رمضان در راه است:
چنان گنگ غریب افتاده من تنهای خاموشم
به غاری می خَزَم، دل کنده از فردای خاموشم
نه تن پوشی نه چایی آه از این کولاک در رنجم
نه شب تابی نه شمعی وای از این شب های خاموشم
براین دیوارها نامی نشانی یادگاری نیست
نه از ابنای معدومم نه از آبای خاموشم
در این دخمه، درون قلب سنگین و سیاه کوه
کسی گویا خبر دارد از این نجوای خاموشم
کسی از ماورای کوه می خواند مرا چون عشق
رسولش -اشک- می آید به این دنیای خاموشم
بیا شب را بتاران، چشم را چون صبح روشن کن
بباران آتشت را اشک بر صحرای خاموشم...
#علی_مؤیدی
#غزل
@moayedialiqom