🔰قسمت هفتاد و سوم🔰 ✨در قرآن کریم در مورد بلعم باعورا یک بیانی آمده است که خیلی جای تأمّل دارد: «وَاتْلُ عَلَیهِم نَبَأَ الَّذی ءاتَیْنَا آیَاتِنَا؛ ای رسول‌الله به مردم بگو در باب کسی که ما به او آیات دادیم.» 📝علّامه طباطبایی آیات را توضیح داده‌اند. در بسیاری از منابع گفته شده است. داستان به این شکل است که او بالا رفت و به خدا رسید، سپس آیاتی به او دادند و کشف برایش روی داد و حقایقی را دید. «فاصْابه الشَّیْطان وَ کَانَ مِنَ الْغَاوین؛ به او آیات دادیم ولی شیطان در پی او رفت. ما نیز آیات را از او گرفتیم.» در آیه بعد توضیح می‌دهد: «وَ لَو شِئنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا لَکِنَّه أَخْلَدَ إِلَی الْاَرض وَ اتَّبَع هَوَاهُ؛ ما می‌توانستیم او را بالا ببریم، اما چون او میل به دنیا پیدا کرد و تبعیّت هوا کرد، ما او را بالا نبردیم» ✔️ یعنی راه به سوی خدا رفتن⬅️ عدم تبعیّت از هوای نفس است. 🔺حتّی کسی که به حق رسید و شهود داشت، اگر احیاناً ❌دوباره از نفس اماره تبعیّت کند. ❌میل به دنیا و إخلاد الی الأرض پیدا کند. ⬅️ به هیچ‌جا نمی‌رسد و نمی‌تواند بالا برود! ⚫️این معیار است. 🔵چون نفس امّاره، تعلّق خاکی ما به این دنیا و این سو هست و تعلق دنیا نیز غل و زنجیری است که نمی‌گذارد بالا برویم؛ یعنی به لحاظ درونی این‌ها همه لکّه‌های سیاه جان است. مثلاً اگر حصد، حرص و طمعی باشد، ما اصلاً احساس درد نمی‌کنیم ولی واقعیّتش این است که این‌ها همه زشتی است. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab