🌹 برای دم تولد آفتاب میان حضور خستۀ تاریخیت اشیاء نگاه منتظری حجم وقت را می‌دید که به سمت روشن ادراک زندگی جاری بود صدای هوش گیاهان و مردمان به گوش می‌آمد رسول راه آمده است و رنگ دامنه‌ها به روشنایی گرایید و خطوط جاده در آشنایی و سرشاری دشت‌ها پیدا شد چه راه بلندی! و رسم او را دیدم رسم آن آموزگار را سپید بود به عین واژۀ پاکی سکوت سبز زندگی‌ها را پیش رو گرفت دلم به روشنی رسیده است از لحظه‌های سرشار از معنا وقت‌هایی روشن پیش روست و صداقت حرف آن آموزگار در نگاه او بر خط راه افتاد و حیات نشئۀ تنهایی اوست 📗 سرودۀ احمد @markaz_strategic_roshd