. ۱ بابای من خوش آمدی به محفلم بابا داغ تو گشته مشکلم بابا با تو کنم راز دلم بابا بر خرابه نشین تو سر زدی در محفل من با سر آمدی ای مهربان بابای خوب من گوشه ی خرابه خوش آمدی مولاتی یا رقیة الحسین(۴) ۲ بابای من دیدم که بشکسته جبین تو ناله و سوز پرطنین تو گریه ی خواهر حزین تو دیدم که دشمن سوی تو دوید شمر بی دین را، خنجرش کشید از ظلم و کینه ،بین قتلگه رأس پاک تو از قفا برید مولاتی یا رقیة الحسین(۴) ۳ بابای من نبودی از رو ناقه افتادم کس نرسید آنجا به فریادم دیدم که من در دام صیادم بابا زجر دون سویم آمده نگفت این از تبار احمده از کینه و ظلم و ستمگری بر دخترت تازیانه زده مولاتی یا رقیة الحسین(۴) ۴ بابای من نبودی بابا دل من خون شد ظلم و ستم ز دشمن افزون شد صورت من ز کینه گلگون شد خسته ام دیگر من از این سفر داغ تو برجانم زده شرر خسته ام از خود ،جان زینبت بابا به همراهت مرا ببر مولاتی یا رقیة الحسین(۴) .