دلربایی ز من ناگه ربودی کاشکی آشنایی قصهٔ دردم شنودی کاشکی جذبهٔ حسنش مرا از من ربودی کاشکی ای دریغا! دیدهٔ بختم بخفتی یک سحر تا شبی در خواب نازم رخ نمودی کاشکی بودی او را در همه عالم وجودی کاشکی چون را درد او درمان و جان را مرهم است بر سر دردم دگر دردی فزودی کاشکی حلقهٔ امید تا کی بر در وصلش زنم؟ دست لطفش این در بسته گشودی کاشکی در همه عالم مرا بودی نبودی کاشکی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/959 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈