان تا لب #شیرین نستاند #دلت از دست
کان کز غم او کوه گرفت از کمر افتاد
صاحب نظران این #نفس گرم چو آتش
دانند که در خرمن من بیشتر افتاد
نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع
کاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد
#سعدی نه حریف غم او بود ولیکن
با رستم دستان بزند هر که درافتاد
#زان_گه_که_بر_آن_صورت_خوبم_نظر_افتاد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/582
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز غم زار و حقیرم، با که گویم؟
ز غصه میبمیرم، با که گویم؟
#ز_هجر_یار_گریانم،_ندانم
که دامان که گیرم؟ با که گویم؟
ز جورش در فغانم، چند نالم؟
گذشت از حد نفیرم، با که گویم؟
#مرا_از_خود_جدا_دارد_نگاری
که نیست از وی گزیرم، با که گویم؟
به بوی وصل او عمرم به سر شد
فراقش کرد پیرم، با که گویم؟
شب و روز آتش سودای #عشقش
همی سوزد ضمیرم، با که گویم؟
#مرا_خلقان_توانگر_میشمارند
من مسکین فقیرم، با که گویم؟
چنان سوزد مرا تاب غم او
که گویی در سعیرم، با که گویم؟
هر آن غم، کز فراقش بر من آید
به دیده میپذیرم، با که گویم؟
به فریادم شب و روز از #عراقی
به دست او اسیرم، با که گویم؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1037
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈