eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان چندین نظرش دست به دامان مرد است که چون سراپای وجودش می‌سوزد و آتش نرسیده‌ست به خامان خون می‌رود از چشم اسیران کمندش یک بار نپرسد که کیانند و کدامان گو خلق بدانید که من عاشق و مستم در کوی خرابات نباشد سر و سامان در پای رقیبش چه کنم گر ننهم سر محتاج ملک بوسه دهد دست دل می‌تپد اندر بر چو کبوتر زین رفتن و بازآمدن کبک خرامان یا متی یرجع نومی و قراری انی و علی العاشق هذان حرامان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/250 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو دختران مصر را کاسد شود بازار حسن گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو از و ماه و پری در چشم من گل ز من برد یا مه یا پری نی روی تو ماه و پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو روی هر جمالی را به مه خطاست گر رخی را ماه باید باری روی تو رسم تقوی می‌نهد در رای من کوس غارت می‌زند در ملک تقوی روی تو چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو چشمم از زاری چو فرهاد است و لعل تو عقلم از شورش چو مجنون است و لیلی روی تو ملک مسلم گشت فرمان تو را تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو داشتند اصحاب خلوت حرف‌ها بر من ز بد تا تجلی کرد در بازار تقوی روی تو خرده بر مگیر ای جان که کاری خرد نیست سوختن در وانگه ساختن بی روی تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/216 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده در گزیده لب اندام از نباشد مگر انگشت گزیده بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده مرغ نظران صید نکردی الا به کمان مهره ابروی خمیده میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس غمزت به نگه کردن آهوی رمیده گر پای به در می‌نهم از نقطه ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیده گر دیده به کس باز کند روی تو دیده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/206 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو از هر در که بازآیی بدین و دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی ملامتگوی بی‌حاصل ترنج از دست نشناسد در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی به بیارایند وقتی را تو سیمین تن چنان که بیارایی چو روی بیند زبانش در حدیث آید مرا در رویت از حیرت فروبسته‌ست گویایی تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی تو منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی تو آلوده‌ای بر چشم بیداران نبخشایی گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی دعایی گر نمی‌گویی به دشنامی عزیزم کن که گر تلخ است است از آن لب هر چه فرمایی گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی تو آستین افشان و روی درهم کش مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی قیامت می‌کنی بدین سخن گفتن مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/197 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی از اوصاف تو حرفی ز کتابی از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین گر باز کنند از شکن زلف تو تابی بر دیده نظران ببستی ترسی که ببینند خیال تو به از نمکدان دهانت خون می‌رود از چو نمک کبابی تا عذر زلیخا بنهد منکر عشاق یوسف صفت از چهره برانداز نقابی بی روی توام جنت فردوس نباید کاین تشنگی از من نبرد هیچ مشغول تو را گر بگذارند به دوزخ با یاد تو دردش نکند هیچ عذابی باری به طریق کرمم بنده تا بشنوی از هر بن موییم جوابی در من منگر تا دگران چشم ندارند کز دست گدایان نتوان کرد ثوابی آب سخنم می‌رود از طبع چو آتش چون آتش رویت که از او می‌چکد آبی یاران همه با یار و من خسته طلبکار هر کس به سر آبی و به سرابی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/180 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو خلق بریزی و روی درتابی ندانمت چه مکافات این گنه یابی تَصُدُّ عَنّی فِی الجَوْرِ وَ النّوی لکِن اِلَیْکَ قَلْبی یا غایَةَ المَنَی چو عندلیب چه فریادها که می‌دارم تو از غرور جوانی همیشه در اِلَی العُداةِ وَصَلْتُمْ وَ تَصْحُبونَهُمُ وَ فی وِدادِکُمُ قَدْ هَجَرْتُ اَحْبابی نه هر که حسن است جور پیشه کند تو را چه شد که اندر کمین اصحابی اَحِبَّتی اَمَرونی بِتَرْکِ ذِکْراهُ لَقَدْ اَطَعْتُ وَ لکِنَّ حُبَّهُ آبٍ غمت چگونه بپوشم که دیده بر رویت همی گواهی بر من دهد به کذابی مرا تو بر سر آتش نشانده‌ای عجب آنک منم در آتش و از حال من تو در تابی من از تو سیر نگردم که استسقا نه ممکن است که هرگز رسد به سیرابی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/179 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خانه نظران می‌بری پرده پرهیزکنان می‌دری گر تو پری چهره نپوشی نقاب توبه صوفی به آوری این چه وجود است نمی‌دانمت آدمیی یا ملکی یا پری گر همه سرمایه می‌کند سود بود دیدن آن مشتری نسخه این روی به نقاش بر تا بکند توبه ز صورتگری با تترت حاجت نیست حمله همی‌آری و می‌بری گر تو در آیینه تأمل کنی صورت باز به ما ننگری خسرو اگر عهد تو دریافتی دل به تو دادی که تو گر دری از خلق ببندم به روی بر تو نبندم که به خاطر دری اگر کشته شود در فراق زنده شود چون به سرش بگذری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/147 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو به صحبت امثال ما نپردازی نظر به حال پریشان ما نیندازی وصال ما و دیر متفق گردد که من اسیر نیازم تو کجا به صید ملخ همتت فرو آید بدین صفت که تو باز بلندپروازی به راستی که نه همبازی تو بودم من تو شوخ دیده مگس بین که می‌کند بازی ز دست ترک ختایی کسی جفا چندان نمی‌برد که من از دست ترک و گر هلاک منت درخور است باکی نیست قتیل شهید است و قاتلش غازی کدام سنگدل است آن که عیب ما گوید گر آفتاب ببینی چو موم بگدازی میسرت نشود سر پوشیدن که عاقبت بکند رنگ روی غمازی چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی چه دشمنیست که با دوستان نمی‌سازی من از فراق تو بیچاره سیل می‌رانم مثال ابر و تو خیل می‌تازی هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم که گر به قهر برانی به لطف بنوازی تو همچو دیوان مکن که را به یک ره از نظر بیندازی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/113 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی به هتک پرده همی‌کوشی چنین قیامت و قامت ندیده‌ام همه عمر تو سرو یا بدنی یا بناگوشی غلام حلقه سیمین گوشوار توام که پادشاه حلقه در گوشی به کنج خلوت پاکان و پارسایان آی نظاره کن که چه مستی کنند و مدهوشی به روزگار عزیزان که یاد می‌کنمت علی الدوام نه یادی پس از فراموشی چنان موافق طبع منی و در من نشسته‌ای که گمان می‌برم در آغوشی چه نیکبخت کسانی که با تو هم سخنند مرا نه زهره گفت و نه صبر خاموشی رقیب چه اهل صحبت توست که طبع او همه نیش و تو سر به سر نوشی به تربیت به چمن گفتم ای نسیم صبا بگوی تا ندهد به خار چاووشی تو سوز سینه مستان ندیدی ای هشیار چو آتشیت نباشد چگونه برجوشی تو را که نبود عاشقی چه دانی چیست تو را که سمع نباشد سماع ننیوشی وفای یار به دنیا و دین مده دریغ باشد یوسف به هر چه بفروشی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/105 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی به صد دفتر نشاید گفت حسب‌الحال مشتاقی کِتابٌ بالِغٌ مِنّی حَبیباً مُعْرِضاً عَنّی إِنِ افْعَلْ ما تَری إِنّي عَلی عَهْدی وَ میثاقی نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت که را بر تو می‌بندم به سالوسیّ و زرّاقی أَخِلّائی وَ أَحْبابی ذَروا مِنْ حُبِّهِ مابی مَریضُ العِشْقِ یَبْری وَ یَشْکو إِلَی الرّاقی نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد تو را گر می‌گیرد نه درد عشاقی قُمِ امْلَأْ وَ اسْقِنی کَأْساً وَ دَعْ ما فیهِ مَسْموماً أَما أَنْتَ الَّذی تَسْقی فَعَیْنُ السَّمِّ تَرْیاقی قدح چون دور ما باشد به هشیاران مجلس ده مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی سَعی فی هَتْکیَ الشّانی وَ لَمّا یَدْرِ ما شانی أَنَا المَجْنونُ أَعْبا بِإِحْراقٍ وَ إِغْراقِ مگر فلک باشد بدین فر دیداری مگر ملک باشد بدین پاکیزه اخلاقی لَقیتُ الْأُسْدَ فِی الغاباتِ تَقْوی عَلی صیدی وَ هَذَا الظَّبْیُ فی یسبینی بِأَحْداقِ نه حسنت آخری دارد نه را سخن پایان بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/104 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی اَلا یا الطَّرْفَینِ سکری سَلِ السّهْرانَ عَنْ طولِ اللَّیالی ندارم چون تو در عالم دگر دوست اگر چه دوستی دشمن‌فعالی کَمالُ الحُسْنِ فِی الدُّنْیا مَصونٌ کَمِثْلِ البَدْرِ فی حَدِّ الکَمالِ مرکب در وجودم همچو جانی مصور در دماغم چون خیالی فَما ذَا النَّوْمِ؟ قیلَ النَّوْمُ راحَه وَ ما لِی النَّوْمُ فی طولِ اللَّیالی دمی و کن که برخور بادی از جمالی اَ لَمْ تَنْظُرْ اِلی عَیْنی وَ دَمْعی تَرَی فِی البَحْرِ اَصْدافَ اللَّآلی به گوشت گر رسانم زار ز درد زارم بنالی لَقَدْ کَلَّفْتَ ما لَمْ اَقْوِ حَمْلاً وَ ما لی حیلَةٌ غَیْرُ احْتِمالی که کوته باد چون دست من از دوست زبان دشمنان از بدسگالی اَلا یا سالیاً عَنّی تَوَقَّفْ فَما قَلْبُ المُعَنّی عَنْکَ سالٍ به چشمانت که گر چه دوری از چشم دل از یاد تو یک دم نیست خالی مَنَعْتُ النّاسَ یَسْتَسْقون غَیْثاً اَنِ اسْتَرْسَلْتُ دَمْعاً کَاللَّآلی جهانی تشنگان را دیده در توست چنین پاکیزه پندارم زلالی وَ لی فیکَ الاِرادَه فَوْقُ وَصْفٍ وَ لَکِنْ لَمْ تُرِدْنی؛ مَا احتیالی؟ چه دستان با تو درگیرد چو روباه که از مردم گریزان چون غزالی جَرَتْ عَیْنایَ مِنْ ذِکْراکَ سَیْلاً سَلِ الجیرانَ عَنّی ما جَرَی لی نمایندت به هم خلقی به انگشت چو بینند آن دو ابروی هلالی حِفاظی لَمْ یَزَلْ ما دُمْتُ حَیّاً وَ لَوْ اَنْتُمْ ضَجِرْتُمْ مِنْ وِصالی دلت سخت است و پیمان اندکی سست دگر در هر چه گویم بر کمالی اِذا کانَ اقْتِضاحی فیکَ حُلْواً فَقُلْ لی ما لِعذّالی وَ ما لی مرا با روزگار بگذار نگیرد سرزنش در تَرانی فِی الوجْدِ بَیْتاً وَ طَرْفی عقْدَ اللَّآلی نگویم قامتت یا چشم همه لطفی و سرتاسر جمالی وَ اِنْ کُنْتُمْ سَئِمْتُمْ طولَ مکْثی حوالیکُمْ فَقَدْ حانَ ارْتِحالی چو خاک شد سودی ندارد اگر خاک وی اندر دیده مالی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/95 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شراب از دست سلسبیلست و گر میخواران سبیلست نمی‌دانم رطب را چاشنی چیست همی‌ بینم که خرما بر نخیلست نه وسمست آن به خضیبست نه سرمست آن به جادویی کحیلست سرانگشتان نه در حنا که در قتیلست الا ای کاروان محمل برانید که ما را بند بر پای رحیلست هر آن شب در فراق روی لیلی که بر مجنون رود لیلی طویلست کمندش می‌دواند پای مشتاق بیابان را نپرسد چند میلست چو مور افتان و خیزان رفت باید و گر ره به پای پیلست حبیب آن جا که دستی برفشاند محب ار سر نیفشاند بخیلست ز ما گر طاعت آید و ز ایشان گر قبیح آید جمیلست بدیل دوستان گیرند و یاران ولیکن شاهد ما بی‌بدیلست سخن بیرون مگوی از سخن و دیگر قال و قیلست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/35 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است ای مجلسیان راه خرابات کدام است هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم کانجا که تو بنشینی بر سرو قیام است دام نظرانت خم گیسوست وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت گر باده خمر بهشتی نه حرام است با محتسب شهر بگویید که زنهار در مجلس ما سنگ مینداز که جام است غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت تا خلق ندانند که معشوقه چه است دردا که بپختیم در این سوز نهانی وان را خبر از آتش ما نیست که خام است مبر اندیشه که در کام نهنگان چون در نظر دوست نشینی همه کام است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/32 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن که منظوری ندارد چراغ دولتش نوری ندارد چه کار اندر بهشت آن مدعی را که میل امروز با حوری ندارد چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را که پنهان شوق مذکوری ندارد میان عارفان نظر نیست که خاطر پیش منظوری ندارد اگر سیمرغی اندر دام زلفی بماند تاب عصفوری ندارد طبیب ما یکی که گویی هیچ رنجوری ندارد ولیکن چون عسل بشناخت فغان از دست زنبوری ندارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/563 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناچار هر که روی نکو بود هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود ای تو نیز شوخی معاف دار کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی بعد از هزار سال که خاکش سبو بود پاکیزه روی در همه شهری بود ولیک نه چون تو پاکدامن و پاکیزه بود ای گوی حسن برده ز روزگار مسکین کسی که در خم چوگان چو گو بود مویی چنین دریغ نباشد گره زدن بگذار تا کنار و برت مشک بو بود پندارم آن که با تو ندارد تعلقی نه آدمی که صورتی از سنگ و رو بود من باری از تو بر نتوانم گرفت چشم گم کرده هرآینه در جست و جو بود بر می‌نیاید از تنگم تمام چون کسی که به چاهی فرو بود سپاس دار و جفا بین و دم مزن کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/467 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از آن روز که در بند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارک بادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس پیش تو رخت بیفکندم و بنهادم دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ یاد تو مصلحت ببرد از یادم به وفای تو کز آن روز که منی دل نبستم به وفای کس و در نگشادم تا خیال قد و بالای تو در فکر من است گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم به سخن راست نیاید که چه سخنی وین عجبتر که تو و من فرهادم دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم می‌نماید که جفای فلک از دامن من دست کوته نکند تا نکند بنیادم ظاهر آن است که با سابقه‌ی حکم ازل جهد سودی نکند تن به قضا در دادم ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم داوری نیست که از وی بستاند دادم دلم از صحبت به کلی بگرفت وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد عجب ار دیوان نرسد فریادم حب وطن گر چه حدیثیست صحیح نتوان مرد به سختی که من این جا زادم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/342 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرو به که ز چشم برباید گرت مشاهده در خیال آید مجال صبر همین بود و منتهای شکیب دگر مپای که عمر این همه نمی‌پاید چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی تو بیا که دگر هیچ در نمی‌باید اگر چه حسنند در جهان بسیار چو آفتاب برآید ستاره ننماید ز نقش روی تو مشاطه دست بازکشید که داشت که را بیاراید به لطف من در جهان نبینی دوست که دشمنی کند و دوستی بیفزاید نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس که مرده را به نسیمت روان بیاساید دریغ نیست مرا هر چه هست در طلبت دلی چه باشد و جانی چه در حساب آید چرا و چون نرسد دردمند عاشق را مگر مطاوعت دوست تا چه فرماید گر آه سینه رسد به حضرت دوست چه جای دوست که دشمن بر او ببخشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/443 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما در خلوت به روی خلق ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم مردم هشیار از این معامله دورند شاید اگر عیب ما کنند که مستیم مالک را همیشه غصه گدازد ملک پری پیکری شدیم و برستیم شاکر نعمت به هر طریق که بودیم داعی دولت به هر مقام که هستیم در همه چشمی عزیز و نزد تو در همه عالم بلند و پیش تو پستیم ای بت مشاهده بنمای تا تو ببینیم و نپرستیم دیده نگه داشتیم تا نرود با همه عیاری از کمند نجستیم تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز جان گرامی نهاده بر کف دستیم دوستی آن است که بماند عهد وفا هم بر این قرار که بستیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/272 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست سرو و به بالای تو نه شهد و به گفتار تو نیست خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جانست آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست ای که جفا بر سر ما آخته‌ای صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست جور تلخست ولیکن چه کنم گر نبرم چون گریز از لب شکربار تو نیست من سری دارم و در پای تو بازید خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر که مرا طاقت دیدار تو نیست گر نتوانی که کم گیری سر گیر که نظری کار تو نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/615 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاش کان عیار که من کشته اویم بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم چه کنم نیست چون او ز آهن و رویم تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم تا ماندم اندر عقبش پرسم و پویم دشمن هر از دوستی او تا چه دید از من مسکین که ملول است ز لب او بر لب من این چه خیال است و تمنا مگر آن گه که کند کوزه‌گر از خاک سبویم همه بر من چه زنی زخم فراق ای مه نه منم تنها کاندر خم چوگان تو گویم هر کجا حسنیست ثنا گفتم و وصفش تو چنان حسنی که ندانم که چه گویم دوش می‌گفت که غم ما هیچ ندارد می‌نداند که گرم سر برود دست نشویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/265 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاروان می‌رود و بار سفر می‌بندند تا دگربار که بیند که به ما پیوندند خیلتاشان جفاکار و محبان ملول خیمه را همچو از صحبت ما برکندند آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند ما همانیم که بودیم و محبت باقیست ترک صحبت نکند که به مهر آکندند عیب دهنان نیست که می‌ریزند جرم نظرانست که می‌بندند مرض نه دردیست که می‌شاید گفت با طبیبان که در این باب نه دانشمندند ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند که در این مرحله بیچاره اسیری چندند طبع خرسند نمی‌باشد و بس می‌نکند مهر آنان که به ما خرسندند مجلس یاران بی نیست شمع می‌گرید و نظارگیان می‌خندند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/501 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد داغ و دردی کز تو باشد از باغ ورد دوستانت را که داغ مهربانی بسوخت گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد حاکمی گر عدل کرد با ما یا ستم بنده‌ایم ار صلح جست با ما یا نبرد عقل را با طاقت سرپنجه نیست با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد عافیت می‌بایدت چشم از نکورویان بدوز می‌ورزی بساط نیک درنورد زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش ور به میدان می‌روی از تیرباران برمگرد حمل رعنایی مکن بر گریه سماع اهل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد هیچ کس را بر من از یاران مجلس نسوخت شمع می‌بینم که اشکش می‌رود بر روی زرد با شکایت‌ها که دارم از زمستان فراق گر باز باشد لیس بعد الورد برد هر که را دردی چو می‌گدازد گو منال چون طبیبی می‌کند داروست درد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/574 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شوخی مکن ای یار که نظرانند بیگانه و از پس و پیشت نگرانند کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند اهل نظرانند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دگر بی بصرانند هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا بعد از غم رویت غم بیهوده ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش کانها که بمردند کوزه گرانند چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟ افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند تا رای کجا داری و پروای که داری؟ کز هر طرفت طایفه‌ای منتظرانند اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند به جفا ترک محبت نتوان گفت بر در بنشینم اگر از خانه برانند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/479 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شراب از دست سلسبیلست و گر میخواران سبیلست نمی‌دانم رطب را چاشنی چیست همی‌ بینم که خرما بر نخیلست نه وسمست آن به خضیبست نه سرمست آن به جادویی کحیلست سرانگشتان نه در حنا که در قتیلست الا ای کاروان محمل برانید که ما را بند بر پای رحیلست هر آن شب در فراق روی لیلی که بر مجنون رود لیلی طویلست کمندش می‌دواند پای مشتاق بیابان را نپرسد چند میلست چو مور افتان و خیزان رفت باید و گر ره به پای پیلست حبیب آن جا که دستی برفشاند محب ار سر نیفشاند بخیلست ز ما گر طاعت آید و ز ایشان گر قبیح آید جمیلست بدیل دوستان گیرند و یاران ولیکن شاهد ما بی‌بدیلست سخن بیرون مگوی از سخن و دیگر قال و قیلست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/35 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند وآن ماه محتشم که چه گفتار می‌کند آن چشم مست بین که به شوخی و قصد هلاک مردم هشیار می‌کند دیوانه می‌کند تمیز را هر گه که التفات پری‌وار می‌کند ما روی کرده از همه عالم به روی او وآن سست عهد روی به دیوار می‌کند عاقل خبر ندارد از اندوه عاشقان خفته‌ست و عیب مردم بیدار می‌کند من طاقت شکیب ندارم ز روی صوفی به عجز اقرار می‌کند بیچاره از مطالعه روی نیکوان صد بار توبه کرد و دگربار می‌کند نگفتمت که خم زلف شاهدان دربند او مشو که گرفتار می‌کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/485 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈