💠 نهج البلاغه و مسئله عدالت در نهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهج البلاغه» موضوع «مساله عدالت» در گفت وگو با محسن قنبریان بررسی شد. 🔺قنبریان در این باره اظهار کرد: نهج البلاغه را می توان کتاب عدالت معرفی کرد؛ به این دلیل که عمده خطبه هایش در زمان حکومت حضرت امیر(ع) ارائه شده و از سوی دیگر حکومت در اسلام برای اقامه قسط است، یعنی هدف این جهانیِ حکومت، رساندن جامعه به عدالت اجتماعی است لذا طبیعی خواهد بود که نهج البلاغه پر از آموزه هایی مملو از عدالت اجتماعی باشد. در عین حال عدالت اجتماعی گستره وسیعی دارد و اعم از عدالت اقتصادی است گرچه که نکته مهم آن در عدالت اقتصادی است و من در بحث خود ازعدالت قضایی، سیاسی و اقتصادی در نهچ البلاغه گفت وگو می کنم. در ادامه دیانی گفت: یعنی اعتقاد به این مساله دارید که چشم‌اندازی که از عدالت در نهج‌البلاغه داریم جامع هستند اما خوانش‌های مختلف را بر می‌گیرد، بر خلاف برخی خوانش‌ها که عدالت اقتصادی یا عدالت اجتماعی را به معنای خاص کلمه برجسته می کند؟ قنبریان در پاسخ گفت: بله ، نگاه های متجزی است که راه را برای التقاط فراهم می کند؛ که اگر فقط عدالت اقتصادی را بگیریم و از عدالت سیاسی که آزادی و مردم سالاری و در عین حال امامت و ولایت را وارد عدالت اجتماعی می کند غافل شویم دچار یک التقاط خواهیم شد، از سوی دیگر اگر فقط به عدالت سیاسی پرداختیم و از عدالت اقتصادی غافل شدیم یک جور التقاط دیگر اتفاق می افتد که در جوامع لیبرالیستی شاهد آن هستیم، یعنی همان طور که ممکن است با قرائت سویالیستی از نهج البلاغه در این سال ها مواجه شویم ممکن است با قرائت لیبرالیستی هم مواجه شویم که در یک بخش قسمت های عدالت اقتصادی اش را نخواند و احیانا برخی ابزارهای مردم سالارانه را بخواند. باید همه این مجموعه را با هم دید. 🔺در ادامه دیانی به طرح این پرسش و مساله پرداخت که : از عدالت سیاسی در نهج البلاغه صحبت کردید، این مولفه را توضیح دهید که اولا به چه معناست و دوما چه قرائت و شواهدی را در نهج البلاغه و سیره علوی مبنی بر اهتمام به عدالت سیاسی می دانید؟ قنبریان در پاسخ گفت: اگر به همین مبنا از حضرت امیر (ع) که فرمود «عدالت قرار گرفتن چیزها در جای صحیح خودش است» توجه کنیم، عدالت سیاسی از قضا مادر عدالت ها است. ما در تلقی امامت نقش مردم را جدی می دانیم و بدون مردم امامتی نخواهد بود و ولایتی منعقد نخواهد شد، از این حیث هم امام و هم مردم سر جای خود می نشینند، پس هم عدالت است، هم امامت و مردم سالاری؛ عهدنامه مالک اشتر که سند صحیحی است که در غیر نهج البلاغه به ما رسیده بسیار واضح این مساله را بیان کرده است؛ اینکه امامت رکن اول امامت است واضح است چون حکومت برای عدالت برقرار می شود. وی ادامه داد: در روایت آمده است که رسول را به رسالت و اولی‌الامر را به امر به معروف و عدالت می شناسیم، پس این دو گانه امامت و یا ولایت و عدالت از اول دوگانه غلطی است. اولین رکن عدالت، عدالت سیاسی است و در فهم شیعی ما عدالت سیاسی یعنی همان امامت، در دوره معصوم به یک شکل، در دوره غیبت به شکل دیگری و این نقطه شروع است و امامت هم برای عدالت است چنانچه در قرآن فرمود: « لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ». 🔺در ادامه دیانی گفت: پس ما مفهومی به نام عدالت داریم که به معنای وسیع کلمه می گیریم، مردم، امام و در این وسط از چیزی به نام عدالت سیاسی صحبت می کنیم، این عدالت سیاسی به چه معناست؟ آیا وقتی که آموزه امامت و ولایت را داریم، دیگران در این نظام سیاسی حق و سهمی دارند؟ مردم چه نسبتی با این ولایت دارند چراکه در برخی تقریرها، اصلا ولایت بی نیاز از مردم است و مردم نهایتا در تحقق حکومت سهم دارند. وقتی که او بی نیاز باشد برای مردم چه حقی می توان قائل شد؟ چه تبیینی وجود دارد که این رابطه را به این شکل برقرار کنیم؟ قنبریان پاسخ داد: بهترین تبیین از نهج البلاغه این است که می گوید اگر مردم سر جای خودشان نشستند ولایتی که می خواهید منعقد می شود، که از جمله آنها حق تعیین سرنوشت شان و آوردن ولی حق است. تمایز اصلی ولایت با سلطان همین است که ولایت از جنس محبت و یک چیز درونی است و مردم او را سرکار آورده اند نه اینکه به زور و غلبه. راه کشف صالحین برای بودنشان در حکومت و تشکیل مخروط امامت عدل، به ادبیات امروزی تشکیل دولت، تنها طریق استدلال‌اش چیزی است که بر زبان مردم جاری می شود که امروز اسم رای یا ساز و کار دیگری را برایش تعریف کرده ایم. ☑️ @m_ghanbarian