چشمم به رخ ماه، که آقا تو بیایی بنشسته در این راه، که آقا تو بیایی خواهان توأم هر شب و روز و سحر آقا با گریه و با آه، که آقا تو بیایی تو دست خدایی و نسیمت بنوازد این بنده ی چون کاه، که آقا تو بیایی من همچو گدا پا نکَنم از در عشقت محتاج توأم شاه، که آقا تو بیایی ای یوسف زهرا مددی کن که اسیرم چون یوسفِ در چاه، که آقا تو بیایی گه سوره یاسین و گهی ندبه بخوانم وین عهد و فرج گاه، که آقا تو بیایی دل، دل زند و چشم زند پلک به راهت ناخواه وَ یا خواه، که آقا تو بیایی سبزی چه کند در شب هجران غریبی افتاده به درگاه، که آقا تو بیایی