رخ سوی خرابات نهادیم دگربار
در دام خرابات فتادیم دگربار
#از_بهر_یکی_جرعه_دو_صد_توبه_شکستیم
در دیر مغان روزه گشادیم دگربار
در کنج خرابات یکی مغبچه دیدیم
در پیش رخش سر بنهادیم دگربار
#آن_دل_که_به_صد_حیله_ز_خوبان_بربودیم
در دست یکی مغبچه دادیم دگربار
یک بار ندیدیم رخش وز غم #عشقش
صدبار بمردیم و بزادیم دگربار
دیدیم که بیعشق رخش زندگیی نیست
بیعشق رخش زنده مبادیم دگربار
#غم_بر_دل_ما_تاختن_آورد_ز_عشقش
با این همه غم، بین که چه شادیم دگربار
شد در سر سودای رخش دین و #دل ما
بنگر، #دل و دین داده به بادیم دگربار
عشقش به زیان برد صلاح و ورع ما
اینک همه در عین فسادیم دگربار
با نیستی خود همه با قیمت و قدریم
با هستی خود #جمله کسادیم دگربار
تا هست #عراقی همه هستیم مریدش
چون نیست شود، #جمله مرادیم دگربار
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1126
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز غم زار و حقیرم، با که گویم؟
ز غصه میبمیرم، با که گویم؟
#ز_هجر_یار_گریانم،_ندانم
که دامان که گیرم؟ با که گویم؟
ز جورش در فغانم، چند نالم؟
گذشت از حد نفیرم، با که گویم؟
#مرا_از_خود_جدا_دارد_نگاری
که نیست از وی گزیرم، با که گویم؟
به بوی وصل او عمرم به سر شد
فراقش کرد پیرم، با که گویم؟
شب و روز آتش سودای #عشقش
همی سوزد ضمیرم، با که گویم؟
#مرا_خلقان_توانگر_میشمارند
من مسکین فقیرم، با که گویم؟
چنان سوزد مرا تاب غم او
که گویی در سعیرم، با که گویم؟
هر آن غم، کز فراقش بر من آید
به دیده میپذیرم، با که گویم؟
به فریادم شب و روز از #عراقی
به دست او اسیرم، با که گویم؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1037
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه کنم که #دل نسازم هدف خدنگ او من؟
به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟
#به_کدام_دل_توانم_که_تن_از_غمش_رهانم؟
به چه حیله واستانم #دل خود ز چنگ او من؟
چو خدنگ غمزهٔ او #دل و جان و سینه خورده
پس ازین دگر چه بازم به سر خدنگ او من؟
#ز_غمش_دو_دیده_خون_گشت_و_ندید_رنگ_او_چشم
نچشیده طعم شکر ز دهان تنگ او من
دل و دین به باد دادم به امید آنکه یابم
خبری ز بوی زلفش، اثری ز رنگ او من
چو نهنگ بحر #عشقش دو جهان بدم فرو برد
به چه حیله جان برآرم ز دم نهنگ او من؟
#لب_او_چو_شکر_آمد،_غم_عشق_او_شرنگی
بخورم به بوی لعلش، چو شکر شرنگ او من
به عتاب گفت: #عراقی، سر صلح تو ندارم
همه عمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1014
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن مونس غمگسار جان کو؟
و آن شاهد جان انس و جان کو؟
#آن_جان_جهان_کجاست_آخر؟
و آن آرزوی همه جهان کو؟
حیران همه ماندهایم و واله
کان یار لطیف مهربان کو؟
#با_هم_بودیم_خوش،_زمانی
آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟
ای #دل شده، دم مزن ز #عشقش
گر عاشق صادقی نشان کو؟
گر باخبری ازو نشان چیست؟
ور بیخبری ز جان فغان کو؟
#گر_یافتهای_ز_عشق_بویی
خون #دل و چشم خون فشان کو؟
ور همچو من از فراق زاری
دل خسته و جان ناتوان کو؟
ای #دل، منگر سوی #عراقی
سرگشته مباش همچنان کو
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1004
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای در میان جانم گنجی نهان نهاده
بس نکتههای معنی اندر زبان نهاده
#سر_حکیم_ما_را_در_شوق_لایزالی
در من یزید #عشقش پیش دکان نهاده
در جلوهگاه معنی معشوق رخ نموده
در بارگاه صورت تختش عیان نهاده
#از_نیست_هست_کرده،_از_بهر_جلوهٔ_خود
وانگه نشان هستی بر بینشان نهاده
روحی بدین لطیفی در چاه تن فگنده
سری بدین عزیزی در قعر جان نهاده
خود کرده رهنمایی آدم به سوی گندم
ابلیس بهر تادیب اندر میان نهاده
#خود_کرده_آنچه_کرده،_وانگه_بدین_بهانه
هر لحظه جرم و عصیان بر این و آن نهاده
بعضی برای دوزخ، بعضی برای انسان
اندر #بهشت باقی امن و امان نهاده
کس را درین میانه چون و چرا نزیبد
هر کس نصیب او را هم غیبدان نهاده
عمری درین تفکر، از غایت تحیر
گوش #دل #عراقی بر آستان نهاده
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/999
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امروز مرا در #دل جز یار نمیگنجد
تنگ است، از آن در وی اغیار نمیگنجد
#در_دیدهٔ_پر_آبم_جز_یار_نمیآید
وندر #دلم از مستی جز یار نمیگنجد
با این همه هم شادم کاندر #دل تنگ من
غم چاره نمییابد، تیمار نمیگنجد
#جان_در_تنم_ار_بیدوست_هربار_نمیگنجد
از غایت تنگ آمد کین بار نمیگنجد
کو جام می #عشقش؟ تا مست شوم زیراک:
در بزم وصال او هشیار نمیگنجد
کو دام سر زلفش؟ تا صید کند #دل را
کاندر خم زلف او #دلدار نمیگنجد
#چون_طره_برافشاند_این_روی_بپوشاند
جایی که یقین آید پندار نمیگنجد
عشقش چو درون تازد جان حجره بپردازد
آنجا که وطن سازد دیار نمیگنجد
این قطرهٔ خون تا یافت از خاک درش بویی
از شادی آن در پوست چون نار نمیگنجد
غم گرچه خورد جانم، هم غم نخورم زیراک:
اندر حرم جانان غمخوار نمیگنجد
تحفه بر #دل بردم جان و تن و دین و هوش
دل گفت: برو، کانجا هر چار نمیگنجد
خواهی که درآیی تو، بگذار #عراقی را
کاندر حرم جانان جز یار نمیگنجد
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/893
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟
نگوید: چون شد آخر آن #دل بیمار چتوان کرد؟
#تنم_از_رنج_بگدازد،_دلم_از_غم_به_جان_آرد
چنین است، ای مسلمانان مرا غمخوار چتوان کرد؟
ز داروخانهٔ لطفش چو دارو جان نمییابد
بسازم با غم دردش بنالم زار چتوان کرد؟
#دلا،_بر_من_همین_باشد_که_جان_در_راه_او_بازم
اگر آن ماه ننماید مرا رخسار چتوان کرد؟
چو از خوان وصال او ندارم جز جگر قوتی
بخایم هم از بن دندان جگر ناچار چتوان کرد؟
سحرگاهان به کوی او بسی رفتم به بوی او
بسی گفتم: قبولم کن، نکرد آن یار چتوان کرد؟
#چنان_نالیدم_از_شوقش_که_شد_بیدار_همسایه
ز خواب این دیدهٔ بختم نشد بیدار چتوان کرد؟
مرا چون نیست از #عشقش به جز تیمار و غم روزی
ضرورت میخورم هر دم غم و تیمار چتوان کرد؟
عراقی نیک میخواهد که فخر عالمی باشد
ولیکن یار میخواهد که باشد عار چتوان کرد؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/872
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر یکبار زلف یار از رخسار برخیزد
هزاران آه مشتاقان ز هر سو زار برخیزد
#وگر_غمزهاش_کمین_سازد_دل_از_جان_دست_بفشاند
وگر زلفش برآشوبد ز جان زنهار برخیزد
چو رویش پرده بگشاید که و صحرا به رقص آید
چو #عشقش روی بنماید خرد ناچار برخیزد
#صبا_گر_از_سر_زلفش_به_گورستان_برد_بویی
ز هر گوری دو صد بیدل ز بوی یار برخیزد
نسیم زلفش ار ناگه به ترکستان گذر سازد
هزاران عاشق از سقسین و از بلغار برخیزد
نوای مطرب #عشقش اگر در گوش جان آید
ز کویش دست بفشاند قلندروار برخیزد
#چو_یاد_او_شود_مونس_ز_جان_اندوه_بنشیند
چو اندوهش شود غم خور ز #دل تیمار برخیزد
دلا بیعشق او منشین ز جان برخیز و سر در باز
چو عیاران مکن کاری که گرد از کار برخیزد
درین دریا فگن خود را مگر دری به دست آری
کزین دریای بیپایان گهر بسیار برخیزد
وگر موجیت برباید، زهی دولت، تو را آن به
که عالم پیش قدر تو چو خدمتکار برخیزد
حجاب ره تویی برخیز و در فتراک #عشق آویز
که بیعشق آن حجاب تو ز ره دشوار برخیزد
عراقی، هر سحرگاهی بر آر از سوز #دل آهی
ز خواب این دیدهٔ بختت مگر یکبار برخیزد
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/866
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد
#بس_دل_که_به_کوی_غم_او_شاد_فروشد
بس جان که ز #عشق رخ او زار برآمد
در صومعه و بتکده #عشقش گذری کرد
مؤمن ز #دل و گبر، ز زنار برآمد
#در_کوی_خرابات_جمالش_نظر_افگند
شور و شغبی از در خمار برآمد
در وقت مناجات خیال رخش افروخت
فریاد و فغان از #دل ابرار برآمد
یک جرعه ز جام لب او میزدهای یافت
سرمست و خرامان به سر دار برآمد
#در_سوختهای_آتش_شمع_رخش_افتاد
از سوز #دلش شعلهٔ انوار برآمد
باد در او بر سر آتش گذری کرد
از آتش سوزان گل بی خار برآمد
ناگاه ز رخسار شبی پرده برانداخت
صد مهر ز هر سو به شب تار برآمد
باد سحر از خاک درش کرد حکایت
صد نالهٔ زار از #دل بیمار برآمد
کی بو که فروشد لب او بوسه به جانی؟
کز بوک و مگر جان خریدار برآمد
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/860
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
#چو_باخود_یافتند_اهل_طرب_را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
#ز_بهر_صید_دلهای_جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هر کجا درد #دلی بود
به هم کردند و #عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس #دلها که بیآرام کردند
#چو_گوی_حسن_در_میدان_فکندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز در صد آفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به #دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/849
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
#چو_باخود_یافتند_اهل_طرب_را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
#ز_بهر_صید_دلهای_جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هر کجا درد #دلی بود
به هم کردند و #عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس #دلها که بیآرام کردند
#چو_گوی_حسن_در_میدان_فکندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز در صد آفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به #دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/849
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت طرب #خوش یافتم آن #دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از #شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
دوش ای پسر می #خوردهای چشمت گواهی میدهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
روی #خوش و آواز #خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب #خوشآواز را
چشمان ترک و ابروان جان را به #ناوک میزنند
یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را
شور غم #عشقش چنین حیف است پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را
#شیرازْ پرغوغا شدست از فتنهٔ چشم #خوشت
ترسم که آشوبِ #خوشت برهم زند #شیراز را
من مرغکی پربستهام زان در قفس بنشستهام
گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
#سعدی تو مرغ #زیرکی #خوبت به دام آوردهام
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را
#وقت_طرب_خوش_یافتم_آن_دلبر_طناز_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/632
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زان گه که بر آن صورت #خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
گفتیم که عقل از همه کاری به درآید
بیچاره فروماند چو #عشقش به سر افتاد
شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم
چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد
در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش
ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد
با هر که خبر گفتم از اوصاف جمیلش
مشتاق چنان شد که چو من بیخبر افتاد
هان تا لب #شیرین نستاند #دلت از دست
کان کز غم او کوه گرفت از کمر افتاد
صاحب نظران این #نفس گرم چو آتش
دانند که در خرمن من بیشتر افتاد
نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع
کاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد
#سعدی نه حریف غم او بود ولیکن
با رستم دستان بزند هر که درافتاد
#زان_گه_که_بر_آن_صورت_خوبم_نظر_افتاد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/582
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج #خون زد
خود کرده بود غارت #عشقش حوالی #دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
دیدار #دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
دیوانگان #خود را میبست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد
یا رب #دلی که در وی پروای #خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه #عشق چون زد
غلغل فکند روحم در #گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
#سعدی ز #خود برون شو گر مرد راه #عشقی
کان کس رسید در وی کز #خود قدم برون زد
#بگذشت_و_بازم_آتش_در_خرمن_سکون_زد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/548
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج #خون زد
خود کرده بود غارت #عشقش حوالی #دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
دیدار #دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
دیوانگان #خود را میبست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد
یا رب #دلی که در وی پروای #خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه #عشق چون زد
غلغل فکند روحم در #گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
#سعدی ز #خود برون شو گر مرد راه #عشقی
کان کس رسید در وی کز #خود قدم برون زد
#بگذشت_و_بازم_آتش_در_خرمن_سکون_زد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/548
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈