eitaa logo
الهام انیمیشن
89 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
چه سروست آن که بالا می‌نماید عنان از دست می‌رباید که زاد این صورت منظور محبوب از این صورت ندانم تا چه زاید اگر صد نوبتش چون قرص ببینم آب در چشم من آید کس اندر عهد ما مانند وی نیست ولی ترسم به عهد ما نپاید فراغت زان طرف چندان که وزین جانب محبت می‌فزاید حدیث جانان گفتنی نیست و گر گویی کسی همدرد باید درازای شب از پرس که آلوده را کوته نماید مرا پای گریز از دست او نیست اگر می‌بنددم ور می‌گشاید رها کن تا بیفتد که با سرپنجگان زور آزماید نشاید بی سبب ریخت ولیکن چون مراد اوست شاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/450 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید این لطافت که تو داری همه بفریبد وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید نیشکر با همه اگر لب بگشایی پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید دل به سختی بنهادم پس از آن به تو دادم هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید گر حلالست که همه عالم تو بریزی آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند پای نتوان بست که بر نسراید دیدن نه حرامست ولیکن نظری گر بربایی از کف برباید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/447 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت دریغا بوسه چندی بر زنخدان خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی سپر انداخت عقل از دست برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی فغان از قهر لطف‌اندود و زهر شکرآمیزت لب ار بدیدی در سخن گفتن بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه‌انگیزت دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت دمادم درکش ای صرف و دم درکش که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/333 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری و گر نه فتنه ندیدی به بیداری زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری سپهر با تو چه پهلو زند به غداری معلمت همه شوخی و آموخت به دوستیت وصیت نکرد و چو لطیف ولیکن حریف اوباشی چو زر عزیز ولیکن به دست اغیاری به صید کردن چه شوخ و به خیره کشتن تن‌ها چه جلد و عیاری دلم ربودی و جان می‌دهم به طیبت که هست راحت درویش در سبکباری گر افتدت گذری بر وجود کشته سخن بگوی که در جسم مرده جان آری گرت ارادت باشد به شورش خلق بشور زلف که در هر خمی داری چو بت به کعبه نگونسار بر زمین افتد به پیش قبله رویت بتان فرخاری دهان پر شکرت را مثل به نقطه زنند که روی چون پرگاری به گرد نقطه سرخت عذار سبز چنان که نیم دایره‌ای برکشند زنگاری هزار پیاپی نویسمت که جواب اگر چه تلخ دهی در سخن شکرباری ز خلق گوی لطافت تو برده‌ای امروز به و به گفتاری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/130 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی و کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی کز ابر لطف باز آید به خاک تشنه بارانی میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی مگر لیلی نمی‌داند که بی دیدار میمونش فراخای جهان تنگ است بر مجنون چو زندانی دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم که در بند او دارد به هر مویی پریشانی چه فتنه‌ست این که در چشمت به غارت می‌برد تویی در عهد ما گر هست در فتانی نشاید را به باطل ریختن حقا بیا سهل است اگر داری به خط فرمانی زمان رفته باز آید ولیکن صبر می‌باید که مستخلص نمی‌گردد بی زمستانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/78 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها که آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید که سالِک بی‌خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل کجا دانند ما سبکبارانِ ساحل‌ها نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/15 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟ گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری کاین همه قَلب و دَغَل در کارِ داور می‌کنند یا رب این نودولَتان را با خَرِ خودْشان نشان کاین همه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر می‌کنند ای گدایِ خانقه بَرْجَه که در دیرِ مغان می‌دهند آبی که را توانگر می‌کنند زمرهٔ دیگر به از غیب سر بَر می‌کنند بر درِ میخانهٔ ای مَلَک تسبیح گوی کَاندر آنجا طینتِ آدم مُخَمَّر می‌کنند صبحدم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت قدسیان گویی که شعرِ از بَر می‌کنند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1041 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزه یک سو شد و عید آمد و برخاست می ز خُمخانه به جوش آمد و می‌باید خواست وقتِ رندی و طرب کردن رندان پیداست چه ملامت بود آن را که چنین باده خورَد؟ این چه عیب است بدین بی‌خردی، وین چه خطاست؟ باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد بهتر از زهدفروشی، که در او روی و ریاست ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق آن که او عالِم سِرّ است، بدین گواست وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟ باده از خون رَزان است، نه از خون شماست این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بی‌عیب کجاست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1039 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقتی سودایی می‌رفت به بستان‌ها بی کردی بوی و ریحان‌ها گه نعره زدی گه جامه دریدی با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها ای مهر تو در وی مهر تو بر لب‌ها وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها تا خار غم آویخته در دامن کوته نظری باشد رفتن به آن را که چنین دردی از پای دراندازد باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون حرم باشد سهل است بیابان‌ها هر تیر که در کیش است گر بر ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربان‌ها هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو باید که سپر باشد پیش همه پیکان‌ها گویند مگو چندین سخن از می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/488 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟ گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری کاین همه قَلب و دَغَل در کارِ داور می‌کنند یا رب این نودولَتان را با خَرِ خودْشان نشان کاین همه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر می‌کنند ای گدایِ خانقه بَرْجَه که در دیرِ مغان می‌دهند آبی که را توانگر می‌کنند زمرهٔ دیگر به از غیب سر بَر می‌کنند بر درِ میخانهٔ ای مَلَک تسبیح گوی کَاندر آنجا طینتِ آدم مُخَمَّر می‌کنند صبحدم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت قدسیان گویی که شعرِ از بَر می‌کنند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1041 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نخستین باده کاندر جام کردند ز چشم مست ساقی وام کردند شراب بیخودی در جام کردند لب میگون جانان جام در داد شراب عاشقانش نام کردند کمند زلف خوبان دام کردند به گیتی هر کجا درد بود به هم کردند و نام کردند سر زلف بتان آرام نگرفت ز بس که بی‌آرام کردند به یک جولان دو عالم رام کردند ز بهر نقل مستان از لب و چشم مهیا پسته و بادام کردند از آن لب، کز در صد آفرین است نصیب بی‌دلان دشنام کردند به مجلس نیک و بد را جای دادند به جامی کار خاص و عام کردند به غمزه صد سخن با جان بگفتند به ز ابرو دو صد پیغام کردند جمال خویشتن را جلوه دادند به یک جلوه دو عالم رام کردند دلی را تا به دست آرند، هر دم سر زلفین خود را دام کردند نهان با محرمی رازی بگفتند جهانی را از آن اعلام کردند چو خود کردند راز خویشتن فاش عراقی را چرا بدنام کردند؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/849 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا درد تو درمان می‌نماید غم تو مرهم جان می‌نماید ،_کز_جام_عشقت_مست_باشم وصال و هجر یکسان می‌نماید چو من تن در بلای دادم همه دشوارم آسان می‌نماید ،_شادمان_باد، هر آن لطفی که بتوان می‌نماید اگر یک لحظه ننماید مرا سوز دگر لحظه دو چندان می‌نماید دلم با اینهمه انده، ز شادی بهار و باغ و بستان می‌نماید اگر روی تو پنهان می‌نماید لب لعل تو جانم می‌نوازد بنفشه آب حیوان می‌نماید ندانم تا چه خواهد فتنه انگیخت؟ که زلفش بس پریشان می‌نماید به دوران تو زان تنگ است که حسن تو فراوان می‌نماید چو ذره در هوای مهر رویت عراقی نیک حیران می‌نماید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1131 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈