eitaa logo
الهام انیمیشن
91 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
باد آمد و بوی عنبر آورد بادام شکوفه بر سر آورد شاخ از اضطراب با آن همه خار سر درآورد تا پای مبارکش ببوسم قاصد که پیام آورد ما بدو سپرده بودیم او مشک اذفر آورد هرگز نشنیده‌ام که بادی بوی از تو آورد کس مثل تو فرزند نشنید که هیچ مادر آورد بیچاره کسی که در فراقت روزی به نماز دیگر آورد روشنت صدف وار هر قطره که گوهر آورد دختران طبعت شور از متمیزان برآورد شاید که کند به زنده در گور در عهد تو هر که دختر آورد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/553 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد تا مدعی اندر پس دیوار نباشد آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد ای دوست برآور دری از خلق به رویم تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد می و معشوق و زمینی و زمانی کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد با مبادت سر و کاری الا به سر کار نباشد سهل است به من اگر دست برآری جان دادن در پای تو دشوار نباشد ماهت نتوان بدین صورت و گفتار مه را لب و دندان شکربار نباشد وان سرو که گویند به بالای تو باشد هرگز به چنین قامت و رفتار نباشد ما توبه شکستیم که در مذهب عشاق صوفی نپسندند که خمار نباشد هر پای که در خانه فرو رفت به گنجی دیگر همه عمرش سر بازار نباشد که در عین است عجب نیست گر وقت سر نباشد مردم همه دانند که در مشکیست که در کلبه نباشد جان در سر کار تو کند و غم نیست کان یار نباشد که وفادار نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/530 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را حدیث آن گه کند که با بوستان آید چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید من ای دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید نسیم را گفتم تو با او جانبی داری کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید گناه توست اگر وقتی بنالد ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید خطا گفتم به که جوری می‌کند عذرا نمی‌باید که وامق را شکایت بر زبان آید قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید زمین باغ و بستان را به باد نوروزی بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید گرت گردد ز دست دوستان نه دوستی باشد که از بر دهان آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/436 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری و گر نه فتنه ندیدی به بیداری زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری سپهر با تو چه پهلو زند به غداری معلمت همه شوخی و آموخت به دوستیت وصیت نکرد و چو لطیف ولیکن حریف اوباشی چو زر عزیز ولیکن به دست اغیاری به صید کردن چه شوخ و به خیره کشتن تن‌ها چه جلد و عیاری دلم ربودی و جان می‌دهم به طیبت که هست راحت درویش در سبکباری گر افتدت گذری بر وجود کشته سخن بگوی که در جسم مرده جان آری گرت ارادت باشد به شورش خلق بشور زلف که در هر خمی داری چو بت به کعبه نگونسار بر زمین افتد به پیش قبله رویت بتان فرخاری دهان پر شکرت را مثل به نقطه زنند که روی چون پرگاری به گرد نقطه سرخت عذار سبز چنان که نیم دایره‌ای برکشند زنگاری هزار پیاپی نویسمت که جواب اگر چه تلخ دهی در سخن شکرباری ز خلق گوی لطافت تو برده‌ای امروز به و به گفتاری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/130 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از و سرمست از دیدمی روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی گر مرا به سختی کشت سهل است این قدر کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی در چکانیدی قلم بر من گر امید صلح باری در جوابت دیدمی راستی سر از من تافتن بودی صواب گر چو کژبینان به چشم دیدمی آه اگر وقتی چو در بوستان یا چون سمن در یا چو نیلوفر در آبت دیدمی ور چو نبینم کاشکی همچون هلال اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک گر به خدمت دست در رکابت دیدمی این تمنایم به بیداری میسر کی شود کاشکی گرفتی تا به دیدمی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/86 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این بوی روح‌پرور از آن است وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است ای باد بوستان مگرت در میان وی مرغ آشنا مگرت در پر است بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست یا کاروان که گیتی منور است این قاصد از کدام زمین است مشک‌بوی وین در چه داشت که عنوان معطرست بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند یا در آن زمین که تویی خاک عنبر است بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است بازآ که در فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه‌دار بر الله اکبر است دانی که چون همی‌ گذرانیم روزگار روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است گفتیم را به صبوری دوا کنیم هر روز بیشتر و صبر کمتر است صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر دیدار در حجاب و معانی برابر است در نیز چند بگنجد حدیث کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است همچون درخت بادیه به برق شوق سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است آری است وقت حریفان به بوی عود وز سوز غافلند که در جان مجمر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/46 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این خط از آن بنان است وین نقل حدیث از آن دهان است این بوی عبیر آشنایی از ساحت یار مهربان است مهر از سر برگرفتم گفتی که سر است قاصد مگر آهوی ختن بود کش مشک در میان است این چه عبارت لطیف است وین چه کفایت بیان است معلوم شد این حدیث کز منطق آن شکرفشان است این خط به زمین نشاید انداخت کز جانب ماه آسمان است روزی برود روان کاین عیش نه عیش جاودان است خرم تن او که چون روانش از تن برود سخن روان است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/28 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را حدیث آن گه کند که با بوستان آید چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید من ای دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید نسیم را گفتم تو با او جانبی داری کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید گناه توست اگر وقتی بنالد ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید خطا گفتم به که جوری می‌کند عذرا نمی‌باید که وامق را شکایت بر زبان آید قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید زمین باغ و بستان را به باد نوروزی بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید گرت گردد ز دست دوستان نه دوستی باشد که از بر دهان آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/436 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈