📃برگی از کتاب (15) 👈مجموعه را بنگر و اجزاء را با کل بسنج تا با و تشابه مفاهیم در مکتب ها و فلسفه های گوناگون به اشتباه نیفتی ▪️یک مجموعه فکری از نقطه شروع تا پایان و مراحلی که نشان می دهد و ارتباط هایی که تحلیل می کند، شناخته می شود و اگر نه هر مکتبی در قسمت هایی با مکتب دیگر اشتراک دارد و همین اشتراک ها باعث می شود که بگوییم اسلام هم همان را می گوید. ▪️در حالی که اسلام همان را می گوید، ولی نه در همان مجموعه و نه در همان جایگاه. آن چه اسلام می گوید، باید با پایه ها و بارهایی که بر دوش دارد، مقایسه و فهم شود و چه بسا که همان گفته، آثار کاملاً متفاوتی را به دنبال بیاورد. ▪️اگر می بینیم که اسلام از می گوید، نباید آن را با اومانیسم مقایسه کنیم؛ که اومانیسم، بازگشت به انسان است و اسلام، آغازی از قدر و عظمت انسان دارد و انسان را نه به انسان، که به خدای خویش باز می گرداند... . ▪️اگر اسلام از می گوید، نباید با آزادی مارکسیسم یا اگزیستانسیالیسم یا لیبرالیسم مقایسه شود؛ چون آزادی اسلام در ابعادی دیگر و زمینه ای دیگر مطرح شده است. آزادی انسانی ما مربوط به ترکیب ماست و آزادی از جبرهای علمی و اسارت های روحی در جایگاهی مستقل مطرح شده اند. ▪️اسلام از می گوید، ولی تاریخ را رابطه انسان با ابزار و رابطه ابزار با شرایط تولید نمی شناسد. در نگاه اسلام، تاریخ، رابطه انسان با مجموعه نظام هستی است و انسان آزاد در این ارتباط های قانون مند یا حرکت می کند یا به بن بست می رسد و دیگران جای گزین او می شوند. او باید عبرت بگیرد و رسم رفتن را بیاموزد. همین گونه است نظام تربیتی اسلام و نظام حقوقی و جزایی اش یا جهادی که عرضه می کند و... . ▪️اینها را نباید به تنهایی با نمونه های مشابهش در های دیگر مقایسه کرد؛ چون در مجموعه ها باید ها را در نظر گرفت و اصالت را به ترکیب داد، نه به اجزا. در ترکیب، اجزا، وضعیت دیگر و حالت تابعی دارند. برای همین است که معتقد به طرح کلی مکتب هستم. 📄یاد آوری: برای فهم درست مطلب نوشته های پیشین را بخوانیم. 👇👇👇 🎇مجال عیش صفحه اندیشه و زندگی.همراه ما باشید.🌷