3⃣2⃣ هرگروه رفت خودش را انداخت جلوی راه عراقی ها تا بفهمند نباید تصور کنند کسی نیست جلویشان بایستد.آن هم فکر می کنید با چی؟ با آرپی جی و سبک ترین اسلحه های ممکن.پنجاه شصت نفر هم نمی شدیم.می رفتیم جلویشان مین💣 می گذاشتیم می آمدیم عقب، می دیدیم چطور تانک ها یا نفراتشان لنگ می زنند می مانند.🍀 طوری دست و پایشان را بستیم که فکر کردند زبده ترین چریک های ایرانی دارند باهاشان می جنگند.دو روز نشد که شروع کردند به کندن کانال و انداختن سیم خاردار و کاشتن میدان مین.خیالمان راحت شد که دیگر نمی خواهند پیشروی کنند.🍃 عراق هم بیکار نماند.آمد تک زد به ارتفاع ۲۵۱۹ در منطقه حاج عمران،که دست ما بود.آنجا را گرفت.ماموریت را این بار هم دادند به تیپ ویژه. و چند نفر دیگر رفتند پاتک زدند.در ارتفاعی به اسم شهید عباسی،جنگ تن به تن شد.🌱 آن نارنجک توی همین پاتک آمد افتاد کنار ،ترکش خورد به گیجگاهش. بردنش عقب،دستور هم دادند که باید استراحت کند.اما با همان سرزخمی آمد خودش را به عملیات کربلای دو رساند. کل عملیات در دو شب بود.شب اول تعدادی رفتند جلو،چند جا را تصرف کردند،منتها نتوانستند ارتفاع ۲۵۱۹ رل بگیرند‌.افتاد به شب دوم.🌿 ادامه دارد... راوی:سید مجید ایافت 📚