eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را حدیث آن گه کند که با بوستان آید چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید من ای دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید نسیم را گفتم تو با او جانبی داری کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید گناه توست اگر وقتی بنالد ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید خطا گفتم به که جوری می‌کند عذرا نمی‌باید که وامق را شکایت بر زبان آید قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید زمین باغ و بستان را به باد نوروزی بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید گرت گردد ز دست دوستان نه دوستی باشد که از بر دهان آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/436 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی گواهی می‌دهد صورت بر اخلاقش به نگارینا به هر تندی که می‌خواهی جوابم ده اگر تلخ اتفاق افتد به بیندایی دگر چون ببینم که من در از تو نمی‌بینم شکیبایی از این پس عیب شیدایان نخواهم کرد و مسکینان که دانشمند از این صورت بر آرد سر به شیدایی چنانم در حاضر که جان در جسم و در رگ فراموشم نه‌ای وقتی که دیگر وقت یاد آیی شبی هر که می‌خواهد که با جانان به روز آرد بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی بیار ای لعبت ساقی بگو ای کودک مطرب که صوفی در سماع آمد دوتایی کرد یکتایی سخن پیدا بود که حدش تا کجا باشد زبان درکش که منظورت ندارد حد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/194 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه من تنها گرفتارم به دام زلف که هر کس با سری دارند و سودایی قرین یار را چه پروای چمن باشد هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر تو با داری چه دانی حال شیدایی همی‌دانم که فریادم به گوشش می‌رسد لیکن ملولی را چه غم دارد ز حال عجب دارند یارانم که دستش را همی‌بوسم ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با نه آخر جان برآمد در تمنایی خرد با می‌کوشد که وی را در کمند آرد ولیکن بر نمی‌آید ضعیفی با توانایی مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می‌آمد نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی تو خشم بر ما گیر و چشم بر ما کن که ما را با کسی دیگر نمانده‌ست از تو پروایی نپندارم که را بیازاری و بگذاری که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/187 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه من تنها گرفتارم به دام زلف که هر کس با سری دارند و سودایی قرین یار را چه پروای چمن باشد هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر تو با داری چه دانی حال شیدایی همی‌دانم که فریادم به گوشش می‌رسد لیکن ملولی را چه غم دارد ز حال عجب دارند یارانم که دستش را همی‌بوسم ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با نه آخر جان برآمد در تمنایی خرد با می‌کوشد که وی را در کمند آرد ولیکن بر نمی‌آید ضعیفی با توانایی مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می‌آمد نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی تو خشم بر ما گیر و چشم بر ما کن که ما را با کسی دیگر نمانده‌ست از تو پروایی نپندارم که را بیازاری و بگذاری که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/187 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را حدیث آن گه کند که با بوستان آید چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید من ای دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید نسیم را گفتم تو با او جانبی داری کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید گناه توست اگر وقتی بنالد ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید خطا گفتم به که جوری می‌کند عذرا نمی‌باید که وامق را شکایت بر زبان آید قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید زمین باغ و بستان را به باد نوروزی بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید گرت گردد ز دست دوستان نه دوستی باشد که از بر دهان آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/436 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈