📃برگی از کتاب (14) 🔰شروع از شناخت خود یا جهان یا خدا ! مدتی این مثنوی تاخیر شد.... ▪️بسیاری از مذهبی ها می گویند: باید از خداشناسی شروع کرد؛ چون این مقوله برایشان اهمیت دارد و همین اشتباه آنها را گیج می کند. آخر خدا، مسئله اول نیست، بلکه خدا، جواب سؤال های دیگر است. خدا، حل مسئله است. تو هنگامی می توانی این جواب را بفهمی که سؤال را فهمیده و صورت مسئله را خوانده باشی. ▪️اصلاً چرا خدا مطرح می شود؟ آیا جز برای جواب گویی به مسئله خلقت انسان و جهان؟ پس صورت مسئله را باید درست فهمید تا به آن درست جواب داد و این همان نکته ای است که از آن یاد شد که خدا، سؤال نیست، بلکه جواب سؤال است. غفلت از همین نکته مهم چه خستگی هایی که پیش نیاورده است. خدا، جواب مسئله است. و کسی این جواب را درک می کند که اصل مسئله را خوب مرور کرده باشد. ▪️هنگامی که خودت با این همه ابعاد، با این همه انعکاس و تجربه برای خودت مطرح شدی؛ هنگامی که دنیای بیرون از تو با این پدیده های گوناگون و نور، صوت، رنگ و فرم و جرم و... برای تو مطرح شد و از آن طرف، به وسعت و گستردگی آسمان ها و کهکشان ها چشم دوختی، تازه آماده می شوی و سؤال می کنی. تازه می خواهی این مسئله را حل کنی و به این سؤال ها جواب بدهی و دامانت را از دست این کنجکاوی سمج، بیرون بیاوری. آن وقت می بینی که خدا یا طبیعت یا تصادف یا حرف های دیگر، اول مسئله و سرنخ نیستند. اینها جواب سؤال هستند و تو باید پیش از این جواب ها، خود مسئله را خوب بررسی کنی و صورت مسئله را مطالعه کنی تا بتوانی جواب ها را بپذیری یا رد کنی. ▪️«انسان» و «جهان»، دو سؤالند و تو در تحلیلش به خدا می رسی. تو وقتی محکومیت انسان را در گذشته و حال و آینده او دیدی، به دنبال حاکمی می گردی یا وقتی که نتوانستی در ماده اولیه به عنوان مبدأ و منشأ بمانی، به دنبال مبدأ می گردی؛ چون می یابی که با وجود ترکیب «خودکفایی» و «خودجوشی»، ماده نمی تواند مشکلی را حل کند و مرکب نمی تواند مبدأ و منشأ باشد و اجزا همیشه مقدم بر مرکب هستند. 📄یاد آوری: برای فهم درست مطلب نوشته های پیشین را بخوانیم. 👇👇👇 🎇مجال عیش صفحه اندیشه و زندگی.همراه ما باشید.🌷