و در اجتهاد 🔶 علاوه بر همه اشکالاتی که بزرگان به قوه قدسیه به عنوان یکی از یا خود اجتهاد وارد کرده‌اند، اشکال دیگر آن است که اساسا باب بحث علمی مُنسد می‌شود. یعنی وقتی به فقیهی گفته شود، چرا اینطور فتوا می‌دهی؟ می گوید «فهمتُ بالقوة القدسیة»؛ از دیگری سوال می‌شود تو چرا اینطور می‌گویی؟ او نیز می‌تواند پاسخ دهد «فهمتُ بالقوة القدسیة ایضاً». لذا لازمۀ آن که برخی از آقایان می‌خواهند از قوه قدسیه برداشت کنند، این است که از اول تا آخر کتاب فقه را ببندیم و فقیه در ابتدای کتاب خود بگوید همۀ مسائل را با قوه قدسیه فهمیدم و همه، از بوده است. 🔶 بله، و اینکه انسان فکر کند و خدا به ذهن انسان بیندازد و ... را اجمالا می‌شود پذیرفت و فی الجمله برای عموم آقایان این حاصل می‌شود. 🔶 گمان نشود که این مطلب (اعتقاد به قوه قدسیه به عنوان مقدمه اجتهاد) در حال حاضر قائل ندارد. علاوه بر تصریح در بیانات بعضی اشخاص، بنده شخصا با برخی از افرادی که جزء شخصیتهای وابسته به یکی از جریانات درون حوزه هستند بحث کردم و بطلان مطلبی را برای او اثبات کردم و او هم پذیرفت. اما آخرین پاسخی که او داد این بود که «چه کنیم، آقای فلانی این مطلب را گفته‌اند و ایشان اهل تهذیب نفس هستند!» ⏮ برگرفته از درس فلسفه فقه و روش شناسی اجتهاد ◾️ آیت‌الله ملک زاده http://eitaa.com/joinchat/761921543C9cf554b0c9