آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به #خونم
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم
زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبانها به تحمل چو ستونم
مشنو که همه عمر جفا بردهام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
بیم است چو #شرح غم #عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم
آنان که #شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
شمشیر برآور که مرادم سر #سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم
#آن_کس_که_از_او_صبر_محال_است_و_سکونم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/285
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈