عشقت نماز دیگری از جای دیگر است
رنجم قیام و اشک من الله اکبر است
چشمت ستاره ایست در آن سوی کهکشان
چشمم چراغکی است که همواره بر در است
دل دفتری تهی ست، سزاوار شعله ها
آری در این میانه چه حاجت به دفتر است
در جستجوی ساحل بی انتهای توست
این قایق شکسته که بر خون شناور است
ای دل شبانه کوچ کن از شهر خویشتن
بار سفر ببند که این بیت آخر است
#علی_مؤیدی
#غزل_عاشقانه
@moayedialiqom