ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که #غلام توام بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به #ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
به #خون خسته اگر تشنهای هلا ای دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به #شرعم از تو ستانند #خونبها ای دوست
وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر
به حق آن که نیم یار بیوفا ای دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
غم تو دست برآورد و #خون چشمم ریخت
مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست
اگر به #خوردن #خون آمدی هلا برخیز
و گر به بردن #دل آمدی بیا ای دوست
بساز با من رنجور #ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
حدیث #سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/639
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر #زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
برون از #خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد
محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم
چو #بلبل کز نشاط #گل فراغ از آشیان دارد
نه مردی گر به #شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد
به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد
محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد
خوش آمد باد نوروزی به #صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
یکی سر بر کنار یار و #خواب #صبح مستولی
چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد
چو #سعدی #عشق تنها باز و راحت بین و آسایش
به تنها ملک میراند که منظوری نهان دارد
#غلام_آن_سبک_روحم_که_با_من_سر_گران_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/565
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند
تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند
خار در پای #گل از دور به حسرت دیدن
تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند
گوش در گفتن #شیرین تو واله تا کی
چشم در منظر مطبوع تو حیران تا چند
بیم آنست دمادم که برآرم فریاد
صبر پیدا و جگر #خوردن پنهان تا چند
تو سر #ناز برآری ز گریبان هر روز
ما ز جورت سر فکرت به گریبان تا چند
رنگ دستت نه به حناست که #خون #دل ماست
خوردن #خون #دل خلق به دستان تا چند
#سعدی از دست تو از پای درآید روزی
طاقت بار ستم تا کی و هجران تا چند
#آخر_ای_سنگدل_سیم_زنخدان_تا_چند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/502
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم
روزی به درآیم من از این پرده #ناموس
هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
المنة لله که #دلم صید غمی شد
کز #خوردن غمهای پراکنده برستم
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بشکستی و من بر سر پیمان درستم
تا ذوق درونم خبری میدهد از دوست
از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم
میخواستمت پیشکشی #لایق خدمت
جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم
چون نیک بدیدم که نداری سر #سعدی
بر بخت بخندیدم و بر #خود بگرستم
#دل_پیش_تو_و_دیده_به_جای_دگرستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/346
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم #خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیکنامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروت است اگر من نظر تباه دارم
چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه #عشق #خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان #گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی #خوب دیدن گنه است پیش #سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
#من_اگر_نظر_حرام_است_بسی_گناه_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/320
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه از چینم حکایت کن نه از روم
که من #دل با یکی دارم در این بوم
هر آن ساعت که با یاد من آید
فراموشم شود موجود و معدوم
ز دنیا بخش ما غم #خوردن آمد
نشاید #خوردن الا رزق مقسوم
رطب #شیرین و دست از نخل کوتاه
زلال اندر میان و تشنه محروم
از آن شاهد که در اندیشه ماست
ندانم زاهدی در شهر معصوم
به روی او نماند هیچ منظور
به بوی او نماند هیچ مشموم
نه بی او #عشق میخواهم نه با او
که او در سلک من حیف است منظوم
#رفیقان چشم ظاهربین بدوزید
که ما را در میان سریست مکتوم
همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کرد مفهوم
چنان سوزم که خامانم نبینند
نداند تندرست احوال محموم
مرا گر #دل دهی ور جان ستانی
عبادت #لازم است و بنده ملزوم
نشاید برد #سعدی جان از این کار
مسافر تشنه و جلاب مسموم
چو آهن تاب آتش مینیارد
همیباید که پیشانی کند موم
#نه_از_چینم_حکایت_کن_نه_از_روم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/279
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
چارهای نیست به جز دیدن و حسرت #خوردن
آدمی را که طلب هست و توانایی نیست
صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن
بند بر پای توقف چه کند گر نکند
شرط #عشق است بلا دیدن و پای افشردن
روی در خاک در دوست بباید مالید
چون میسر نشود روی به روی آوردن
نیم جانی چه بود تا ندهد دوست به دوست
که به صد جان #دل جانان نتوان آزردن
سهل باشد سخن سخت که #خوبان گویند
جور #شیرین دهنان تلخ نباشد بردن
هیچ شک مینکنم کآهوی مشکین تتار
شرم دارد ز تو مشکین خط آهو گردن
روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز
پیش بالای تو باری چو بباید مردن
#سعدیا دیده نگه داشتن از صورت #خوب
نه چنان است که #دل دادن و جان پروردن
#دست_با_سرو_روان_چون_نرسد_در_گردن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/239
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #خوش بود دو #دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی #خوردن
به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن
اگر هزار جفا سروقامتی بکند
چو #خود بیاید عذرش بباید آوردن
چه شکر گویمت ای باد مشک بوی وصال
که بوستان امیدم بخواست پژمردن
فراق روی تو هر روز #نفس کشتن بود
نظر به شخص تو امروز روح پروردن
کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
اگر سری برود بیگناه در پایی
به خردهای ز بزرگان نشاید آزردن
به تازیانه گرفتم که بی #دلی بزنی
کجا تواند رفتن کمند در گردن
کمال شوق ندارند عاشقان صبور
که احتمال ندارد بر آتش افسردن
گر آدمی صفتی #سعدیا به #عشق بمیر
که مذهب حیوان است همچنین مردن
#چه_خوش_بود_دو_دلارام_دست_در_گردن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/240
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چرا #دل به تو دادم که #دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از #دل بروند
تو چنان در #دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی #خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از #عشق نکو باشد و بی #خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم #خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به #شیرینی و چربی بخورند
#سعدیا چرب زبانی کن و #شیرین سخنی
#من_چرا_دل_به_تو_دادم_که_دلم_میشکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/80
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند #خواب را
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل
وان را که عقل رفت چه داند صواب را
گفتم مگر به وصل رهایی بود ز #عشق
بیحاصل است #خوردن مستسقی آب را
دعوی درست نیست گر از دست #نازنین
چون #شربت شکر نخوری زهر #ناب را
#عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست
همشرکتی به #خوردن و خفتن دواب را
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را
قوم از #شراب مست و ز منظور بینصیب
من مست از او چنان که نخواهم #شراب را
#سعدی نگفتمت که مرو در کمند #عشق
تیر نظر بیفکند افراسیاب را
#گر_ماه_من_برافکند_از_رخ_نقاب_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/18
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر #خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از #خواب بامداد
برخاستم به طالع فر#خنده فال دوست
از #دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ #دل رها نکنم جز نهال دوست
تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی
کاین دوست بود در نظرم یا خیال دوست
هوشم نماند و عقل برفت و سخن نبست
مقبل کسی که محو شود در کمال دوست
#سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگارخورده چون بنماید جمال دوست
#صبحی_مبارکست_نظر_بر_جمال_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/450
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه از چینم حکایت کن نه از روم
که من #دل با یکی دارم در این بوم
هر آن ساعت که با یاد من آید
فراموشم شود موجود و معدوم
ز دنیا بخش ما غم #خوردن آمد
نشاید #خوردن الا رزق مقسوم
رطب #شیرین و دست از نخل کوتاه
زلال اندر میان و تشنه محروم
از آن شاهد که در اندیشه ماست
ندانم زاهدی در شهر معصوم
به روی او نماند هیچ منظور
به بوی او نماند هیچ مشموم
نه بی او #عشق میخواهم نه با او
که او در سلک من حیف است منظوم
#رفیقان چشم ظاهربین بدوزید
که ما را در میان سریست مکتوم
همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کرد مفهوم
چنان سوزم که خامانم نبینند
نداند تندرست احوال محموم
مرا گر #دل دهی ور جان ستانی
عبادت #لازم است و بنده ملزوم
نشاید برد #سعدی جان از این کار
مسافر تشنه و جلاب مسموم
چو آهن تاب آتش مینیارد
همیباید که پیشانی کند موم
#نه_از_چینم_حکایت_کن_نه_از_روم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/279
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چرا #دل به تو دادم که #دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از #دل بروند
تو چنان در #دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی #خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از #عشق نکو باشد و بی #خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم #خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به #شیرینی و چربی بخورند
#سعدیا چرب زبانی کن و #شیرین سخنی
#من_چرا_دل_به_تو_دادم_که_دلم_میشکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/80
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم #خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیکنامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروت است اگر من نظر تباه دارم
چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه #عشق #خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان #گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی #خوب دیدن گنه است پیش #سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
#من_اگر_نظر_حرام_است_بسی_گناه_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/320
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند #خواب را
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل
وان را که عقل رفت چه داند صواب را
گفتم مگر به وصل رهایی بود ز #عشق
بیحاصل است #خوردن مستسقی آب را
دعوی درست نیست گر از دست #نازنین
چون #شربت شکر نخوری زهر #ناب را
#عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست
همشرکتی به #خوردن و خفتن دواب را
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را
قوم از #شراب مست و ز منظور بینصیب
من مست از او چنان که نخواهم #شراب را
#سعدی نگفتمت که مرو در کمند #عشق
تیر نظر بیفکند افراسیاب را
#گر_ماه_من_برافکند_از_رخ_نقاب_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/18
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر #زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
برون از #خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد
محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم
چو #بلبل کز نشاط #گل فراغ از آشیان دارد
نه مردی گر به #شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد
به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد
محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد
خوش آمد باد نوروزی به #صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
یکی سر بر کنار یار و #خواب #صبح مستولی
چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد
چو #سعدی #عشق تنها باز و راحت بین و آسایش
به تنها ملک میراند که منظوری نهان دارد
#غلام_آن_سبک_روحم_که_با_من_سر_گران_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/565
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که #غلام توام بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به #ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
به #خون خسته اگر تشنهای هلا ای دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به #شرعم از تو ستانند #خونبها ای دوست
وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر
به حق آن که نیم یار بیوفا ای دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
غم تو دست برآورد و #خون چشمم ریخت
مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست
اگر به #خوردن #خون آمدی هلا برخیز
و گر به بردن #دل آمدی بیا ای دوست
بساز با من رنجور #ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
حدیث #سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/639
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈