ایستگاه سوم! چند روزی بود خیلی ذهنم درگیر بود که توی این چند روز آخر مونده به ماه رمضان بتونم کاری انجام بدم! تا اینکه به پیشنهاد خواهر شوهر گرامی،قرار گذاشتیم ایستگاه سوم افطاری ساده خیابانی توحید شهر باشه😍روز موعود فرارسید،وسایل مورد نیاز توسط یکی از خواهر ها و البته همسرش که خدا خیرش بده وپای کار بود آماده شد ☺️ سر ساعت یکی یکی خانم ها ودختر خانم های نوجوانمون برا کمک اومدن پای کار . بساط درست کردن ساندویچ فلافل پهن شد 😋 ساندویچ ها آماده شد والبته که چقدر بابرکت بود... کتری های آب جوش هم آماده چای دم کردن برای افطار بودن 😍 یکی دوساعت زودتر دوتا از خانم ها و نوجوان ها برا واحد کودک و تبیین راهی پارک شدن و در این بین همسایه ی عزیزم که همیشه خودش و ماشینش پای کار هستن، زحمت ایاب و ذهاب رو کشیدن ☺️ فضای پارک خیلی خوب بود .بچه ها همراه مادر ها یکی یکی جمع شدن و پرچم اسرائیل رو به کف کفش چسبوندن که انشاالله برا همیشه نیست ونابود بشه ودر این بین یکی از خواهر ها هم زحمت تبیین رو کشیدن🥰نزدیک اذان وصدای دلچسب ربنا واذان تو پارک حس و حال عجیبی داشت☺️ چایی و ساندویچ ها بین مردم پخش شد و البته از کاسب های روز شنبه بازار هم پذیرایی شد که کلی دعا کردن ☺️خدا رو شکر همه چی عالی پیش رفت خدا خیر بده بانیان و همه ی کسانی رو که پای کار بودن به امید آزادی قدس شریف و مردم فلسطین🙏 @madaranemeidan