امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
که بار دیگرم از روی لطف بنوازی
چو روزگار نسازد ستیزه نتوان برد
ضرورت است که با روزگار در سازی
جفای #عشق تو بر عقل من همان مثل است
که سرگزیت به کافر همیدهد غازی
دریغ بازوی تقوا که دست رنگینت
به عقل من به سرانگشت میکند بازی
بسی مطالعه کردیم نقش عالم را
ز هر که در نظر آید به حسن ممتازی
هزار چون من اگر محنت و بلا بیند
تو را از آن چه که در نعمتی و در #نازی
حدیث #عشق تو پیدا نکردمی بر خلق
گر آب دیده نکردی به گریه غمازی
زهی سوار که صد #دل به غمزهای ببری
هزار صید به یک تاختن بیندازی
تو را چو #سعدی اگر بندهای بود چه شود
که در رکاب تو باشد #غلام #شیرازی
گرش به قهر برانی به لطف بازآید
که زر همان بود ار چند بار بگدازی
چو آب میرود این پارسی به قوت طبع
نه مرکبیست که از وی سبق برد تازی
#امیدوارم_اگر_صد_رهم_بیندازی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/114
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو #خود به صحبت امثال ما نپردازی
نظر به حال پریشان ما نیندازی
وصال ما و #شما دیر متفق گردد
که من اسیر نیازم تو #صاحب #نازی
کجا به صید ملخ همتت فرو آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی
به راستی که نه همبازی تو بودم من
تو شوخ دیده مگس بین که میکند بازی
ز دست ترک ختایی کسی جفا چندان
نمیبرد که من از دست ترک #شیرازی
و گر هلاک منت درخور است باکی نیست
قتیل #عشق شهید است و قاتلش غازی
کدام سنگدل است آن که عیب ما گوید
گر آفتاب ببینی چو موم بگدازی
میسرت نشود سر #عشق پوشیدن
که عاقبت بکند رنگ روی غمازی
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
چه دشمنیست که با دوستان نمیسازی
من از فراق تو بیچاره سیل میرانم
مثال ابر #بهار و تو خیل میتازی
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
که گر به قهر برانی به لطف بنوازی
تو همچو #صاحب دیوان مکن که #سعدی را
به یک ره از نظر #خویشتن بیندازی
#تو_خود_به_صحبت_امثال_ما_نپردازی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/113
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈