.
|⇦•سرم رفته از بس سرم داد زدن..
#زمزمه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم حاج میثم مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
سرم رفته از بس توی سر- صدا
سرم رفته از بس سرم داد زدن
نگو که چرا موم سفیده آخه
خودت رو یه لحظه بذار جای من
خواب دیدم که، تنت رو زمین
نفس میزدی، گلوتو برید
گریه کردم، همون که زدت
اومد منو زد، موهامو کشید
او می کشید و من می کشیدم
او می دوید و من می دویدم
خدا خواسته من مثل زهرا بشم
زیر کوله بار غمت تا بشم
رمق تو تنم نیست عزیز دلم
ببخشم نمیشه به پات پا بشم
چند روزی هست، میلرزه پاهام
دیگه نمازام، نشسته شده
افتادم من، گمون بکنم
که هردوتا پام، شکسته شده
من، روی ناقه، از جا پریدم
او می دوید و من می دویدم
کجا بودم حالا کجا اومدم
تا رفتی دیگه دل به دریا زدم
تو اون قصه ی غارت خیمه ها
سرم رو شکستم که معجر ندم
بعد غارت، ندیدی ما رو
چجور میبرن، به زورِ طناب
بعد غارت، ندیدی ما رو
نگم که چی شد، تو بزم شراب
*چوب خیزرانُ بلند کرد ..
با دست بسته، هرجا رسیدم
هرچی بگی از، مَردم شنیدم
شاعر:
#سید_جواد_پرئی ✍
#روضه_حضرت_رقیه
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر