📚عدالتخواهان نسبی گرا ✅جناب آقای دکتر سعید زیباکلام مدتی است در حال نگارش نامه هایی با انگیزه عدالتخواهی به مسئولین نظام هستند. درباره اینکه آیا این شکل از مطالبه گری و عدالتخواهی چه اندازه با آرمانهای اسلام نزدیک است، گفتگوهای متعددی شکل گرفته است و حقیر نیز در دیگر یادداشتها به برخی از قواعد و اصول این مسیر اشاره کردم. 📕این نوشتار ناظر به بررسی حسن فعلی رفتار دکتر زیباکلام نیست. بلکه به دنبال امکان منطقی طرح چنین موضوعی از جانب ایشان است. با وجود اینکه هر انسانی از حق آزادی بیان برخوردار است، طرح این مباحث از جانب ایشان با یک اشکال منطقی مواجه است!! چراکه دکتر زیبا کلام به شدت از اندیشه کوهن و ویتگنشتاین متأخر تأثیر پذیرفته است. 📌اندیشه های ویتگنشتاین متأخر بر پایه اصولی چون نظریه بازیهای زبانی، جهان تصویر، تغییرپذیری گزاره های پایه، نفی زبان خصوصی و ... استوار و متضمن نسبی گرایی است. وی نظام فکری بشر را نه مرتبط با واقع، بلکه به شدت تحت تأثیر شکل زندگی و فرهنگ میداند. طرح «جهان-تصویر» میکوشد، نشان دهد که ساختارهای معرفتی بشر برخاسته از نوع فرهنگ، تربیت و سلایق افراد است و حتی گزاره های پایه نیز در معرض تحول هستند. درباره نقد این دیدگاه در جای دیگر گفتگو کرده ام. لکن در این مقال فقط به ردپای تفکر ویتگنشتاین متأخر در آراء دکتر زیباکلام اشاره میکنم. 📗دکتر زیباکلام در کتاب «عقل و استدلال و عقلانیت» پی در پی به ویتگنشتاین استناد کرده و سخنان او را به بیان دیگری بازگو میکند. وی تصریح میکند «نظام شواهدی ما و تصویر ما از جهان دچار تغییر و تحول میشود»(عقل و استدلال و عقلانیت، ص28) و در ص 29 در تحقق یقین آفاقی و در ص 40 در وجود معیاری واقعی برای عقلانیت و استدلال تردید میکند، و در ص58 نشان میدهد مبانی و مبادی ما معلول خواستها و امیال ماست (نه مرتبط با واقع خطاناپذیر) و در ص 72 از طوایفی سخن میگوید که مردگان خویش را در هاون میکوبند، و طایفه دیگری که مردگانشان را میسوزانند، و طایفه دیگری که مردگان را با احترام و آداب دینی دفن میکنند و هر کدام رفتار خویش را عقلانی میدانند. و کیست که نداند نتیجه این طرز استدلال، نسبیت اخلاق و معرفت است. سراسر این کتاب در صدد اثبات آن است که نظام استدلال عقلانی و حتی گزاره های پایه، بیش از آنکه مرتبط با واقعیت باشد، با انتخابها و تربیت و فرهنگ ما مرتبط است. وی دیگر آثارش را با عناوین «افسانه عقلانیت» و «افسانه بی طرفی» نام داده است. نتیجه مباحث وی نسبی گرایی و گاه ناواقعگرایی است. 📌همانطور که گذشت اینجا قصد ارزیابی دیدگاههای ویتگنشتاین یا زیباکلام را ندارم. ولی میتوان از وی پرسید شما که استدلال را ناظر به واقع نمیدانید و آن را معلول امیال درونی و خواستهای فرهنگی میدانید، چگونه میخواهید از الگویی خاص در عدالتخواهی سخن بگویید؟ اگر تفاسیر برخاسته از تعلقات افراد و غیر قابل ترجیح بر دیگری هستند، چگونه تفسیر خویش از عدالت را بر دیگران توصیه میکنید؟ طبق مبانی شما، تعریفی که از عدالت، وظایف حاکمیت، وظایف حاکم، استبداد و ... ارائه کرده اید نیز محصول خواست و انتخاب شماست نه امری واقعی! همانطور که از نظر شما شیوه های دفن طوایف گوناگون مدعی عقلانیت و غیرقابل ترجیح بر هم هستند، الگوی عدالتخواهی یا حکمرانی مدنظر شما نیز تنها برای خودتان معتبر است. مخالفان شما نیز میتوانند مدعی شوند، استدلال شما ریشه در واقعیت ندارد و برخاسته از زاویه دید حضرتعالی است. پس برای برترنمایی آن بر دیگر دیدگاهها کوشش بیهوده نکنید. جناب زیباکلام! میدانم و میدانید که با مبانی ویتگنشتاین متأخر دفاع از هیچ فراروایتی ممکن نیست، و همه نظریات، برخاسته از بازیهای زبانی خواهند بود، در نتیجه، دیدگاه شما نیز نه بیانگر حقیقت عدالت است و نه حقیقت اسلام! البته اگر طبق مبانی شما دسترسی به حقیقت عدالت یا اسلام ممکن باشد؟ ✅هدف این نوشتار بیشتر، آگاه سازی جوانان مومن، معتقد و عدالتخواه طرفدار دکتر زیباکلام است که با انگیزه الهی، مسیری را دنبال میکنند که پایان آن نسبی گرایی و تابلویی ذهنی از عدالت و اسلام است که ترجیحی واقعی بر ظلم یا کفر نخواهد داشت. ⚠️پی نوشت: عدالتخواهی زیباکلام تلنگری بر ذهن عزیزانی است که مبانی نظری را به بهانه انتزاعی بودن، طرد و جوانان را به نام عملگرایی از تعمیق معرفتی نهی میکنند. 👤عبدالله محمدی عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران https://eitaa.com/abmohammadi @meshkatnoor