(مامان ۹ ماهه) گریه میکنه😭 بغلش میکنم💕 راه میرم تو خونه شروع میکنم ب خوندن سوره انشراح تو چشمام نگاه میکنه👀 اشک تو چشمای مشکی درشتش گم میشه .. لبخند میزنم 😍 میخنده😁 خوابش پریده،ساعت ۲ بامداد رو نشون میده😱 داره دندون درمیاره😔 دست میزنم روی لثه اش تیزی یه دندون فسقلی حس میشه... ذوق میکنم 😍 بغلش میکنم و میگم مااااشااااالله مامانی... دندون نو مبارک🌹 میخنده.. کیف میکنم تا پنج صبح بازی میکنه ازشدت خواب بیهوش میشم .. ولی نیاز دارم مث کارتون تام و جری چوب کبریت بزارم لای پلک هام و چهار چشمی مراقب سینه خیز رفتنش باشم... ب زور میخوابه نماز میخونم ... سوره ی انشراح... هنوز چشمام گرم نشده همسرم صدام میزنه.. _خانوووم پا میشی با هم صبحونه بخوریم?چقدررررر امیر علی دیشب خوب خوابید😨 دلم میخواد از شدت خواب آلودگی و خستگی و اینکه اتفاقات دیشب رو حتی حس نکرده پاشم و یه کاری دستش بدم😝😆👊 یهو ذهنم پر میکشه و میگم الم نشرح لک صدرک... پامیشم صبحونه حاضر میکنم میگم دیشب نخوابیدم😕 میگه شرمنده خسته بودم نفهمیدم!پس برو بخواب با امیرعلی،ناهار هم نمیخواد درست کنی...یه چیزی ميخوريم. پ ن:برای اینکه از نگرانی در بیاید باید بگم که بعد از صبحانه همراه با امیرعلی خان تا ۱۱ خوابیدیم.😴😴 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif