«۶. پای پرستار به خونهٔ ما باز شد.» (مامان ۱۱، ۷ و ۱.۵ ساله) من گروه‌های دوستی زیادی دارم و ناخودآگاه، بعد از بچه‌دار شدن، ارتباط صمیمانه‌م رو با دوستانی که شرایط مشابهی با من داشتند ادامه داده بودم.😉 یعنی دوستان مذهبی‌ پزشک، که چندفرزند داشتند. موقع صحبت با این دوستام بود که متوجه می‌شدم فقط من نیستم که موقع خونه‌نشینی، احساس "مفید نبودن" دارم، و هنگام کار کردن بیرون از منزل، عذاب وجدان!😒 یا متوجه می‌شدم که مشکلات بچه‌های من مشابه بچه‌های اون‌هاست و از تجربیاتشون در زمینههٔ بچه‌داری و همسرداری خیلی استفاده می‌کردم.😇 با مشورت باهاشون ‏به این نتیجه رسیدم که دنبال پرستار برای بچه‌ها باشم و در کنارش، خودم توی خونه به کارهای نهایی مقاله و دفاعم برسم. در عین حال اگر مشکلی هم پیش می‌اومد، خودم هم حضور داشتم و عذاب وجدانم هم به حداقل ممکن می‌رسید.🥰 خدارو‌شکر در اون ایام، مشکل مالی نداشتیم و همسرم هم موافق بودن. کلی پیام به گروه‌های دوستانه دادم تا بالاخره بعد از چندین پرستار، فردی که ملاک‌های اصلی من رو داشته باشه، پیدا کردم.😊 ایشون به خاطر علاقه به ارتباط با بچه‌ها، این کار رو دوست داشتن. با پسرها فعالیت بدنی کافی داشتن و مذهبی هم بودن. آرامش خاطری رو که به علت حضور ایشون پیدا کرده بودم، فراموش نمی‌کنم. طی اون دوره ناهار رو معمولاً ایشون درست می‌کردن و بیشتر، با بچه‌ها بازی می‌کردن تا کمتر سراغ تلویزیون برن.👌🏻 بقیهٔ کارهای خونه با خودم بود. همین ایام (نوروز ۹۹)، پذیرش مقاله‌م اومد. از شادی توی پوست خودم نمی‌گنجیدم. توی این چند سال، بیشتر متن پایان‌نامه‌م رو نوشته بودم ولی تا انجام کارهای نهایی و گرفتن تایید اساتیدم،😮‍💨 سه ماهی طول کشید تا دفاع کنم. دوران ناشناختهٔ کرونا بود و یه سری مشکلات و ناهماهنگی‌های جدید ایجاد شده بود! ولی بالاخرررره... فارغ شدم!🤓 حالا باید برای آیندهٔ کاری‌م تصمیم می‌گرفتم. تصمیم‌گیری سختم بین دو چیز بود: بچهٔ سوم رو بیارم یا هیأت علمی بشم؟  من عاشق تدریس بودم، هستم، و خواهم بود!😁 اصلاً به عشق هیات علمی دانشگاه، وارد رشتهٔ پی‌ا‌چ‌دی طب ایرانی شده بودم؛ وگرنه که با مدرک پزشکی عمومی هم می‌تونستم بیماران رو به شیوهٔ طب سنتی ببینم، مخصوصاً که با شیوهٔ کار و کتاب‌های قدیمی هم آشنا بودم. ولی هیأت علمی شدن طب سنتی با هیأت علمی رشته‌های دیگهٔ پزشکی متفاوت بود. کم بودن تعداد هیأت علمی‌ها در کنار مشکلاتی مثل جدید‌التاسیس بودن رشته، انجام هم‌زمان کارهای تحقیقاتی پایه و کارهای بالینی، عدم پذیرش توسط پزشکان دیگه، ورود افراد غیرعلمی در امر درمان طب سنتی و... باعث می‌شد که فشار چند برابر روی اعضای هیأت علمی طب ایرانی باشه.😢 مسئلهٔ مهم‌تر این بود که کارم دست خودم نبود؛ و من باید خودم و بچه‌هام رو با این کار سنگین وفق می‌دادم. با شناختی که توی این ۱۸ سال تحصیل و کار پزشکی، از خودم کسب کرده بودم، می‌دونستم که من از نظر جسمانی نمی‌تونم هم هیئت علمی باشم و هم مسئولیت فرزند جدیدی رو بپذیرم. ممکنه بعضیا بتونند، ولی من نمی‌تونستم.🥴🤷🏻‍♀️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif