#آه_دل ۳
به خاطر اینکه اون روز کسی نیومد کمکم دلخور بودم و دیگه باوخانوادهش گرم نمیگرفتم. پدر شوهرمم لج کرد گفت باید از اینجا بلند شید.شوهرم اومد بالا با من دعوا گرفت که مقصر تویی.حالا بیپول پیش چی کار کنیم. طلاهایی که از خونهی پدرم آورده بودم رو دادم بهش گفتم بیا بفروش از اینجا بریم.فکر کردم خوشحال میشه ولی بیشتر عصبی شد که تو با برنامه اینکار رو کردی.که من رو از پدر و مادرم دور کنی.شوهرم دوست نداشت بره ولی پدرشوهرم تقریبا بیرونمون کرد. یه خونهاجاره کردیم و اونجا ادامه دادیم. درآمد شوهرم کم بود.منم که کمی ارایشگری بلد بود به همسایه ها گفتم هر کی کار اصلاح و ابرو داشت میاومد خونهی ما من کارش رو انجام میدادم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️