eitaa logo
الهام انیمیشن
89 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
نگفتم روزه بسیاری نپاید ریاضت بگذرد سختی سر آید پس از دشواری آسانیست ولیکن آدمی را صبر باید رخ از ما تا به کی پنهان کند عید هلال آنک به ابرو می‌نماید سرابستان در این موسم چه بندی درش بگشای تا برگشاید غلامان را بگو تا عود سوزند کنیزک را بگو تا مشک ساید که پندارم نگار سروبالا در این دم تهنیت گویان درآید سواران حلقه بربودند و آن شوخ هنوز از حلقه‌ها می‌رباید چو یار اندر حدیث آید به مجلس مغنی را بگو تا کم سراید که شعر اندر چنین مجلس نگنجد بلی گر گفته شاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/449 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چنان در قید مهرت پای بندم که گویی آهوی سر در کمندم گهی بر درد بی درمان بگریم گهی بر حال بی سامان بخندم مرا هوشی نماند از و گوشی که پند هوشمندان کار بندم مجال صبر تنگ آمد به یک بار حدیث بر صحرا فکندم نه مجنونم که بردارم از دوست مده گر عاقلی ای پندم چنین صورت نبندد هیچ نقاش معاذالله من این صورت نبندم چه جان‌ها در غمت فرسود و تن‌ها نه تنها من اسیر و مستمندم تو هم بازآمدی و اگر بازآمدی بخت بلندم گر آوازم دهی من خفته در گور برآساید روان دردمندم سری دارم فدای خاک پایت گر آسایش رسانی ور گزندم و گر در رنج راحت توست من این بیداد بر می‌پسندم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/338 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست سازگاری نکند آب و هوای دگرم وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم پای می‌پیچم و چون پای می‌پیچد بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم چه کنم دست ندارم به گریبان اجل تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم آتش خشم تو برد آب من خاک آلود بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی حرف‌ها بینی آلوده به جگرم نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم به هوای سر زلف تو درآویخته بود از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم گر سخن گویم من بعد شکایت باشد ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم خار سودای تو آویخته در دامن ننگم آید که به اطراف گذرم بصر روشنم از سرمه خاک در توست قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور هم سفر به که نماندست مجال حضرم سرو بالای تو در باغ تصور برپای شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست که به غاشیه بر سر به رکاب تو درم گر به دوری سفر از تو جدا ماند شرم بادم که همان کوته نظرم به قدم رفتم و به سر بازآیم گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو به مگسران ملامت ز کنار شکرم از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/329 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم از دست او جان می‌برم تا افکنم در پای او تا تو نپنداری که من از دست او جان می‌برم تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل هر لحظه از بیداد او سر در گریبان می‌برم خواهی به لطفم گو بخوان به قهرم گو بران طوعا و کرها بنده‌ام فرمان می‌برم درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم ای ساربان آهسته رو با صبر کن تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم ای روزگار عافیت شکرت نکردم دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم گفتم به پایان آورم در عمر با او شبی حالا به روی او روزی به پایان می‌برم دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن می‌برم من ندانم وصف او گفتن سزای قدر او گل آورند از بوستان من به بستان می‌برم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/319 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون من به این کار می‌کنم بر فعل دیگران به چه انکار می‌کنم سماع بر بستان همی‌کند من بر شقایق رخسار می‌کنم هر جا که سرو قامتی و موی خود را بدان کمند گرفتار می‌کنم گر تیغ برکشند عزیزان به من من همچنان تأمل دیدار می‌کنم هیچم نماند در همه عالم به اتفاق الا سری که در قدم یار می‌کنم آن‌ها که همه از یاد من برفت الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم چون دست قدرتم به تمنا نمی‌رسد صبر از مراد به می‌کنم همسایه گو گواهی مستی و عاشقی بر من مده که اقرار می‌کنم من بعد از این نه زهد فروشم نه معرفت کان در ضمیر نیست که اظهار می‌کنم جان است و از محبت جانان دریغ نیست اینم که دست می‌دهد ایثار می‌کنم زنار اگر ببندی هزار بار به زان که خرقه بر سر زنار می‌کنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/286 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران دلم در بند تنهایی بفرسود چو در قفس روز هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران به خیل هر که می‌آیم به زنهار نمی‌بینم به جز زنهارخواران ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران دلا گر دوستی داری به بباید بردنت جور هزاران خلاف یاران است که برگردند روز تیرباران چه باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/252 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگفتم روزه بسیاری نپاید ریاضت بگذرد سختی سر آید پس از دشواری آسانیست ولیکن آدمی را صبر باید رخ از ما تا به کی پنهان کند عید هلال آنک به ابرو می‌نماید سرابستان در این موسم چه بندی درش بگشای تا برگشاید غلامان را بگو تا عود سوزند کنیزک را بگو تا مشک ساید که پندارم نگار سروبالا در این دم تهنیت گویان درآید سواران حلقه بربودند و آن شوخ هنوز از حلقه‌ها می‌رباید چو یار اندر حدیث آید به مجلس مغنی را بگو تا کم سراید که شعر اندر چنین مجلس نگنجد بلی گر گفته شاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/449 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست سازگاری نکند آب و هوای دگرم وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم پای می‌پیچم و چون پای می‌پیچد بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم چه کنم دست ندارم به گریبان اجل تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم آتش خشم تو برد آب من خاک آلود بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی حرف‌ها بینی آلوده به جگرم نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم به هوای سر زلف تو درآویخته بود از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم گر سخن گویم من بعد شکایت باشد ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم خار سودای تو آویخته در دامن ننگم آید که به اطراف گذرم بصر روشنم از سرمه خاک در توست قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور هم سفر به که نماندست مجال حضرم سرو بالای تو در باغ تصور برپای شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست که به غاشیه بر سر به رکاب تو درم گر به دوری سفر از تو جدا ماند شرم بادم که همان کوته نظرم به قدم رفتم و به سر بازآیم گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو به مگسران ملامت ز کنار شکرم از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/329 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم از دست او جان می‌برم تا افکنم در پای او تا تو نپنداری که من از دست او جان می‌برم تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل هر لحظه از بیداد او سر در گریبان می‌برم خواهی به لطفم گو بخوان به قهرم گو بران طوعا و کرها بنده‌ام فرمان می‌برم درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم ای ساربان آهسته رو با صبر کن تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم ای روزگار عافیت شکرت نکردم دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم گفتم به پایان آورم در عمر با او شبی حالا به روی او روزی به پایان می‌برم دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن می‌برم من ندانم وصف او گفتن سزای قدر او گل آورند از بوستان من به بستان می‌برم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/319 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران دلم در بند تنهایی بفرسود چو در قفس روز هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران به خیل هر که می‌آیم به زنهار نمی‌بینم به جز زنهارخواران ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران دلا گر دوستی داری به بباید بردنت جور هزاران خلاف یاران است که برگردند روز تیرباران چه باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/252 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈