آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
تا مدعی اندر پس دیوار نباشد
آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی
بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد
ای دوست برآور دری از خلق به رویم
تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد
می #خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد
پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست
هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد
با #صاحب #شمشیر مبادت سر و کاری
الا به سر #خویشتنت کار نباشد
سهل است به #خون من اگر دست برآری
جان دادن در پای تو دشوار نباشد
ماهت نتوان #خواند بدین صورت و گفتار
مه را لب و دندان شکربار نباشد
وان سرو که گویند به بالای تو باشد
هرگز به چنین قامت و رفتار نباشد
ما توبه شکستیم که در مذهب عشاق
صوفی نپسندند که خمار نباشد
هر پای که در خانه فرو رفت به گنجی
دیگر همه عمرش سر بازار نباشد
#عطار که در عین #گلاب است عجب نیست
گر وقت #بهارش سر #گلزار نباشد
مردم همه دانند که در #نامه #سعدی
مشکیست که در کلبه #عطار نباشد
جان در سر کار تو کند #سعدی و غم نیست
کان یار نباشد که وفادار نباشد
#آن_به_که_نظر_باشد_و_گفتار_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/530
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را سماع نباشد که سوز #عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان #شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد #خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر #خواستم احوال #عشق پوشیدن
دگر به #گل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان #عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که #سعدی به داغ #عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز #خواهد بود
#تو_را_سماع_نباشد_که_سوز_عشق_نبود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/471
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را سماع نباشد که سوز #عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان #شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد #خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر #خواستم احوال #عشق پوشیدن
دگر به #گل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان #عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که #سعدی به داغ #عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز #خواهد بود
#تو_را_سماع_نباشد_که_سوز_عشق_نبود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/471
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر
گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای
شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر
گر ز پیش #خود برانی چون سگ از مسجد مرا
سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای #دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر
چون کنم کز #دل شکیبایم ز #دلبر #ناشکیب
چون کنم کز جان گزیر است و ز جانان #ناگزیر
بی تو گر در جنتم #ناخوش #شراب سلسبیل
با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر
گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من
وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر
تا روانم هست #خواهم راند #نامت بر زبان
تا وجودم هست #خواهم کند نقشت در ضمیر
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر
بوالعجب شوریدهام سهوم به رحمت درگذار
سهمگن درماندهام جرمم به طاعت درپذیر
آه دردآلود #سعدی گر ز گردون بگذرد
در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر
#فتنهام_بر_زلف_و_بالای_تو_ای_بدر_منیر #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/412
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
به جای #خود که چرا پند دوستان نشنیدم
مرا به هیچ بدادی خلاف #شرط محبت
هنوز با همه عیبت به جان و #دل بخریدم
به خاک پای تو گفتم که تا تو دوست گرفتم
ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم
قسم به روی تو گویم از آن زمان که برفتی
که هیچ روی ندیدم که روی درنکشیدم
تو را ببینم و #خواهم که خاک پای تو باشم
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم
میان خلق ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم چرا به سر ندویدم
شکر #خوش است ولیکن حلاوتش تو ندانی
من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم
مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم
بنال مطرب مجلس بگوی گفته #سعدی
شراب انس بیاور که من نه مرد نبیدم
#دو_هفته_میگذرد_کان_مه_دوهفته_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/331
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
میروم بیدل و بی یار و یقین میدانم
که من بیدل بی یار نه مرد سفرم
خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم
وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم
پای میپیچم و چون پای #دلم میپیچد
بار میبندم و از بار فروبستهترم
چه کنم دست ندارم به گریبان اجل
تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود
بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم
هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی
حرفها بینی آلوده به #خون جگرم
نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر
تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم
به هوای سر زلف تو درآویخته بود
از سر شاخ زبان برگ سخنهای ترم
گر سخن گویم من بعد شکایت باشد
ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم
خار سودای تو آویخته در دامن #دل
ننگم آید که به اطراف #گلستان گذرم
بصر روشنم از سرمه خاک در توست
قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم
گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور
هم سفر به که نماندست مجال حضرم
سرو بالای تو در باغ تصور برپای
شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم
گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست
که به #دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم
گر به دوری سفر از تو جدا #خواهم ماند
شرم بادم که همان #سعدی کوته نظرم
به قدم رفتم و #ناچار به سر بازآیم
گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم
شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو
به مگسران ملامت ز کنار شکرم
از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
#میروم_وز_سر_حسرت_به_قفا_مینگرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/329
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده #خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود #شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه #شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ #زیرینم
چو #بلبل آمدمت تا چو #گل ثنا گویم
چو #لاله #لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو #ناف آهو #خونم بسوخت در #دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن #سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که #شیرینم
#من_از_تو_صبر_ندارم_که_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/283
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم
همه بیگانگان چنین دانند
که منت آشنای درگاهم
ترسم ای میوه درخت بلند
که نیایی به دست کوتاهم
تا مرا از تو آگهی دادند
به وجودت گر از #خود آگاهم
همه در #خورد رای و قیمت #خویش
از تو #خواهند و من تو را #خواهم
#بلبل بوستان حسن توام
چون نیفتد سخن در افواهم
میکشندم که ترک #عشق بگو
میزنندم که بیدق شاهم
ور به صد پارهام کنی #زین رنگ
بنگردم که صبغة اللهم
#سعدیا در قفای دوست مرو
چه کنم میبرد به اکراهم
میل از این جانب اختیاری نیست
کهربا را بگو که من کاهم
#به_تو_مشغول_و_با_تو_همراهم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/276
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب آن روی است یا برگ سمن
یا رب آن قد است یا سرو چمن
بر سمن کس دید جعد مشکبار
در چمن کس دید سرو سیمتن
عقل چون پروانه گردید و نیافت
چون تو #شمعی در هزاران انجمن
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن
وه کدامت #زین همه #شیرینتر است
#خنده یا رفتار یا لب یا سخن
گر سر ما #خواهی اینک جان و سر
ور سر ما داری اینک مال و تن
گر نوازی ور کشی فرمان تو راست
بندهایم اینک سر و تیغ و کفن
صعقه میخواهی حجابی در گذار
فتنه میجویی نقابی بر فکن
من کیم کانجا که کوی #عشق توست
در نمیگنجد حدیث ما و من
ای ز وصلت خانهها دار الشفا
وی ز هجرت بیتها بیت الحزن
وقت آن آمد که خاک مرده را
باد ریزد آب حیوان در دهن
پاره گرداند زلیخای صبا
#صبحدم بر یوسف #گل پیرهن
نطفه شبنم در ارحام زمین
شاهد #گل گشت و طفل یاسمن
فیح ریحان است یا بوی بهشت
خاک #شیراز است یا باد ختن
بر گذر تا خیره گردد سروبن
در نگر تا تیره گردد نسترن
بارگاه زاهدان در هم نورد
کارگاه صوفیان بر هم شکن
شاهدان چستند ساقی گو بیار
عاشقان مستند مطرب گو بزن
سغبه خلقم چو صوفی در کنش
شهره شهرم چو غازی بر رسن
تربیت را حله گو در ما مپوش
عافیت را پرده گو بر ما متن
چرخ با صد چشم چون روی تو دید
صد زبان میخواست تا گوید حسن
ناسزا #خواهم شنید از خاص و عام
سرزنش #خواهم کشید از مرد و زن
#سعدیا گر عاشقی پایی بکوب
عاشقا گر مفلسی دستی بزن
#یا_رب_آن_روی_است_یا_برگ_سمن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/261
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بکن چندان که #خواهی جور بر من
که دستت بر نمیدارم ز دامن
چنان مرغ #دلم را صید کردی
که بازش #دل نمیخواهد نشیمن
اگر دانی که در زنجیر زلفت
گرفتار است در پایش میفکن
به حسن قامتت سروی در آفاق
نپندارم که باشد غالب الظن
الا ای باغبان این سرو بنشان
و گر #صاحب #دلی آن سرو برکن
جهان روشن به ماه و آفتاب است
جهان ما به دیدار تو روشن
تو بی #زیور محلایی و بی رخت
مزکایی و بی #زینت مزین
شبی #خواهم که مهمان من آیی
به کام دوستان و رغم دشمن
گروهی عام را کز #دل خبر نیست
عجب دارند از آه سینه من
چو آتش در سرای افتاده باشد
عجب داری که دود آید ز روزن
تو را #خود هر که بیند دوست دارد
گناهی نیست بر #سعدی معین
#بکن_چندان_که_خواهی_جور_بر_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/362
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد #عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
با تو مجال آن که بگویم حکایتی
چندان که بی تو غایت امکان صبر بود
کردیم و #عشق را نه پدید است غایتی
فرمان #عشق و عقل به یک جای نشنوند
غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی
ز ابنای روزگار به #خوبی ممیزی
چون در میان لشکر منصور رایتی
عیبت نمیکنم که خداوند امر و نهی
شاید که بندهای بکشد بی جنایتی
زان گه که #عشق دست تطاول دراز کرد
معلوم شد که عقل ندارد کفایتی
من در پناه لطف تو #خواهم گریختن
فردا که هر کسی رود اندر حمایتی
درماندهام که از تو شکایت کجا برم
هم با تو گر ز دست تو دارم شکایتی
#سعدی نهفته چند بماند حدیث #عشق
این ریش اندرون بکند هم سرایتی
#ای_از_بهشت_جزوی_و_از_رحمت_آیتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/164
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سست پیمانا به یک ره #دل ز ما برداشتی
آخر ای بد عهد سنگین #دل چرا برداشتی
نوع تقصیری تواند بود ای سلطان #عشق
تا به یک ره سایه لطف از گدا برداشتی
گفته بودی با تو در #خواهم کشیدن جام وصل
جرعهای #ناخورده #شمشیر جفا برداشتی
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو #خود خاطر ز ما برداشتی
لعل دیدی #لاجرم چشم از شبه بردوختی
در پسندیدی و دست از کهربا برداشتی
شمع برکردی چراغت بازنامد در نظر
گل فرا دست آمدت مهر از گیا برداشتی
دوست بردارد به جرمی یا خطایی #دل ز دوست
تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی
عمرها در #زیر دامن برد #سعدی پای صبر
سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی
#سست_پیمانا_به_یک_ره_دل_ز_ما_برداشتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/167
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند #دلداری
جان به دیدار تو یک روز فدا #خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
تو به از من بتر از من بکشی بسیاری
غم #عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
می حرام است ولیکن تو بدین نرگس مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
خبرت هست که خلقی ز غمت بیخبرند
حال افتاده نداند که نیفتد باری
سرو آزاد به بالای تو میماند راست
لیکنش با تو میسر نشود رفتاری
مینماید که سر عربده دارد چشمت
مست #خوابش نبرد تا نکند آزاری
#سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که #خود را ننهی مقداری
#خبر_از_عیش_ندارد_که_ندارد_یاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/132
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل دیوانگیم هست و سر #ناباکی
که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی
سر به خمخانه تشنیع فرو #خواهم برد
خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی
دست در #دل کن و هر پرده پندار که هست
بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی
تا به نخجیر #دل سوختگان کردی میل
هر زمان بسته #دلی سوخته بر فتراکی
انت ریان و کم حولک قلب #صاد
انت فرحان و کم نحوک طرف باکی
یا رب آن آب حیات است بدان #شیرینی
یا رب آن سرو روان است بدان چالاکی
جامهای پهنتر از کارگه امکانی
لقمهای بیشتر از حوصله ادراکی
در شکنج سر زلف تو دریغا #دل من
که گرفتار دو مار است بدین ضحاکی
آه من باد به گوش تو رساند هرگز
که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
#سعدیا آتش سودای تو را آبی بس
باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی
#دل_دیوانگیم_هست_و_سر_ناباکی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/101
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشنیدهام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی
یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی
سروِ بلندِ بُستان، با این همه لطافت
هر روزش از گریبان، سر بَرنَکرد ماهی
گر من سخن نگویم در حسنِ اعتدالت
بالات #خود بگوید، #زین راستتر گواهی
روزی چو پادشاهان، #خواهم که برنشینی
تا بشنوی ز هر سو فریادِ دادخواهی
با لشکرت چه حاجت؟ رفتن به جنگِ دشمن
تو #خود به چشم و ابرو، بر هم زنی سپاهی
خیلی نیازمندان بر راهت ایستاده
گر میکنی به رحمت در کشتگان نگاهی
ایمن مَشو که رویت آیینهایست روشن
تا کی چُنین بماند وز هر کناره آهی
گویی چه جرم دیدی تا دشمنم گرفتی؟
خود را نمیشناسم جز دوستی گناهی
ای ماهِ سرو قامت، شکرانهٔ سلامت
از حالِ #زیردستان میپرس گاه گاهی
شیری در این قَضیَّت کهتر شده ز موری
کوهی در این ترازو کمتر شده ز کاهی
ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم
وز رُستَنی نبینی بر گورِ من گیاهی
#سعدی به هر چه آید گردن بنه که شاید
پیشِ که داد #خواهی؟ از دستِ پادشاهی؟
#نشنیدهام_که_ماهی،_بر_سر_نَهَد_کُلاهی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/48
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با خردمندی و #خوبی پارسا و نیکخوست
صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
گر خیال یاری اندیشند باری چون تو یار
یا هوای دوستی ورزند باری چون تو دوست
خاک پایش بوسه #خواهم داد آبم گو ببر
آبروی مهربانان پیش معشوق آب جوست
شاهدش دیدار و گفتن فتنه اش ابرو و چشم
نادرش بالا و رفتن #دلپذیرش طبع و #خوست
تا به #خود بازآیم آن گه وصف دیدارش کنم
از که میپرسی در این میدان که سرگردان چو گوست
عیب پیراهن دریدن میکنندم دوستان
بیوفا یارم که پیراهن همیدرم نه پوست
خاک سبزآرنگ و باد #گلفشان و آب #خوش
ابر مرواریدباران و هوای مشک بوست
تیرباران بر سر و صوفی گرفتار نظر
مدعی در گفت و گوی و عاشق اندر جست و جوست
هر که را کنج اختیار آمد تو دست از وی بدار
کان چنان شوریده سر پایش به گنجی در فروست
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
عاشقی و نیک #نامی #سعدیا سنگ و سبوست
#با_خردمندی_و_خوبی_پارسا_و_نیکخوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/20
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب آن روی است یا برگ سمن
یا رب آن قد است یا سرو چمن
بر سمن کس دید جعد مشکبار
در چمن کس دید سرو سیمتن
عقل چون پروانه گردید و نیافت
چون تو #شمعی در هزاران انجمن
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن
وه کدامت #زین همه #شیرینتر است
#خنده یا رفتار یا لب یا سخن
گر سر ما #خواهی اینک جان و سر
ور سر ما داری اینک مال و تن
گر نوازی ور کشی فرمان تو راست
بندهایم اینک سر و تیغ و کفن
صعقه میخواهی حجابی در گذار
فتنه میجویی نقابی بر فکن
من کیم کانجا که کوی #عشق توست
در نمیگنجد حدیث ما و من
ای ز وصلت خانهها دار الشفا
وی ز هجرت بیتها بیت الحزن
وقت آن آمد که خاک مرده را
باد ریزد آب حیوان در دهن
پاره گرداند زلیخای صبا
#صبحدم بر یوسف #گل پیرهن
نطفه شبنم در ارحام زمین
شاهد #گل گشت و طفل یاسمن
فیح ریحان است یا بوی بهشت
خاک #شیراز است یا باد ختن
بر گذر تا خیره گردد سروبن
در نگر تا تیره گردد نسترن
بارگاه زاهدان در هم نورد
کارگاه صوفیان بر هم شکن
شاهدان چستند ساقی گو بیار
عاشقان مستند مطرب گو بزن
سغبه خلقم چو صوفی در کنش
شهره شهرم چو غازی بر رسن
تربیت را حله گو در ما مپوش
عافیت را پرده گو بر ما متن
چرخ با صد چشم چون روی تو دید
صد زبان میخواست تا گوید حسن
ناسزا #خواهم شنید از خاص و عام
سرزنش #خواهم کشید از مرد و زن
#سعدیا گر عاشقی پایی بکوب
عاشقا گر مفلسی دستی بزن
#یا_رب_آن_روی_است_یا_برگ_سمن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/261
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه #خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
در که #خواهم بستن آن #دل کز وصالت برکنم
چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست
شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست
صنع را آیینهای باید که بر وی زنگ نیست
با زمانی دیگر انداز ای که پندم میدهی
کاین زمانم گوش بر چنگست و #دل در چنگ نیست
گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار
بعد از آن #نامت به رسوایی برآید ننگ نیست
سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای
صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست
گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش
دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست
ور به سنگ از صحبت #خویشم برانی عاقبت
خود #دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست
#سعدیا #نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه میترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست
#هر_چه_خواهی_کن_که_ما_را_با_تو_روی_جنگ_نیست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/622
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشنیدهام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی
یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی
سروِ بلندِ بُستان، با این همه لطافت
هر روزش از گریبان، سر بَرنَکرد ماهی
گر من سخن نگویم در حسنِ اعتدالت
بالات #خود بگوید، #زین راستتر گواهی
روزی چو پادشاهان، #خواهم که برنشینی
تا بشنوی ز هر سو فریادِ دادخواهی
با لشکرت چه حاجت؟ رفتن به جنگِ دشمن
تو #خود به چشم و ابرو، بر هم زنی سپاهی
خیلی نیازمندان بر راهت ایستاده
گر میکنی به رحمت در کشتگان نگاهی
ایمن مَشو که رویت آیینهایست روشن
تا کی چُنین بماند وز هر کناره آهی
گویی چه جرم دیدی تا دشمنم گرفتی؟
خود را نمیشناسم جز دوستی گناهی
ای ماهِ سرو قامت، شکرانهٔ سلامت
از حالِ #زیردستان میپرس گاه گاهی
شیری در این قَضیَّت کهتر شده ز موری
کوهی در این ترازو کمتر شده ز کاهی
ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم
وز رُستَنی نبینی بر گورِ من گیاهی
#سعدی به هر چه آید گردن بنه که شاید
پیشِ که داد #خواهی؟ از دستِ پادشاهی؟
#نشنیدهام_که_ماهی،_بر_سر_نَهَد_کُلاهی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/48
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
میروم بیدل و بی یار و یقین میدانم
که من بیدل بی یار نه مرد سفرم
خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم
وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم
پای میپیچم و چون پای #دلم میپیچد
بار میبندم و از بار فروبستهترم
چه کنم دست ندارم به گریبان اجل
تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود
بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم
هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی
حرفها بینی آلوده به #خون جگرم
نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر
تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم
به هوای سر زلف تو درآویخته بود
از سر شاخ زبان برگ سخنهای ترم
گر سخن گویم من بعد شکایت باشد
ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم
خار سودای تو آویخته در دامن #دل
ننگم آید که به اطراف #گلستان گذرم
بصر روشنم از سرمه خاک در توست
قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم
گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور
هم سفر به که نماندست مجال حضرم
سرو بالای تو در باغ تصور برپای
شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم
گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست
که به #دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم
گر به دوری سفر از تو جدا #خواهم ماند
شرم بادم که همان #سعدی کوته نظرم
به قدم رفتم و #ناچار به سر بازآیم
گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم
شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو
به مگسران ملامت ز کنار شکرم
از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
#میروم_وز_سر_حسرت_به_قفا_مینگرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/329
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده #خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود #شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه #شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ #زیرینم
چو #بلبل آمدمت تا چو #گل ثنا گویم
چو #لاله #لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو #ناف آهو #خونم بسوخت در #دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن #سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که #شیرینم
#من_از_تو_صبر_ندارم_که_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/283
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا #خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی #زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر ظن کز سرم سودای #عشقت
رود تا بر زمینم استخوان هست
اگر پیشم نشینی #دل نشانی
و گر غایب شوی در #دل نشان هست
به گفتن راست #ناید #شرح حسنت
ولیکن گفت #خواهم تا زبان هست
ندانم قامتست آن یا قیامت
که میگوید چنین سرو روان هست
توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین #شیرین دهان هست
بجز پیشت نخواهم سر نهادن
اگر بالین نباشد آستان هست
برو #سعدی که کوی وصل جانان
نه بازاریست کان جا قدر جان هست
#مرا_خود_با_تو_چیزی_در_میان_هست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/634
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
سرو #زیبا و به #زیبایی بالای تو نه
شهد #شیرین و به #شیرینی گفتار تو نیست
خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست
کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر
که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست
آدمی نیست مگر کالبدی بیجانست
آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست
ای که #شمشیر جفا بر سر ما آختهای
صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست
جور تلخست ولیکن چه کنم گر نبرم
چون گریز از لب #شیرین شکربار تو نیست
من سری دارم و در پای تو #خواهم بازید
خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست
به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر
که مرا طاقت #نادیدن دیدار تو نیست
#سعدیا گر نتوانی که کم #خود گیری
سر #خود گیر که #صاحب نظری کار تو نیست
#کس_ندانم_که_در_این_شهر_گرفتار_تو_نیست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/615
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر
گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای
شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر
گر ز پیش #خود برانی چون سگ از مسجد مرا
سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای #دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر
چون کنم کز #دل شکیبایم ز #دلبر #ناشکیب
چون کنم کز جان گزیر است و ز جانان #ناگزیر
بی تو گر در جنتم #ناخوش #شراب سلسبیل
با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر
گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من
وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر
تا روانم هست #خواهم راند #نامت بر زبان
تا وجودم هست #خواهم کند نقشت در ضمیر
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر
بوالعجب شوریدهام سهوم به رحمت درگذار
سهمگن درماندهام جرمم به طاعت درپذیر
آه دردآلود #سعدی گر ز گردون بگذرد
در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر
#فتنهام_بر_زلف_و_بالای_تو_ای_بدر_منیر #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/412
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سست پیمانا به یک ره #دل ز ما برداشتی
آخر ای بد عهد سنگین #دل چرا برداشتی
نوع تقصیری تواند بود ای سلطان #عشق
تا به یک ره سایه لطف از گدا برداشتی
گفته بودی با تو در #خواهم کشیدن جام وصل
جرعهای #ناخورده #شمشیر جفا برداشتی
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو #خود خاطر ز ما برداشتی
لعل دیدی #لاجرم چشم از شبه بردوختی
در پسندیدی و دست از کهربا برداشتی
شمع برکردی چراغت بازنامد در نظر
گل فرا دست آمدت مهر از گیا برداشتی
دوست بردارد به جرمی یا خطایی #دل ز دوست
تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی
عمرها در #زیر دامن برد #سعدی پای صبر
سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی
#سست_پیمانا_به_یک_ره_دل_ز_ما_برداشتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/167
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈