eitaa logo
محسن قنبریان
14.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
730 ویدیو
101 فایل
کانال نشر سخنان و مطالب استاد محسن قنبریان (توسط ادمین اداره میشود) . ارتباط با مدیر کانال @admin_ghanbarian . کانال دروس @doros_ghanbarian . پیج اینستاگرام instagram.com/ghanbarian.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و سوم/۲۷مرداد۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ فراز مربوط به کارگزاران (ثم انظر فی امور عُمّالک...) در این فراز سه مساله طرح می شود: ۱. گزینش کارگزاران و شرایط آن ۲. جبران خدمت و میزان پرداخت به آنها ۳. بازرسی و تفحص از کار آنها و مجازات متخلفین (جلسه بعد طرح میشود) 1⃣ گزینش کارگزاران و شرائط آن در اینباره مفصل تر سالهای قبل (جلسه۱۹ درسهایی از نهج البلاغه بحث حکومت علوی و تبارناگزینی) بحث کردیم. • اینجا می فرماید: - گماشتن آنها از سر "محابات" و "اَثره" نباشد (لا تُوَلِّهم محاباتاً و اَثرهً) محابات: چیزی را به جهت تمایلات شخصی به کسی اختصاص دادن، به ناحق از کسی طرفداری کردن اثره: از روی استبداد و بدون مشورت کاری کردن. - علی(ع) مشورت میکرد اگر ابوموسی با مشورت دهی مالک اشتر در فرمانداری کوفه ابقاء شد، وقتی در جمل اعلان بیطرفی کرد باید ببینید همین مالک اشتر (به همراه هاشم مرقال) با او چه کرد؟! اورا نه فقط عزل بلکه مردم را بر او شوراندند که اموالش داشت به یغما می رفت! ابقاء ابوموسی را با این عزل ببینید! - ظلم به جمهوری اسلامی این است که با نمونه های اینچنین، آنها که بالایشان آورده اند، مثل مالک برخورد نمی کنند و همه پای رهبری فاکتور میشود! • در قسمت مربوط به دبیران می فرماید: گزینش از سر "فراست" (قوه حدس و تشخیص قوی) و "استنامه" (اعتماد داشتن) و "حسن ظن" ات هم نباشد. (لا یکن اختیارک ایاهم علی فراستک و استنامتک و حسن الظن منک) ❓پس روش گزینش چه باشد؟! • در این فراز می فرماید: براساس امتحان و اختبار باشد (و استعملهم اختباراً) این یعنی یک شاخص بیرونی برای سنجش و گزینش باشد نه صرفاً درونی و شخصی. • جالب تر اینکه می فرماید: از سر محابات و اثره گزینش کردن محل جمع شاخه های ستم و خیانت است. • در ادامه شرایط می فرماید: "اهل تجربه و حیا از بیوتات صالحه و آنان که در اسلام پیش قدم ترند باشد. زیرا اخلاق اینان بزرگوارانه تر و آبرویشان محفوظ تر و طمعشان کمتر و در ارزیابی سرانجام کارها ژرف اندیش ترند". ❓آیا گزینش از بیوتات خاص و خاندانهای پرسابقه به مرور الیگارشی نمی سازد؟! • توجه درست به این فراز پاسخ سؤال را منفی می کند: - اولا اهل تجربه و حیا از این خاندانها نه مطلق فرزندان آنها. کسی شک دارد که بچه لوس و اشرافی این خاندانها منظور حضرت نیست؟! - برای این بیوتات صالحه تعلیل ۴گانه ای می آورد (اخلاق اینان...) فهمیده میشود بیت و خاندان، موضوعیت ندارد، طریقیت برای این خصال مهم چهارگانه دارد. بطور طبیعی در دنیای گذشته خانواده حامل اصلی فرهنگ و انباشت سرمایه های اخلاقی و ...بود. برای مثال خاندانی که بطور متوالی روحانیت و مرجعیت در آن بود، رعایت احکام شرعی، ارزشهای اسلامی و... در بین نسل ها بیشتر منتقل می شد. اگر بیوتات کارکرد خود را از دست داد و مناسبات شهروندی موجب شد افراد خصلتها و باورهای خود را از موسسات و مراکز تحصیل و کار خود بگیرند شاید دیگر این طریق مناسبی برای کشف آن خصال نباشد. - غیر از تحلیل اجتماعی فوق به لحاظ سیاسی هم این فراز "قرینه مقابلی" دارد که در معنا باید اخذ شود. آن مقابل خاندان های سوء بودند که به شکل شبکه ای دنبال احیای جاهلیت و ارتجاع به پیش از اسلام بودند. سرآمد اینان خاندان بنی امیه بود که بزرگشان صراحتا می گفت حکومت را مثل گوی به هم بدهید! و پیامبر(ص) درباره شان فرمود: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است و... - نصب ابن عباس ها -که با اعتراض مالک اشتر مواجه شد- از سوی علی(ع) همین پاسخ را گرفت که اگر صالحی از فرزندان طلقاء سراغ داری تا نصب کنم (شرح ابن ابی الحدید ج۱۵ص۹۸و۹۹) ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
🔰 غیبت؛ پایان نهضت یا قعود؟! • در تحلیل دوره امام رضا(ع) و وجه تسمیه ایشان بیان شد: "نهضت محض الاسلام"(اسلام ناب) به مرحله ای رسید که دشمن هم به بودنش راضی شد ولو از سر کراهت. https://eitaa.com/m_ghanbarian/4389 https://ammaryar.ir/m/dmdmb ⬅️ تدبیر دستگاه جبّار عباسی این بود که بین نهضت و سر آن جدایی اندازد؛ لذا تمام ائمه بعد از امام رضا(ع) در حصر و نزد حاکمان گروگان هستند. اوج این مرحله در دوره امام عسکری(ع) است که تمام عمرش را در حصر شهرک نظامی است. • امام عسکری(ع) خود دو علت می شمارد: - اموی ها و عباسی ها می دانند خلافت حق آنها نیست، از ترس اینکه اهلبیت ادعای آن را کرده و خلافت به جایش برگردد شمشیرهایشان علیه اهلبیت است. - از اخبار متواتر می دانستند زوال پادشاهی ظالمانه شان به دست قیام کننده از اهلبیت است؛ لذا سعی در کشتن و نابودی نسل پیامبر داشتند تا از تولد آن قائم جلوگیری کنند.(اثباه الهداه ج۳ص۵۷۰) ❓پس چرا ائمه ی نهم و دهم را هم حصر می کردند؟! طبعا باید فقط امام یازدهم حصر و حبس می شد تا از تولد قائم(عج) جلوگیری کنند! ⬅️ چون طبق روایات می دانستند همه ائمه، قائم اند و اصلا آن قیام کننده می شد یکی از ائمه قبل باشد! به وسیله او ، قیام صورت گرفته و حکومت جور عباسی ساقط شود بعد ائمه بعد یکی یکی بیایند تا امام دوازدهم که کل زمین را پر از عدل داد کند. • شاهد این حرف روایات متعددی است: - الحکم بن ابی نُعیم بین رکن مقام، روزه و صدقه نذر کرده بود۱ که از مدینه خارج نشود تا بفهمد امام باقر(ع)، "القائم" هست یا نه؟! وقتی از امام می پرسد پاسخ می شنود همه ما قائم به امر خداوندیم! می پرسد: شما "مهدی" هستید؟! می فرماید: همه ما مهدی و هدایت کننده به خداوندیم! می پرسد: شما صاحب سیف و شمشیرید؟! می فرماید همه ما صاحب سیف و وارث آن هستیم! می پرسد: یعنی شما دشمنان خدا را کشته و دوستانش را عزیز و دین خداوند را آشکار می کنید؟! اینجا امام باقر(ع) سن خود را مطرح و صاحب این امر را جوان تر و چابک تر معرفی می کند!(الکافی ج۱ص۵۳۶) - ابوحمزه ثمالی نیز از امام باقر(ع) شنیده که: خداوند برای این امر(قیام و فرج) سال۷۰ه را معین کرده بود که با کشته شدن حسین(ع) بر مردم غضب کرد و به سال۱۴۰ منتقل کرد. این تاریخ از سوی یاران افشا شد و دیگر خداوند وقتی برایش معلوم نکرد.(الکافی ج۱ص۳۶۸) ⬅️ از مثل این روایات به خوبی فهمیده میشود دو طرح برای قیام، فرج و تشکیل حکومت اهلبیت تا پرکردن زمین از عدل و داد بوده است: ۱. قائم امام حسین(ع) یا امام صادق(ع) باشد و مرحله قیام علیه دستگاه جور انجام شود و بعد با ائمه دیگر تثبیت و توسط امام دوازدهم کل زمین پر از عدل شود. (این طرح دچار بداء شده چنانچه در روایت ابوحمزه معلوم است/ از آیه بداء: یمحوالله مایشاء و یُثبت هم استفاده می شود) ۲. فرصت قیام از ائمه گرفته یا مثل امام حسین(ع) قیام یاری نشود؛ در این طرح ولو همه ائمه اهل نهضت و قیام و صاحب شمشیرند اما قیام و فرج و تشکیل حکومت اهلبیت و پر کردن زمین از عدالت همه به امام آخر منتقل می شود (که در روایت حکم بن ابی نعیم پیداست) ❓حال سؤال اساسی این است: آن نهضت که در دوره امام رضا(ع) به مرحله غیر قابل حذف رسید و از همین رو ائمه بعد از کانونهای نهضت دور نگه داشته می شدند؛ وقتی امام آخر دچار غیبت شد، آیا نهضت به قعود تبدیل می شود؟! دیگر وظیفه حفظ اقل دینداری و درگیر نشدن با جبابره عالم است تا صاحب امر بیاید؟! • این قرائت در جامعه مذهبی طرفدارانی داشته و الان هم در حال است. حجتیه و ولایتی ها قبل از انقلاب و الان برخی با قرائتی دیگر نزدیک به همین را می گویند! راه اصلی همان قعود است. همان که علماء نجف و قم...غیر از امام خمینی داشتند! کار امام خمینی در بهترین حالت کار زید بن علی است نه کار امام صادق(ع)! پاسخ متقن به این فکر برای جامعه مذهبی ضروری است. با هو کردن کاری جلو نمی رود! • این قرائت به دسته هایی از روایات معتبر در مجامع روایی تکیه می کند مثل: ۱. روایاتی بدین مضمون که: هر عَلَم و رایتی قبل از قائم طاغوت است و صاحب آن پرستش من دون الله می شود.(الکافی ج۸ص۲۹۵) ۲. روایات دستور به خانه نشینی و عدم همراهی بدین مضمون که: ملازم خانه ات باش و زیلویی از زیلوهای آن! در سکون باش مادامی که شب و روز ساکن است (اشاره به عدم تحقق علائم قطعیه ظهور). (وسائل ج۱۵ص۵۱) ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و ششم/ ۱۴مهر۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️فراز مربوط به دبیران (ثم انظر فی حال کتابک...) ✔️ بحثی مهم در نظام دیوانی و علیه دیوان سالاری! ▪︎در این فراز با دو بحث مواجهه ایم: - ویژگی های دبیران (ثبوتاً) - راه کشف و شناخت آن (اثباتاً) ⬅️ با ضمّ خصائص عمّال و کارگزاران، برای کلیت دیوان دولت استفاده می کنیم. ▪︎چند نکته مهم برای فهم بهتر قسمت اول: ۱. حکومت، هم "حاکم و حکمران صالح" می خواهد و هم "سازمان صالح". شهید مطهری در ده گفتار سازمان صالح را خوب بیان کرده است. ۲. از ویژگی های دولت مدرن این است که به "سازمان" بیشتر از "خصائص حاکم و حکمران" می پردازد. این شعار را در بین دوستان انقلابی هم می شنوید که: "سازمان باید طوری باشد که آدم فاسق و فاجر هم کارایی خوب داشته باشد"! ۳. یکی از مبادی "دیوان سالاری" و همین جاست. اگر در دوگانه دیوان_دبیر اصالت را به دیوان و سازمان داده شود، دیوانسالاری شکل می گیرد. ⬅️ تبعاً برای صالح شدن سازمان در این اصالت بخشی، مثلا "تجزیه کار" صورت می گیرد؛ که تمرکز کار و اختیارات، فساد نیاورد ⬅️ این هم موجب می شود دیوان گسترده تر و الزاماً خروجی اتفاق نیافتد! ⚠️ از کف میدان اگر خبر بگیرید می بینید بسیاری از عدم کارائی ها و خروجی نداشتن ها، به علت تعدد دستگاه های تصمیم گیر در امور و نبودن تمام کننده است. مدیر هم ترجیح می دهد املاء ننویسد تا غلط از او نگیرند! دیوانسالاری و کاغذ بازی و گزارش میشود هفت دست، شام و نهار خبری نیست! ۴. یکی از راههای جلوگیری از دیوانسالاری، "نقطه تعادل یابی" در آن دوگانه است. یعنی: لحاظ شرائط در دبیران و عمّال + اختیار لازم برای اقدام و خروجی کار. • در قسمت اول این فراز شرایط دبیران را می شمارد: - تولیت بخشی در امور (که مفید نوعی اختیار و جانشینی است برای تمام کردن کار) به بهترین ها - آنجا که اسرار یا رانت اطلاعات در بین است، این شرائط مهمتر است - "خوبی های اخلاق را در خود جمع کرده باشد" از کسانی باشد که "کرامتِ(عطا شده) او را سرمست نکند" ممّن لا تَبطُرُهُ الکرامه، مفید همان نکته است که اختیاری دست اوست که می تواند کار را تمام و اهداف حکومت (احقاق حق و برقراری عدل) را محقق کند؛ چون می دانیم خود پست و مقام، در فرهنگ علوی، کرامتی ندارد. ▪︎ در بخش دوم راه کشف این شرائط بیان می شود قبلا در بحث حکومت علوی و تبار گزینی به روش درست شایسته سالاری پرداختیم. • از جمع بین فراز دبیران و عمّال فمهیده می شود: 1⃣ روش گزینش، درونی و متکی به خود حاکم نباشد! • نه متکی به صفات بد حاکم باشد. در بخش عمّال فرمود: ولاتُوَلِّهِم مُحاباهً و اَثَرهً: آنها را از سر تمایلات شخصی و خود رأیی (بدون مشورت)، تولیت نده! • نه حتی متکی به صفات خوب درونی حاکم باشد! در این فراز می فرماید: وَلایَکُن اختیارُکَ ایّاهُم علی فراسَتک و استنامتک و حُسن الظن منک: گزینش آنها را از سر فراست (و تیزبینی) ات و اعتماد داشتن و حسن ظن ات به آنها نباشد! ❓چرا حتی با صفات خوب درونی ات هم گزینش نکن؟! می فرماید چون: "مردان با ظاهر آرایی و خوش خدمتی نظر حاکمان را به خود جلب می کنند اما در پس این ظاهر نیکو و خوش خدمتی خبری از خیر خواهی و امانتداری نیست"! یعنی دست بالای دست بسیار است و مقابل هوش سفید تو، هوش سیاه هم هست و فراستت را دور می زند. 2⃣ روش گزینش بیرونی و به حسب خروجی نهایی کارهایش باشد. • در فراز عمّال فرمود: "فاستعملهم اختباراً: با امتحان و اختبار آنها را به کار بگیر (نه تمایل و تشخیص شخصی) • در این فراز می فرماید: "اختَبِرهُم بما وُلُّوا للصالحین قَبلک فَاعمِد لاَحسَنِهِم کان فی العامَّهِ اثراً و اعرفَهُم بالامانهِ وجهاً: اختبار و امتحان با بررسی تولیت های قبلی برای حاکمان صالح باشد. از بین اینان بر کسی تکیه کن که در مردم اثر نیکو تری نهاده (خروجی واقعی) و بیشتر به امانت داری شناخته شده است." ⬅️ یعنی صرف روزومه کافی نیست، باید اثر و کارکرد واقعی مدیران دوره های قبل بررسی شود. دیده شود آن دوره، منطقه او در چه وضعیت و مشکلاتی بوده و او برایشان چه کرده است؛ نه صرف اینکه چندین سال سابقه مدیریت داشته و هیچ گزارش سوء و سوء پیشینه ندارد! چون مدیران محافظه کار هم چنین اند کاری نمی کنند و خطایی هم رخ نمی دهد! (دقت کنید!) ⬅️ می فرماید اگر چنین گزینش دقیق و درستی کردی "نشانه خیر خواهی تو برای خدا و برای مردمی است که ولایت آنها را بر عهده گرفته ای"! ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
تناظر دوگانه های اسرائیل و ایران چکیده سخنرانی حجت الاسلام / هیات آرمان انقلاب(جامعه پزشکی)/ ۲۷مهر۱۴۰۲ ▫️ایران و اسرائیل هریک در دوگانه ای مهم قرار دارند که بدون درک آن نمی توان تحلیل درست از صحنه و هم توصیه و راهبرد درست داد! 1⃣ اسرائیل در دوگانه دولت اسرائیل_سرزمین اسرائیل: صهیونیزم پدیده ای مدرن است که در "بستر سکولاریزم" متولد شد و ناگزیر به استانداردهای آن است! از سوی دیگر مخاطبش قوم یهود است ولاجرم با "مذهب" کار می کند. لذا همزمان پایتختِ "ارزشهای لیبرال" (مثل هم جنس گرایی و...) و هم "افراطی ترین گرایش های مذهبیِ تکفیری" است! ⬅️ تقاضای جهانی از او، سکولاریزم است که برآیندش "دولت اسرائیل" است؛ به شکل دموکراتیک سرکار می آید و همراه با ارزشهای لیبرال است. ⬅️ تقاضای قوم یهود از او، رسالت مذهبی است که در مفهوم "سرزمین اسرائیل"(ارض موعود) خود را نشان می دهد. • آمایش جمعیتی در آنجا: - یهود سکولار ۴۰٪ - یهود سنتی ۲۳٪ - یهود مذهبی ۱۰٪ - یهود ارتدکس افراطی ۸٪ دو دسته آخر خواهان اجرای شریعت و قانون رسمی شدن اصول دین یهودند. سکولارها معمولا مناصب سیاسی دولت و مذهبی ها نهادهای اجتماعی را پر می کنند. ⬅️ اسرائیل اینگونه توانسته در دوگانه یاد شده تعادل ایجاد کند. یهودی زاده های کمتر متدین و جامعه جهانی را با یک دولت سکولار که از کنسرت ها تا دیگرباشی ها را حمایت می کند، راضی کند؛ و یهودی های مذهبی و متعصب را با اعطای ارض موعود و یادگارهای تورات راضی کند. • هارمونی انطباق و شکاف در این دوگانه بسیار حائز اهمیت است: - وقتی در جنگ۱۹۶۷، صحرای سینای مصر و جولان سوریه و اماکن مقدسی از تورات به سرزمین اشغالی اضافه شد، مذهبی ها را مایل به دولت سکولار کرد و آنرا معجزه و نشانه الهی تلقی کردند. اینگونه "دولت اسرائیل" و "سرزمین اسرائیل" همگرایی بیشتر یافتند. ارتش اسرائیل(در دولت)= ارتش خدا خوانده شد و حتی یهودیان مذهبی اقبال بیشتری در سِمَت های ارتش از خود نشان دادند. خاخام تسوی یهودا کوک (پدر معنوی جنبشی تندرو) می گوید: "صهیونیزم پاسخی به ندای پروردگار است. باید گفت که صهیونیزم نشأت گرفته از اراده الهی بوده و در قالب جنبش سکولار ظهور و بروز یافته است. اراده خداوند را اجرا می سازند. صهیونیست ها اگر به دنبال اجرای یک پروژه سکولار ملی باشند، ابزاری در دست خداوند خواهند بود و خدا به وسیله آنها آزادی قوم یهود را رقم خواهد زد." - در مقابل وقتی انتفاضه (مثل الاقصی سال۲۰۰۰) شکل می گیرد، نسبت به دولت اسرائیل تردید می کنند! انتفاضه ها، "سرزمین اسرائیل" را نشانه گرفته و میخواهند مانع پیشروی آنها یا اخراج آنها از اورشلیم و قدس شوند. از اینرو وقتی مورد اقبال واقع می شوند یهود مذهبی، سرزمین را هم در معرض خطر می بیند. - سطح درگیری سازشکاران (خودگردان یا شاهان منطقه) در حد برخی دولت های اسرائیل است؛ که لیکود بهتر است یا حزب کار؟! ولی اصل سرزمین اسرائیل را پذیرفته اند. در این سطح دولتهای آمریکا هم تفاوت قائل اند؛ بایدن هم کنار معترضان خیابانی نتانیاهو، گله مند بود. ⬅️ اما نوک فلش طوفان الاقصی، "سرزمین اسرائیل" بود نه نتانیاهو و رقبایش؛ پس تهدیدش بسی بیشتر از ائتلاف سیاسی رقبای سیاسی است. • مطالبات طرح شده توسط دولت جمهوری اسلامی تا کنون؛ "محاکمه"(نتانیاهو)، "اخراج سفرای اسرائیل از کشورهای اسلامی" و "تحریم کالاهای اسرائیلی" بوده است. اینها و در حد مواجهه با "دولت اسرائیل" است نه "سرزمین اسرائیل"! انتفاضه و مقاومت بُردش، سلب سرزمین اسرائیل بوده نه محاکمه یک جانی یا اخراج موقت یک سفیر که دولت اسرائیل هم خود ممکن است چنین کند.(دقت کنید) ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و هفتم/ ۲۸مهر۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران ۱ این بخش مهمی در اقتصاد عهدنامه و حکمرانی اقتصادی است. ▫️ نکات مهم: 1⃣ تجّار و صنعتگران را کنار هم قرار داده برایشان یک رهنمود داده: ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات! استوص، از ماده وصیت و بمعنای پذیرش وصیت؛ خویش را سفارش کردن یا سفارش دیگری را پذیرفتن است. • در دنیای جدید، تجارت و بازرگانی بر صنعت حاکم شده است (چنانچه بر کشاورزی و دامپروری)... 2⃣ فراز درباره صنعت گران و تجار است اما در ادامه تقسیم را سه گانه می کند و یک "المرتفق ببدنه" هم اضافه می شود: و اَوصِ بهم خیراً: المقیم منهم/ المُضطربِ بماله/ المُتَرَفِّقِ بِبَدنه درباره آنها سفارش و وصیت خیر داشته باش: - المقیم منهم: آنها که یک جا مقیم اند. خارجاً و مصداقاً همان "ذوی الصناعات" اند - المضطرب بماله: کسی که مال خود را حرکت می دهد؛ که همان "تاجر" است. از ریشه "ضرب فی الارض" است که در لغت سیر در زمین و در اصطلاح همان "مضاربه" است. - المترفّق ببدنه: از ماده رفق = مدارا و همراهی ⬅️ کسی که با نیروی بدنی خود همراهی می کند! ❓ این "المترفق ببدنه"، کجای آن دو صنف است؟! ترجمه آن به "کارگر" غلط شایعی بین شارحان است! کارگر در عرف دنیای جدید کسی است که نیروی کار را می فروشد و خود را اجیرِ صاحب کار می کند! تعبیر "المُتَرَفِّق ببدنه" چنین معنایی ندارد! فراز مربوط به تاجر و صنعتگر است بعد این قسم اضافه می شود؛ معلوم است او ملحق به آن دوست. مترفق یعنی همراه، ببدنه یعنی با نیروی بدنی با آندو همراهی می کند. خارجاً یعنی کمک کار صعنتگر یا کمک کار تاجر؛ ایندو کارگر به اصطلاح امروز نبوده اند. کمک کار تاجر(المضطرب بماله) در عقد مضاربه، می شد "عامل" نه کارگر. کارگر اجیر است و مزد می گیرد؛ عامل، شریک است و از سود نهایی سهم می برد. کمک کار صنعت گر هم در روایات لفظی دارد با عنوان "القاریجار" ؛ ملاذ الاخیار(ج۱ ص۴۲۷) در شرح آن، گفته معرب کارگر است اما "أی ذی الصنعه" یعنی او دارای مهارت و صنعت بوده است. • در روایات سه تعبیر داریم: "العُمّالات" (همان عامل در در عقود بازرگانی و کشاورزی: مضاربه و مزارعه و مساقات)/ "القاریجار"(اسم دیگر صنعتگر) / "الاجیر"(کارگر بمعنای امروز) • تعبیر در دو کتاب فقهی استعمال شده: - در کتاب جعاله (وسائل ج۱۶ ص۱۱۲) که در قبال کاری، پولی به کسی داده شود. ابواب اینها را شمرده است: کسی که گمشده ای را پیدا یا برده فراری را بیابد، در قبال کار حجامت کننده و نوحه گر و آرایشگر و آوازه خوان و...‌، در قبال کارِ دلال و سمسار و... ⬅️ نوعاً در مواردی مطرح است که سرمایه و ابزار خاصی ندارد (پیدا کردن چیزی یا فروختن چیزی و...)؛ یا هنر و توانای خاصی است (مثل نوحه خوان و آرایشگر و آواز خوان). در تفریح و سرگرمی هم استعمال داشت؛ در مسابقه اسب دوانی و تیراندازی(سبق و رمایه) مجاز و در مواکله(که عده ای باهم خوراکی را بخورند) حرام بود. ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و هشتم/ ۱۲آبان۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران۲ در ادامه بحث قبل حضرت دو دسته اخلاق خوب و بد این صنف را می شمرد و بعد درباره آنها دستورات نافعی به حاکم می دهد ✔️ اخلاق خوب و منافع اینها ۱. مایه و چشمه منافع اند. ۲. اسباب آسایش اند. ۳.سودها را از سرزمین های دور دست به سوی مملکت تو جلب می کنند. ۴. مردمی آرام اند و از فتنه گری شان بیم نیست. ۵.اهل آشتی اند و ترسی از آسیب رسانی شان نیست. ⚠️ توجه: یک صنف در ادوار مختلف تطور و تحول دارد؛ صفات خوب یا بد چگونه برایش می ماند؟! باید توجه کنیم که تجارت و بازرگانی ادواری طی کرده است از تجارت با قبایل و شتر و طی مسیرها تا بازارهای مالی کنونی. اینکه منافع را از جاهای دیگر می آورند خصوصیت تجار واقعی است بالتبع صلح و آرامش برای تجارت بهتر و اینها طبعا طرفدار صلح و آشتی باشند. اما برخی بورس بازی ها چنین خصوصیتی ندارد و از قضا بعضا شوک های بازار از خود آنهاست. ⬅️ حضرت امیر(ع) بعد می فرماید: "امور آنها را بررسی کن؛ چه کسانی که در حضور تو هستند و چه آنان که در گوشه و کنار شهرهایند". ✔️ اخلاق بد این صنف حضرت می فرماید با وجود آن خصائص خوب خصلت های دیگری هم دارند: ۱. انَّ کثیراً منهم ضیقاً فاحشاً ضیق = سختی معامله ؛ یعنی اینها سخت معامله می کنند ! این مقابل تعبیر "بیع سمح" است که بعدا می آید طبیعی است. تاجر دنبال معامله است این "ضیق فاحش" یعنی بیع آسانی که ، سود به طرف مقابلش برسد نمی کند. ۲. و شُحَّاً قبیحاً شُحّ ، چنبره زدن بر منافع خود است. ادامه فراز قبل است یعنی در معاملات دنبال منافع و سود خود اند. همان طمع و بخلی که سرمایه داری هم می خواهد منشاء معاملات و خاستگاه بازار باشد. ۳. احتکاراً للمنافع منافع (نه فقط کالا و آنهم چند کالای خوردنی که در روایات منع احتکار است) را احتکار می کنند. احتکار منافع، شامل: خدمات، مجوزهای کسب و... هم می شود. ۴. و تَحَکُّماً فی البیاعات تحکم، زور گفتن و تحمیل نظر خود است. بیاعات جمع "بیاعه" به معنای متاع است. تحکم در بیاعات یعنی تعیین نرخ خود خواسته بر کالاها ⬅️ حضرت می فرماید: "این کار به عموم مردم زیان می رساند و عیب و عار برای والیان است" ❗️توجه مهمی است که اگر بازار بر همین خاستگاه برپا شود بر منافع عمومی ضربه می خورد. لذا والی و نهاد حکومت باید دخالتی داشته باشد. اما چگونه دخالتی؟! ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و نهم/ ۲۶آبان۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران ۳ توضیحات تکمیلی درباره فراز: وَلْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْل وَأَسْعَار، لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ.  • جلسه پیش فرق بین این دستور با دستور "فامنع من الاحتکار" بیان شد. در منع احتکار، حاکم موظف است اما در "بیع سمح" با صیغه غایب دستور است. ساختارهای بازار باید موجب چنین بیع آسانی شود نه اینکه نهاد بازار، زایل و یک ایوان دولت شود. • بیع سمح را مبتنی بر دو میزان "عدالت" و "اسعار(نرخ ها)" می کند. برای کشف ساختار بازاری که بیع سمح نتیجه دهد اقلا به سه جهت بیع باید توجه کرد: 1⃣ متعاملین بیع دو طرف دارد: فروشنده و مشتری. ایندو در اسلام شرایطی دارند که عدم لحاظ آن موجب میشود بیع سمح اتفاق نیافتد. جلسه قبل بیان شد این "سمح و آسانی" مقابل "ضیق فاحش" است که از خصائص منفی این صنف بود. نکته لطیف این بود که به رغم نظریات بازار آزاد، بیع (و مطلق معامله) نباید بر صرف سود طلبی کنشگران بازار مبتنی باشد . چون "شح قبیح" و "ضییق فاحش" آنها مانع "بیع سمح" می شود. بلکه معامله باید مبتنی بر "موازین عدالت" و "موازین نرخ ها" باشد. حضرت امیر(ع) بیع سمح را مقید به ایندو میزان می کند تا بخاطر شح قبیح(سودجویی) و ضییق فاحش(سخت معاملگی در کشیدن به سمت خود) ، بیع سخت و فقط به نفع یک طرف نشود. در مقابل انسان سرمایه داری که خودخواه، محاسبه گر و سودجو و تن پرور است(تعریف هابز) اسلام هم انسان اقتصادی ای دارد. • مقایسه سه دسته احکام شریعت، این انسان را نمایان می کند: ✔️ دسته اول برخی احکام حجر: - بچه در معامله محجور است و حجر او امتداد دارد تا بلوغ و رشد - صرف سن بلوغ، رشد او را ثابت نمی کند و باید اختبار و امتحان صورت گیرد! - بزرگسال اگر دچار "سفه" شد، حجر و منع معامله برایش ثابت می شود (بی نیاز از حکم حاکم)! - اما زوال سفه او نیاز به اختبار و حکم حاکم دارد! ✔️ دسته دوم: ساحت زندگی عقلایی-اجتماعی - همان محجور اقتصادی، اقرارش در امور غیر مالی (مثل نسب و جنایت) صحیح و قبول است! - تصرفات غیر مالی اش (مثل طلاق و...) هم نافذ است. - وکالت و... او صحیح است - حق عفو در قصاص دارد(بخلاف دیه) - قسم خوردن او منعقد است. ✔️ دسته سوم: در حوزه عبادی: - عبادت بچه ممیز، صحیح است. - بچه را باید از ۶سالگی تمرین به عبادت داد. - صرف رسیدن به بلوغ سنی موجب وجوب تکالیف عبادی بر اوست. - همان محجور اقتصادی، از حج واجب منع نمی شود! کفاراتش هم به روزه و... درست است ⬅️ مقایسه این سه به روشنی می گوید انسان اسلام، اول عهد با خدایش درست می شود بعد زندگی عقلایی و اجتماعی اش (عهد و پیمان و اقرار و شهادت و...) بعد برای زندگی اقتصادی، اعتبار می گیرد. 2⃣ مبیعات (کالا و خدمات) برای تحقق بیع سمح و روان، کالا و خدمات هم شرایطی دارند: - اولا: فراوانی کالا و خدمات در فراز مربوط به اهل خراج توضیح یافت که: باید نظرت به عمارت زمین بیشتر از جلب خراج باشد! - ثانیاً هر چیزی اجازه کالا و خدمت شدن و ورود به بازار را ندارد. یک نگاه ساده به فهرست مکاسب محرمه یا حدیث معروف تحف العقول می نمایاند که دسته هایی از کالا یا خدمات، ممنوع اند و نباید وارد بازار گردند! این طیف گسترده هم "نجس"، هم "مقدس"، هم "خدمت واجب" و هم "خدمت حرام" و... را شامل است. ❓می پرسید این منع چه اثری بر تحقق بیع سمح دارد؟! ❗️ بالعکس این تنوع کالا و خدمت، موجب بازار بزرگ و حتی کاهش نرخ برخی اقلام می شود! توضیح اینکه در نظریه بازار، "قیمت گذاری آزاد" فقط قیمت را معلوم نمی کند بلکه به آزادی بازار می انجامد!: - قیمت را در این نظریه، صرفا "عرضه و تقاضا" معلوم می کند! - عرضه و تقاضا ملازم با عرضه "متنوع یک کالا" است تا با رقابت موجب بهینگی تولید و کاهش هزینه های آن و سود بیشتر شود. - تنوع کالا، به "کالاهای بدیل" می انجامد. مثلا قیمت گوشت گوسفند با عرضه گوشت شتر مرغ یا خوک، تنظیم می شود چون مقداری از تقاضاها را جواب می دهد. ⬅️ از همین جا کالا و خدماتی که در هنجارهای جامعه ضد ارزش یا در شریعت حرام است هم وارد بازار میشود. حضرت امیر(ع) قید موازین عدل را به همین خاطر افزودند. بیع سمح حتی اگر با تنوع کالا(حرام و حلال) تامین شود، بیع سمح مطلوب نیست؛ بگذریم که اغلب موجب بیع سمح هم نمی شود. ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه سی و دوم/ ۱۵دی۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ فراز وظایف شخصی حاکم این فراز مربوط به نحوه برخورد حاکم با خویشان و نزدیکان خود است. • قبلا در مذمت خواص نسبت به عموم رعیت سخن گفته بود که: "در رخاء و گشایش، هزینه شان زیاد اما در بلاء یاری شان کم است؛ انصاف را نمی پسندند و اهل اصرارند و سپاسگزاری شان در عطا کم و عذر نامذیر در وقت منع هستند؛ صبرشان هم در رویدادهای سخت کم است"؛ حال به خواص از نزدیکان خود حاکم می پردازد. • خواص و بطانه وقتی می فرماید : انَّ للوالی خاصه و بطانه؛ یعنی طبیعت حکومت این را دارد . بطانه؛ آستر لباس، استعاره برای کسی است که از باطن و رموز مطلع است؛ کاتب و دبیر مخصوص؛ در عرف سیاسی ما، آقازاده ها و دامادها و... اصل بودن چنین نزدیکانی لابد منه است پیامبر(ص) فرمود: هر نبی و خلیفه ای دو بطانه دارد یکی امر به خیر می کند و یکی به شر و بدی! درباره عثمان نوشتند: بطانه سوئش موجب قتلش شد. که همان دامادش(مروان) بود. • سه پیامد منفی بطانه سوء: 1⃣ استئثار: ویژه خواری در روایت صحیح السندی امام باقر(ع) از پیامبر(ص) حدیث می کند که: ۵ صنف را هر پیامبر مجابی (که دعایش اجابت می شود) لعن می کند، یکی : المستاثر بالفئ المستحل له: کسی که بیت المال را برای خود حلال و ویژه خواری می کند (وسائل ج۱۵ص۳۴۱) ❓چرا؟! چون اینها( که معلوم است جای انبیاء و اولیاء مستولی بر بیت المال می شوند) راه انبیاء و اهداف آنها را منحرف و منقرض می کنند! - پیامبر(ص) نسبت به خویشان سخت گیر بود. صحیحه عیص بن قاسم از امام صادق(ع) روایت می کند که برخی از بنی هاشم آمدند و از حضرت خواستند که آنها را عامل زکات در چهارپایان کند تا سهم عاملین زکات را هم (غیر از خمس) ببرند! فرمود: زکات بر من و شما حرام است و خداوند وعده شفاعت به من داده است (الکافی ج۴ص۵۸) فقهاء نیز بر این اساس منع کرده اند که سادات حتی بعنوان کارگزار و عامل جمع آوری زکات از سهام زکات بردارند( ر.ک: ریاض المسائل ج۵ص۱۶۸و۱۶۹) 2⃣ تطاول: گردن فرازی، اظهار فضل و فزونی کردن، ضد خضوع، تبختر و خیلاء و پزدادن، همان مانور تجمل در ادبیات سیاسی معاصر! پیامبر(ص) فرمود هرکس بر فقیری، کند یا تطاول کند و او را کوچک شمارد ، خداوند روز قیامت او را تحقیر و مثل مورچه ای به صورت مرد درآورده تا ورد آتش شود.(ثواب الاعمال ص۲۸۴) این روایت دلالت بر حرمت چنین کاری دارد. امام سجاد(ع) آنرا گناهی که موجب نزول نقمت می شود خواند (معانی الاخبار ص۲۷۰) 3⃣ قلت انصاف در معامله: تنصیف یعنی نصف شدن بین دو طرف؛ بطانت و خاص شدن، این تنصیف را به هم می زند و به سمت خود می کشد که همان قلت انصاف است. بردن مزایا و اعتبارات، مزایده ها، انحصارات و... از این قبیل است. • دستور العمل حضرت دراینباره: "فَاحسِم ماده اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال" یعنی اسباب این احوال (استئثار و تطاول و قلت انصاف) را ریشه کن، کن. اقطاع بخشی (دیروز، اعتبار بخشی امروز) به اینها نکن... (این جلوگیری از استئثار است). ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه سی و سوم/ ۲۹دی۱۴۰۲ حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ فراز مربوط به شفافیت ✔️ عرصه های شفافیت در سیره امیرالمومنین(ع): 1⃣ شفافیت در امور حکمرانی: إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ: حق شما گردن من این است که هیچ سری جز در امور جنگی بر شما نپوشانم(نامه۵۰) 2⃣ شفافیت مالی: دَخَلتُ بِلادَكُم بِأَشمالي هذِهِ ورَحلَتي وراحِلَتي ها هِيَ ، فَإِن أنَا خَرَجتُ مِن بِلادِكُم بِغَيرِ ما دَخَلتُ ، فَإِنَّني مِنَ الخائِنينَ: در شهر شما با این عبا و راحله و چارپا داخل شدم اگر وقتی خارج می شوم غیر از اینها دارم، از خیانتکاران بوده ام(بحار ج۴۰ص۳۲۵) ⬅️ لازمه عادی این سخن، شفافیت اموال حاکم برای مردم تا بتوانند افزونی خائنانه را از غیر آن قضاوت کنند. 3⃣ شفافیت در عذر: إن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بكَ حَيفا فَأصحِرْ لَهُم بعُذْرِكَ ، و اعدِلْ (و اعزِلْ) عنكَ ظُنُونَهُم بِإصحارِكَ ، فإنّ في ذلكَ رِياضَةً مِنكَ ، و رِفقا بِرَعِيَّتِكَ: اگر مردم گمان بردند كه در موردى ستمى مرتكب شده اى، دليل كارى را كه كرده اى برايشان توضيح ده و با توضيحات خود گمان آنان را از خود بازگردان (دور كن) ؛ زيرا اين كار هم مايه رياضت (پرورش) نفْس خودت مى باشد وهم نرمش با مردم است.(نامه ۵۳/ فراز مورد بحث) ⬅️ "اصحار" از صحرا یعنی دشت بدون تپه و بلندی و استعاره برای مورد دید بودن. "قاعده اصحار " یکی از قواعد فقه سیاسی و حکمرانی است که عبارت اُخرای شفافیت است. عذر نشدن ها ، تاخیر در انجام ها و... باید به اطلاع مردم برسد. ✔️ نظریه مبنا در شفافیت اینجا بسیار مهم است که شفافیت، مثل رای و مثل بسیاری دیگر از امور سیاسی ممکن است از دو مبنا ارتزاق کند لذا فرقهایی بکند. 1⃣ مبنای غربی: رقابت تاریخ سیاسی اقتصادی غرب پس از فئودالیته، برای مصالحی به دولت مرکزی تن داد. لویاتانی که در همه امور دخالت می کرد غیر از امنیت راه ها، پول واحد و... که کمک به دوره تجارت بود. رانت واردات و صادرات هم توزیع می کرد که عصر بازرگانی را شکل می داد. اما به مرور تجار قوی شده و این موجود(دولت) اضافی تلقی شد. بعلاوه که دولت برای حفظ انسجام جامعه و جلوگیری از آشوب و ... باید به حقوق کارگران و مزد بگیران هم دخالت می کرد که خلاف منافع سرمایه داران و تجار بزرگ بود؛ از اینجا "لسه فر" -یعنی نظریه عدم دخالت دولت در بازار- متولد شد. بازار آزاد رقابتی ، مطالبه این دوره سرمابه داری شد. لازمه عادی رقابت آزاد، شفافیت بود تا دولت رانتی توزیع نکند و در بازار بی طرف باشد؛ از اینجا شفافیت غربی متولد شد. در مرحله بعد(نئولیبرالیسم) یعنی از ریگان و تاچر به اینسو، دیگر دولت برآمده از بازار بود و باید در جنگ و صلح و سیاست خارجی و... منافع بازار بزرگ سرمایه داری و شرکتهای چند ملیتی را تامین می کرد. اینجا شفافیت به بیشتر از تصمیمات اقتصادی دولت، هم افزایش یافت و همه انور حکمرانی را شامل شد. ⬅️ شفافیت غربی از سلول بنیادین رقابت و در بستر توسعه بازار شکل گرفته است. ❓آیا شفافیت در سیره علوی ، از همین مادر شیر می خورد؟ 2⃣ مبنای اسلامی شفافیت: تعاون و تناصح بر بزرگترین حق: خطبه۲۱۶ عظیم ترین حقی که خداوند در بین حقوق، فریضه و واجب کرده را ، حق والی بر مردم و مردم بر حاکم معرفی می کند. در کلمات بسیار عالی وجه این برتری را بیان می کند(رجوع کنید) بعد می فرماید: فعلیکم بالتناصح فی ذلک و حُسن التعاون علیه: بر شما لازم است همدیگر را در این حق بزرگ سفارش و یاری کنید. وجه این دستور مهم را هم چنین بیان می کند: " زیرا هیچ کس _هر اندازه هم که در به دست آوردن رضای خداوند حریص باشد، و تلاشش در راه طاعت و بندگی خدا فراوان باشد_ نمی تواند به حقیقت اطاعتی که شایسته خداوند است برسد، لکن یکی از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که به اندازه توان خود خیرخواه یکدیگر باشند و یکدیگر را در راه برپاداشتن حق در میان خود یاری رسانند. هیچ کس _هرچند مقامش در حق بزرگ و فضلیتش در دین بر دیگران پیشی داشته باشد_ در ادای حقی که خداوند برعهده او نهاده بی نیاز از یاری دیگران نیست ؛ و هیچ انسانی _هرچند او را کوچک بدانند، و در دیده ها ناچیز باشد_ کمتر از آن نیست که نتواند دیگران را در ادای حق یاری رساند و یا از سوی دیگران یاری شود". ⬅️ این یعنی مشارکت و معاونت عمومی مردم در برپاداشتن حق بزرگِ مردم_حاکم باید تامین شود. شفافیت امور ملازمه عادی چنین بنیان نظری مستحکمی است. ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
💢 نگاهی دوباره به روایتی معروف شب شهادت امام صادق(ع) / مسجد دانشگاه تهران / حجت الاسلام والمسلمین قنبریان ▫️یک روایت از ۳ امام! قَصَمَ [یا: قَطَع] ظَهری اثنان: عالم مُتَهَتِّک و جاهل مُتِنَسِّک... دو کس پشت مرا شکستند: عالمی که پرده دری می کند و نادانی که مناسک می گذارد... این روایت با اختلاف اندک از پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است! ❓ امامت می خواهد چه کند که ایندو کمرش را می شکنند؟! طرح و برنامه کلان پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) و امام صادق(ع) چه بوده ؟! ایندو چگونه در آن خلل می کنند؟! ❗️جواب در یک جمله: پیامبر(ص) می خواهد "اسلام سیاسی ای" جهانی کند و سپس اسلام را به "ایمان " و "ایقان" برساند و "اسلام عقیدتی و مناسکی" را موجب شود. حضرت امیر(ع) و امام صادق(ع) در همان راستا می خواهند "تشیع سیاسی" را گسترش و از درون آن "تشیع عقیدتی و مناسکی" را رقم زنند. ⬅️ جاهل متنسک، مانع گسترش اسلام و تشیع سیاسی و عالم متهتک مانع ساخت اسلام و تشیع عقیدتی و مناسکی می شود؛ از اینجا کمر می شکنند! ✔️ تفصیل: 1⃣ تابلوی اسلامِ سیاسی پیامبر(ص): آیه ۶۴ آل عمران، پیامبر دستور می یابد اهل کتابِ زمین را ندا دهد: تعالو الی کلمة سواء بیننا و بینکم: بالا بیایید به آنچه بین ما و شما مشترک است. آن چیست؟ الّا نعبدَ الا الله و لا نُشرک به شیئاً و لا یَتَّخِذَ بعضُنا بعضاً ارباباً من دون الله... فقط پرستش خدای یگانه و اینکه کسی را جای خدا "ارباب" نگیریم! حتی از عالمان دینی(۳۱ توبه)! ارباب در استعمال قرآن ضد "ولایت" است ؛ همان "حکومت تملیکیه" ای است که محقق نائینی در تنبیه الامة می گوید؛ همان شاه و سلطان و امپراطور و استبداد دینی است. • اولا این دعوت به اسلام سیاسی است نه عقیدتی و مناسکی! چون اعتقاد به نبوت رسول الله(ص) که شروع اعتقاد اسلامی است درش نیست. نمی گوید کعبه جای بیت المقدس، نماز جای عشاء ربانی، مسجد جای کلیسا که بشود اسلام مناسکی. می گوید علیه اربابهای زمین بپاخیزیم! این اسلام سیاسی است که با مسیحیت و یهودیت عقیدتی و مناسکی قابل جمع است. • دوم اینکه اینرا تعالی می خواند(تعالو...) نه تقلیل! این یک کار پیامبرانه و بزرگ است. اول تشکیل جبهه مستضعفین در مقابل مستکبرین بعد تکمیل عقاید و تصحیح مناسک. همان است که امام می فرمود از ناقوس کلیسا هم صدای مرگ بر آمریکا شنیده شود! 2⃣ تابلوی شیعه سیاسی حضرت امیر(ع): خطبه ۴۳ و ۵۴ درباره قتال با قاسطین (دشمن اصلی) می فرماید زیر و روی آنرا را بررسی کردم، ندیدم الا اینکه جنگ کنم یا به آنچه رسول الله آورده کافر شوم! این در حالی است که در سپاهش به مناسک خلفای گذشته نماز می گزارند و نافله را به جماعت می خوانند !(الکافی ج۸ص۵۸و۵۹) این یعنی تشکیل جبهه واحد علیه طاغیه اسلام(بنی امیه) -بگو: شیعه سیاسی- ولو با مذاهب فقهی و عقیدتی مختلف ! 3⃣ تابلوی تشیع سیاسی امام صادق (ع): منصور عباسی که تثبیت کننده حکومت بنی عباس بود و دشمن اصلی امام صادق(ع) درباره امام صادق(ع) چند جا تصریح می کند: 《 این استخوان گلوگیر من است و از عالم ترین مردم》(بحار ج۵۹ص۳۳۹) 《 این استخوان گلو گیر خلفاء است که نمی شود تبعیدش کرد و نه او را کشت!》(امالی صدوق ص۷۱۰) دقت می کنید امامت چه راهی طی کرد؟ روزی حضرت امیر می فرمود: صبر می کنم در حالیکه در گلویم استخوان است...(خ۳) ؛ حالا در امام ششم کار به جایی رسیده که امام استخوان گلوگیر خلیفه عباسی با آن قلمرو وسیع است. منصور، امر امام صادق(ع) را ولو با شمشیر خروج نکند، مهمتر و غلیظ تر از امر عبدالله بن حسن(خروج حسنی ها با شمشیر) می داند.(بحار ج۴۷ص۱۹۹) منصور جایی گفت:《 چه کسی می تواند مرا از جعفر بن محمد معذور دارد با اینکه او با محمد بن عبدالله بن الحسن در بعضی کارها موافقت نموده مثل کسی است که یک قدمی به جلو گذاشته است و قدمی به عقب او می گوید من از محمد بن عبدالله بن الحسن فاصله می گیرم اگر در قیام خویش پیروز شد، حکومت از من خواهد بود و اگر دیگری به حکومت برسد من خود را حفظ نموده ام به خدا قسم اورا خواهم کشت!》(بحار ج۴۷ص۱۹۲) توجه دارید؟! حمایت ضمنی از آن قیامها و مبارزات، حمایت از شیعیان ۱۲ امامی و تشیع مناسکی نیست؛ حمایت پنهان از شیعه سیاسی است . حسنی ها ، زیدی اند نه شیعه کامل عقیدتی و نه مناسک جعفری را رعایت کامل می کنند! ❓ چنین دید و سیره ای را جز از امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی چقدر دیده اید؟! ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
🔘 پیوست دخترانه تاریخ! حجت الاسلام قنبریان مسجد دانشگاه تهران/ ۲۱اردیبهشت۱۴۰۳ • نقاط عطف تاریخ و تغییر ریل های تمدنی عمدتا مردانه-زنانه رقم خورده است نگاهی با دور تند به شخصیت های قرآن کریم موید آن است: - آدم/ حوا - ابراهیم/ هاجر - سلیمان/ بلقیس؛ تنها پادشاهی در قرآن که استکبار کنار گذاشت و تسلیم انبیاء شد! - موسی/ مادرش/ آسیه آیه ۷قصص آیه عجیبی است قبل از موسی(ع)، مادر در فرار از جنود فرعون کنار نیل قرار گرفت؛ به او وحی شد و نترسید و بچه را به دریا داد! - مریم/ عیسی - محمد/ خدیجه/ فاطمه - علی/ فاطمه/ و... - حسین/ زینب - رضا/ معصومه - و... ❗️تاریخ سازی در کنار هم بودن این دو صنف است. در نوادری که نقش منفی بوده(همسر نوح) باز در بعضی، دخترانی بجای آن زن منفی(دختران لوط) نقش آفریده اند! ⬅️ تاریخ، پدیده ای "انسانی" است و نباید جنسیتی دید اما خوانش صرفا مردانه هم روا نیست. این همه تقارن در قرآن اتفاقی نیست. • برخی از زنان و دختران، "مقدمه" و برخی "موخره" اند ؛ بدون این پیوست حرکت ناقص است. • مریم(س) ، دختر قرآن! در ماجرای نذر مادر مریم(س) جا دارد بپرسیم: مادر به چه حقی باوجود ولی شرعی(پدر) نذر می کند بچه اش برای معبد باشد؟! قیمومیت مادر شایسته اقلا در فقدان ولیّ شرعی ثابت است؛ اینجا چه؟!... ❓ لیس الذکر کالانثی (پسر مثل دختر نیست!) چه می گوید؟! دو احتمال: - سخن مادر مریم باشد ؛ یعنی پسر بهتر از دختر است! - سخن خداوند؛ دختر (یا اقلا این دختر) بهتر از پسر (یا پسری که خواستی) می باشد! پسری می خواستی که خادم معبد شود جارو کند و عبادت منحرف جاری را انجام دهد؛ خداوند دختری به تو داد که مادر مسیحا شود و معبد را ارتقاء دهد، تحریف را بزداید و دین را تازه کند. این بدون مقدمه گی مریم(س) شدنی نیست. مریم(س) مثل هر مادر، مقدمه فرزند نیست؛ مریم(س) با کرامت و تعالی اش مقدمه، ظهور کلمه پروردگار است!(دقت کنید) ❗️سفرهای مریم(س) به عراق! قرآن تصریح به دو سفر دارد: ۱. آیه۲۲ مریم؛ "مکاناً قصیاً" روایات ذیل این آیه، تصریح دارد از دمشق(فلسطین) به (طی الارض) کربلا آمد و در جای قبر کنونی سیدالشهدا(ع)، عیسی(ع) را به دنیا آورد و همان شب برگشت! ۲. آیه۵۰ مومنون: وَآوَيْنَاهُمَا إِلَىٰ رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ: عیسی و مریم را در مکانی مرتفع و وسیع که جای زندگی و دارای آب جاری بود سکونت دادیم! سخن از آوردن هردو است (آویناهما) و همینطور "قرار داشتن" (ذات قرار) و... ؛ پس غیر از سفر اول است. روایات ذیل این آیه هم: "ربوه" را کوفه و "قرار" را مسجد و "معین" را فرات معرفی می کند. در یکی از این روایات راهبی مسیحی در براثا را خانه مریم و عیسی می خواند (انّک تنزل ارضَ براثا بیتَ مریم و ارضَ عیسی) و حضرت امیر(ع) هم صحه می گذارد (قال: ارض براثا هذه بیت مریم) ⬅️ این مدت منزل کردن در عراق حتما آثاری داشته که ای بسا مسیحتی در عراق و کنش هایی بخصوص از زنان در تاریخ بدان منتسب باشد! ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian