توی جوانه مون قرار دورهمی داشتیم برنامه ریزی ها و تقسیم مسئولیت انجام شد. روز موعد منزل میزبان دور هم جمع شدیم بعد از خوش و بش مادران، پذیرایی میزبان، وفوتبال بازی کردن پسران وسط سالن پذیرایی😅 برنامه با خواندن قرآن توسط یکی از پسران رسما آغاز شد یکی دیگه از پسران گل مون مسئول جمع آوری صدقه بودن به نیت سلامتی وظهور امام زمان حالا نوبت شروع قسمت جذاب ماجرا بود که بچه ها لحظه شماری میکردن.. داستان بازی 🥳 بچه ها رو صدا زدیم یکی از مادران راوی بود، شروع کرد به صحبت: _بچه ها کی نشونه گیریش از همه بهتره؟ همه بچه ها با هیجان:😃 _من من من کی بهتر از همه به هدف میزنه؟ _من من من _بچه ها اگه شما می‌خواستین یه تیرانداز ماهر باشین دوست داشتین شبیه کدوم تیرانداز قهرمان باشین؟ بچه ها فک کردن و یکی یکی جواب دادن _آرش کمان گیر _احسان حدادی (تیر انداز قهرمان المپیک) _شهید رسول زرین.. -بچه ها حالا حاضرین با آدم های ظالم و ستمگر و زورگو مبارزه کنین و نابودشان کنین؟ همه یک صدا: _اره.. اره.. اره -خب پس کی توی دنیا از همه ظالم تر و ستمگر تره؟ _اسرائیل _حالا که اینقدر اطلاعات تون عالیه بریم به جنگ اسرائیل. شیرخشک هایی که قبلا روشون پرچم اسرائیل کشیده شده بود و شعار های ضدصهیونیستی نوشته بود، روی هم چیده شده بودن. روی آخرین قوطی یه کلید گذاشته بوديم. بچه ها به نوبت توپ رو پرت میکردن و قوطی ها فرو می‌ریخت، بچه ها فریاد مرگ بر اسرائیل سر میدادن و هرکس توی نوبت خودش، کلیدش رو که بعداز فروپاشیِ اسرائیل بدست آورده بود، برمیداشت. قرار بود کلید ها رو نگه دارن تا توی مرحله ی آخر، رازِ این کلید ها رو پیدا کنن. ناگفته نماند که بعضی از مادران هم مشارکت کردن و در این بازی پر هیجان، ایفای نقش داشتن😎 👇👇👇 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡