eitaa logo
الهام انیمیشن
89 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
آن را که میسر نشود صبر و قناعت باید که ببندد کمر خدمت و طاعت چون دوست گرفتی چه غم از دشمن ؟ گو بوق ملامت بزن و کوس شناعت گر همه بیداد کند هیچ مگویید تعذیب به از ذل شفاعت از هر چه تو گویی به قناعت بشکیبم امکان شکیب از تو محالست و قناعت گر نسخه روی تو به بازار برآرند نقاش ببندد در دکان صناعت جان بر کف دست آمده تا روی تو بیند خود نمی‌آیدش از ننگ بضاعت دریاب دمی صحبت یاری که دگربار چون رفت نیاید به کمند آن دم و ساعت انصاف نباشد که من خسته رنجور پروانه او باشم و او جماعت لیکن چه توان کرد که قوت نتوان کرد با گردش ایام به بازوی شجاعت دل در شد و جان در طلبت سوخت با این همه خجل از ننگ بضاعت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/604 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرو به که ز چشم برباید گرت مشاهده در خیال آید مجال صبر همین بود و منتهای شکیب دگر مپای که عمر این همه نمی‌پاید چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی تو بیا که دگر هیچ در نمی‌باید اگر چه حسنند در جهان بسیار چو آفتاب برآید ستاره ننماید ز نقش روی تو مشاطه دست بازکشید که داشت که را بیاراید به لطف من در جهان نبینی دوست که دشمنی کند و دوستی بیفزاید نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس که مرده را به نسیمت روان بیاساید دریغ نیست مرا هر چه هست در طلبت دلی چه باشد و جانی چه در حساب آید چرا و چون نرسد دردمند عاشق را مگر مطاوعت دوست تا چه فرماید گر آه سینه رسد به حضرت دوست چه جای دوست که دشمن بر او ببخشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/443 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم قبول کنی ور برانی از بر نگردم از تو و گر فدا کنم سر تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی چنان که در آید به رای انور نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب غلام همی‌پروری و چاکر اگر برابر به حکم نگذاری خیال روی تو نگذارم از برابر مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند که راضیم که قفا بینم از ستمگر حدیث صبر من از روی تو همان مثل است که صبر طفل به شیر از کنار مادر رواست گر همه خلق از نظر بیندازی که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر به روی تو گفتم که جان برافشانم دگر به درافتادم از محقر تو سر به صحبت درآوری هیهات زهی خیال که من کرده‌ام مصور چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی همانچه مورچه را بر سر آمد از پر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/375 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو تو آمدی مرا بس که حدیث گفتم چو تو ایستاده باشی ادب آن که من بیفتم تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی گل سرخ دارد که چرا همی‌شکفتم چو به منتها رسد برود قرار همه خلق را خبر شد غم که می‌نهفتم به امید آن که جایی قدمی نهاده باشی همه خاک‌های به دیدگان برفتم دو سه بامداد دیگر که نسیم برآید بتر از هزاردستان بکشد فراق جفتم نشنیده‌ای که فرهاد چگونه سنگ سفتی نه چو سنگ آستانت که به آب دیده سفتم نه عجب شب درازم که دو دیده باز باشد به خیالت ای ستمگر عجب است اگر بخفتم ز هزار بحلند بندگانت تو بگوی تا بریزند و بگو که من نگفتم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/345 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای ولوله تو بر هر سر کویی روی تو ببرد از ما هر غم رویی آخر سر مویی به ترحم نگر آن را کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی کم می‌نشود تشنگی دیده شوخم با آن که روان کرده‌ام از هر مژه جویی ای هر تنی از مهر تو افتاده به کنجی وی هر از شوق تو آواره به سویی ما یکدل و تو نداری که برآیی هر لحظه به دستانی و هر روز به در کان نبود چون تن تو سیمی وز سنگ نخیزد چو سخت تو رویی بر هم نزند دست خزان بزم ریاحین گر باد به بستان برد از زلف تو بویی با این همه میدان لطافت که تو داری چه بود در خم چوگان تو گویی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/184 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تعالی الله چه روی است آن که گویی آفتابستی و گر مه را حیا بودی ز در نقابستی اگر را نظر بودی چو نرگس تا جهان بیند ز رنگ رخسارش چو نیلوفر در آبستی شبان نمی‌گیرد نه روز آرام و آسایش ز چشم مست میگونش که پنداری به گر آن شاهد که من دانم به هر کس روی بنماید فقیر از رقص در حالت خطیب از می خرابستی چنان مستم که پنداری نماند امید هشیاری به هش بازآمدی مجنون اگر مست گر آن ساعد که او دارد بدی با رستم دستان به یک ساعت بیفکندی اگر افراسیابستی بیار ای لعبت ساقی اگر تلخ است و گر که از دستت شکر باشد و گر زهر کمال حسن رویت را مخالف نیست جز دریغا آن لب اگر جوابستی اگر دانی که تا هستم نظر با جز تو پیوستم پس آنگه بر من مسکین جفا کردن صوابستی زمین تشنه را باران نبودی بعد از این حاجت اگر چندان که در چشمم سرشک اندر سحابستی ز خاکم رشک می‌آید که بر سر می‌نهی پایش که نعلینت چه بودی گر ترابستی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/170 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری انصاف می‌دهم که لطیفان و بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری از چون تو آدمیان در میان خلق انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد با صورت بدیع تو کردن برابری ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری صید اوفتاد و پای مسافر به بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری صبری که بود مایه دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/135 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری انصاف می‌دهم که لطیفان و بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری از چون تو آدمیان در میان خلق انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد با صورت بدیع تو کردن برابری ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری صید اوفتاد و پای مسافر به بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری صبری که بود مایه دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/135 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرو به که ز چشم برباید گرت مشاهده در خیال آید مجال صبر همین بود و منتهای شکیب دگر مپای که عمر این همه نمی‌پاید چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی تو بیا که دگر هیچ در نمی‌باید اگر چه حسنند در جهان بسیار چو آفتاب برآید ستاره ننماید ز نقش روی تو مشاطه دست بازکشید که داشت که را بیاراید به لطف من در جهان نبینی دوست که دشمنی کند و دوستی بیفزاید نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس که مرده را به نسیمت روان بیاساید دریغ نیست مرا هر چه هست در طلبت دلی چه باشد و جانی چه در حساب آید چرا و چون نرسد دردمند عاشق را مگر مطاوعت دوست تا چه فرماید گر آه سینه رسد به حضرت دوست چه جای دوست که دشمن بر او ببخشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/443 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم قبول کنی ور برانی از بر نگردم از تو و گر فدا کنم سر تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی چنان که در آید به رای انور نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب غلام همی‌پروری و چاکر اگر برابر به حکم نگذاری خیال روی تو نگذارم از برابر مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند که راضیم که قفا بینم از ستمگر حدیث صبر من از روی تو همان مثل است که صبر طفل به شیر از کنار مادر رواست گر همه خلق از نظر بیندازی که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر به روی تو گفتم که جان برافشانم دگر به درافتادم از محقر تو سر به صحبت درآوری هیهات زهی خیال که من کرده‌ام مصور چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی همانچه مورچه را بر سر آمد از پر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/375 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈