خون برف از چشم من 4⃣ اولین چیزی که رفت برای خانه خرید تلویزیون📺 بود.ولی نه آن طور که خانه نشینش کند.یک لحظه نشد که جوش و جلا نزند یا نرود بین مردم و نفهمد دارد توی مملکت چی می گذرد.🍀 آقاجانم هم بدش نمی آمد برود.خودش هم باهاش می رفت.یا یک کارهایی را با هم می کردند.مثل رد و بدل کردن نوارهای📼 سخنرانی ممنوع،یا اعلامیه های امام.🌱 یادم هست عکس اولین 🌷 مشهد را تکثیر کرد برد داد به همه.البته با کمک و اجازه آقاجانم.🌿 تظاهرات ها بیشتر شدند.حالا دیگر ما هم باهاش می رفتیم.می رفتیم توی صف زن ها شعار✊ می دادیم.ده پانزده نفری بودیم که همیشه با هم بودیم.🍃 ادامه دارد..... راوی:طاهره کاوه(خواهر) 📚ردّ خون روی برف